صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

عاریه جلسه اوّل






باسمه تعالی


یکی از مواردی که کمتر صحبت می شود از معاملات به معنای اعم مسأله عاریه هست، در رساله­ های فتوایی و مشابه او ذکر مختصری از آن­ها می­ شود ولی به عنوان درس و بحث نوعاً مطرح نمی­ شود چون بحث زیادی ندارد، شاید از بُعد اقتصادی جامعه عاریه موقعیت مهمی داشته باشد مردم گاهی در زندگی محتاج به یک چیزهایی می­ شوند که گاهی پیش می­ آید، اگر بنا باشد بر این گاهی ­ها بودجه­ ای بگذارند هر خانه ­ای چقدر باید فشار اقتصادی تحمل کند، در عمر گاهی پیش م ی­آید مراسم عقد و عروسی، مراسم میّت و مراسم  به این صورت که گاهی پیش می­ آید و این گاهی­ ها عوارض خاص خودش را دارد گاهی مهمانی­ های صد نفره پیش می­ آید اگر بنا باشد این­ها را در پیش بگیریم هر خانه ­ای صد رختخواب و از این قبیل لوازم باید داشته باشد و این خیلی فشار اقتصادی زیادی است برای خانواده­ ها، شاید ساهون که در قرآن کریم آمده است الفقه المنسوب فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ‏ هُمْ‏ عَنْ‏ صَلاتِهِمْ‏ ساهُون‏ والذین هم یراؤن و یمنعون الماعون وای بر مصلّینی که ساهی و غافل در نماز هستند و ریا کارانه کار می­ کنند و ماعون را منع می­ کنند، بعضی گفتند که منظور از ماعون یعنی زکات، زکات نمی ­دهند، بعضی گفته­ اند منظور از ماعون خیرات است، بعضی­ ها هم گفته­ اند ماعون آن خیراتی که گاهی پیش می­ آید، مهمانی دارد فقط یک امشب است خوب است که از همسایه عاریه بگیرد ظرف و پتو برای خواب و مانند این­ها، اگر بنا باشد برای این مهمانی اعیانی همه لوازم را خودش تهیه کند هر خانه ­ای چقدرها باید خرج این نیازهای احتمالی و اعیانی کند این­ها به این ماعون گفته اند.

ماعون را باید با عاریه حل کنند همسایه به همسایه عاریه بدهد مسأله مهمی است، اگر بنا باشد همسایه ­ها به کمک یکدیگر نرسند در چنین مواردی هر خانوداه­ ای باید چقدرها خرج کند برای این مهمانی­ ها و مراسمی که در عمرش هست و دو سه مرتبه بیش­تر پیش نمی ­آید این را باید عاریه حل کند.

در روایاتی که متعدد هست پیغمبر اکرم(ص) ماعون را شاید این گونه باشد تطبیق کردند بر زره که گاهی مراسم جنگ و این موارد پیش می­ آید تطبیق شده است در بعضی روایات بر دِرع که دِرع ظاهرا منظور همان زره باشد، در روایات متعددی این گونه آمده است.

عاریه چند روایت هم بیشتر ندارد اما گفتیم بحث روشن شود روایت صحیحه حلبی 1/1 عاریه َ إِذَا هَلَكَتِ‏ الْعَارِيَّةُ عِنْدَ الْمُسْتَعِيرِ لَمْ يَضْمَنْهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ قَدِ اشْتُرِطَ عَلَيْهِ[1] اگر عاریه از بین رفت پیش کسی که عاریه گرفته است ضامن نیست مگر اینکه شرط شده باشد.

صحیحه عبدالله بن سنان روایت 2: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَارِيَّةِ فَقَالَ لَا غُرْمَ عَلَى مُسْتَعِيرِ عَارِيَّةٍ إِذَا هَلَكَتْ إِذَا كَانَ مَأْمُوناً[2]، اگر مأمون و امین است عاریه تلف شد ضامن نیست.

چند روایت دارد راجع به عاریه­ای که پیغمبر کرده است صحیحه ابوبصیر روایت 4:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى صَفْوَانَ بْنِ أُمَيَّةَ فَاسْتَعَارَ مِنْهُ سَبْعِينَ دِرْعاً بِأَطْرَاقِهَا پیغمبر فرستاد به نزد صفوان که صفوان هنوز مسلمان نشده بود هفتاد زره عاریه گرفت بأطراقها یعنی دکمه و این مواردی که این­ها را به هم بند کنند قَالَ أَ غَصْباً يَا مُحَمَّدُ نشان می­دهد که هنوز مسلمان نشده است به زور می­گیرید پیداست که در مدینه بوده که قدرت پیغمبر بوده فَقَالَ النَّبِيُّ ص بَلْ عَارِيَّةٌ مَضْمُونَةٌ[3] پیغمبر فرمود که عاریه هست و مضمون هست سالم تحویلت می­دهیم.

عین این در چندین روایت آمده است با اختلافات جزئی، این هفتاد داشت و روایات 5 داشت هشتاد، این داشت أ غصباً یا محمد آن­جا دارد که عاریة مضمونة أو غصباً فقال رسول الله (ص) بل عاریة المضمونة.

در روایت 6 دارد صاحب الودیعة والبضاعة مؤتمنان[4] کسی که به امانت چیزی می­گیرد یا کسی که به اجاره یا مضاربه و این­ها بضاعت می­گیرد مؤتمن هستند بعد فرمود لیس علی مستعیرا عاریة ضمانٌ و صاحب العاریة والدیعة مؤتمن.

در روایت 7 سألته عن عاریة یستعیره الإنسان فتُهلک أو تُسرق قال إن کان امیناً لا غرم علیه[5].

روایت 8 سألته عن الذی یستبضع المال فتُهلک أو یُسرق فعلی صاحبه ضمان قال لیس علیه غرم بعد أن یکون رجلٌ امیناً [6].

روایت 9 قضی امیرالمؤمنین(ع) فی رجلٌ اعار جاریة فهلکت من عنده همان که پیش آن شخص بود و لم یبغها غائلة این طور نبود که عارضی از بیرون بیاید یا و لم یبغها غائلةً یعنی این شخص امینی که گرفته بود کار ظالمانه­ای نکرد فقضی أن لا یغرمها المعار این ضامن نیست و لا یغرم الرجل إذا استأجر الدّابّة ما لم یُکرهها أو یبغها غائلةً[7] اگر این کاری نکرده باشد ضامن نیست.

روایات متعدد دیگری در همین زمینه، عرض کردم مسأله اقتصادی مهمی هست و این در هر خانواده­ای موارد استثناء گاهی پیش می­آید در عمرش شاید ده بار نمی­شود مهمانی­های زیاد، مراسم میّت و مانند این­ها، درد مربوط به یک مراسم مربوط به یک فوت از مسائل عروسی سخت تر است، غذا که باید به این­ها بدهند، مراسم قبر تهیه­اش بسیار مشکل در شرایط فعلی، یک وقت بعضی از مقامات عالیه­ای هیچ کشوری مثل ایران از مرده عوارض نمی­گیرند اما اینجا متأسفانه این گونه هست، اگر بناء بر این باشد که برای یک مراسمی هرکسی وسایلش را در خانه داشته باشد هر خانه­ای چقدر وسایل باید برای یک مراسم در عمر تهیه کند، حالا به هرحال با عاریه این مسأله حل می­شود و ماعون هم به احتمال قوی باید عاریه باشد بنابراین مسأله عاریه مهم است.

افرادی که این امکانات را دارند ده همسایه دارند و ده پتو لازم دارند که مشکل رفع می­شود چه بسا بترسند که جنس آن­ها از بین برود، روایات تصریح می­کند که این­ها ضامن نیستند یعنی خیالت راحت باشد این­ها برای اینکه از بین نرود مراقب هستند چون ضامن نبودن مستعیر یک معنایش این است که مراقب است و امین است یعنی مراقب هست این خیلی مشکل را حل می­کند.

حالا چند مطلب در این مسأله عاریه هست اول اینکه تعریف خود عاریه چیست و چگونه باید عاریه را تعریف کنیم، بعضی­ها تعریف کردند العاریة هی التسلیط علی العین للإنتفاع بها تبرّعاً عاریه یعنی دیگری را مسلّط بر عین می­کنید برای اینکه او هم سود و انتفاع ببرد تبرعاً تسلیط می­کنید.

حالا شاید بهتر باشد تعریف این گونه باشد بزل العین للإنتفاع خیلی مختصرتر و راحت تر، عین مالی را به دیگری می­دهد تا او استفاده کند.

آیا عاریه عقد است یا ایقاع و اگر عقد است ایجاب و قبولش به چه صورت هست؟ چون این هم مطرح هست، در تحریر الوسیله هم به همین معنا دارد که ایجاب و قبول و این موارد، بعضی گفتند ایقاع است و اصلا عقد نیست، تقریباً مشهور نقل کردند که عقد است و ظاهر این است که می­خواهند ادعاء اجماع هم کنند ولی اجماع که اینجا نیست تعرّض در این باشد قدما بحثی در این جهت ندارند.

انتفاع به مال الغیر گفتیم بذل العین یا هی البذل للإنتفاع می­تواند به صرف اذن و به صرف اباحه تصرفات باشد چون سه جور ممکن است اول اینکه تسلیط بر عین، بذل عین، عین مالی را به دیگری می­دهند برای اینکه استفاده کند، دوم اینکه منفعت را به دیگری می­دهند مثل اینکه جایی را کسی اجاره کرده است و مالک منفعتش هست حالا این منفعت را به دیگری می­دهد که استفاده کند که این منفعت در مثل اجاره هست، سوم انتفاع یعنی نه عین و نه منفعت بلکه انتفاع به صرف اذن نه اینکه منفعت او را مالک است، اجاره نکرده است تا مالک منفعت باشد مال خودش هست و فقط اذن محض است برای استفاده الّا أن یقال که این برگشتش بالاخره به تسلیط عین می­شود حالا به هر صورتی گفته شده است که گاهی به صورت اذن می­باشد.

در بعضی روایات هست که گوسفند را بدهند برای استفاده شیر این همان عاریه هست حتی گاهی مستعیر خبر هم ندارد و غافل است، معیر اجازه می­دهد که استفاده کن یا غائبانه می­گوید همسایه ما مجاز است که از شیر این استفاده کند و آن مستعیر حواسش هم نیست که یک چنین اجازه­ای هم به او داده­اند لذا بعضی گفته­اند اگر به صرف اذن محقّق می­شود پس در حقیقت ردّ مانع است چون حتی می­گویید با غفلت او هم انجام می­شود پس قبول نمی­خواهد پس نگوییم قبول شرط است ردّ مانع است پس این ایقاع می­شود ولی مشهور این است که عقد است.

حالا اگر عقد شد مثل بقیه عقود فضولیت هم در آن جریان دارد اگر عقد شد شرایط عقد باید رعایت شود که صبی، مجنون، محجور این­ها انجام نمی­دهند باید امکان این معنا را داشته باشند، اهلیت تصرف باید داشته باشند.

قاعدتاً احتیاج به لفظ ندارد اگر عقد هم هست به صورت معاطات هم انجام می­شود مثل اینکه قبلا بحث شده است که ما قاشق و چنگال اضافی داریم اگر کسی احتیاج داشته باشد حالا این­ها را به این عنوان برمی­دارد و همین طور معیر لازم نیست حتما لفظی داشته باشد خلاصه همان طور که بقیه عقود به صورت معاطات انجام می­شود این هم به صورت معاطات می­شود انجام شود، مسأله عقلائی هست این گونه نیست که تأسیس شرع باشد و قضیه عاریه عقلائی است.

عاریه با رهن بدیهی است که همه می­دانیم فرق دارد، در رهن وثیقه بودن شرط است این را به تو می­دهیم به عنوان وثیقه فلان قرضی که می­خواهیم بگیریم، خلاصه در رهن وثیقه بودن شرط است اما در عاریه این­ها شرط نیست فقط همین که اهلیّت داشته باشد که بتواند این را به او عاریه دهد تا او استفاده کند عرض کردم مسأله اقتصادی مهمی در هر منطقه­ای پیش می­آید.

باید مستعیر اهلیت انتفاع داشته باشد منظور این است که بتواند از این عین استفاده کند به خلاف مثلا قرآن را بدهیم کافر بخواند مشهور این است که جایز نیست دست کافر بدهیم این البته محل بحث است، یک وقت است به دست کافر می­دهیم توهین به قرآن می­شود و یک وقت است توهین نیست این می­خواند و استفاده می­کند و راه باز می­شود برای اینکه بیاید مسلمان شود این گونه نیست که مانعی باشد و از این قبیل، باغ انگور را بدهیم استفاده کند در صورتی که می­دانیم شراب می­کند مثلا، مثال­های دیگری گفته شده مثل اینکه شکاری را به عاریه بدهیم به مُحرم که محرم از این شکار استفاده کند، این صید است حالا این در محل خودش که آیا صدق به آن صورت دارد یا خیر باید بحث شود.

یک جزئیاتی در عاریه هست مثلا تعیین شود یعنی می­گوید یکی از این دو کتاب را به یکی از این دو نفر عاریه دادم این معلوم نیست که چه چیزی را عاریه داده است، اینجا گفتند معلوم باشد، اگر یک چیز را به گروه عاریه بدهد این چطور است؟ این کتاب را عاریه دادم به این ده نفر اگر همه بتوانند باهم استفاده کنند عاریه هست اگر نمی­توانند استفاده کنند باید با تناوب استفاده کنند یا با قرعه معلوم کنند که چه کسی استفاده کند مثل بسیاری موارد دیگر که قرعه مشکل گشا هست اینجا هم با قرعه معیّن می­کنند.

ممکن است افراد غیر محصور هم مورد استفاده قرار گیرند بر کل این شهر این کتاب­خانه را به عاریه دادم اگر منظور عاریه باشد، عاریه یعنی وزن می­کنیم این عین را برای استفاده نه برای اینکه مصرف کنند و تمام شود بنابراین نان را نمی­شود به عاریه داد، آب را نمی­شود به عاریه داد چون این­ها تمام می­شود وقتی آب را بخورد و این عاریه نیست در عین حال گفته­اند چاه آب را می­شود عاریه داد برای اینکه اصل چاه خودجوشی دارد و از بین نمی­رود آب را می­خورد ولی عین باقی است، به صرف اینکه چند لیوان آب از این برداشت می­کنند و می­خورند این موجب اتلاف و تمام شدن نیست بنابراین این اشکال ندارد.

آیا کنیزی را می­شود به دیگری عاریه داد؟ یک وقت عرض کردیم مسأله عبد حل نشده است برای ما و قرآن هم دارد حالا قضایا چگونه بوده ما نمی­دانیم، قرآن ملک یمین را تصریح دارد حالا به هرحال یکی از مواردی که مربوط می­شود به مسأله عبد و امه مسأله تعلیل است که کسی کنیز خودش را تعلیل کند به دیگری یعنی بگوید مثلا امشب برو پیش او بمان، خیلی در محیط عقلائی روز نمی­توانند یک چنین مطلب را بپذیرند آیا می­شود کنیز را به دیگری عاریه بدهد؟

استفاده از کنیز یا تزویج است یا ملک یمین است یا تعلیل است، عاریه هیچ یک از این­ها نیست بنابراین جایز نیست شرعا باید امکان این معنا باشد.

آیا گوسفند را می­شود داد برای استفاده از شیر و پشم؟ بله، برای اینکه عین باقی است، شیر مصرف می­شود ولی گوسفند باقی است این اشکال ندارد اگر کنیز را برای استمتاع به عاریه داد بنابراین نظر کردن به این کنیز هم باید محدود باشد به همان مواردی که نظر جایز است بالاخره استمتاع بخواهد کند نظر به شهوت استمتاع هست در همان موارد خاص معیّن شده است.

اگر یک مرکبی را می­خواهد عاریه دهد باید مشخص باشد و جهت استفاده هم مشخص باشد که در مسیر حلال است بنابراین تمام این­ها شرایط خاص خودش را دارد ولی اصل قضیه عرض کردم یک مسأله ضروری اجتماعی هست که روایات متعدد هم در این معنا وارد شده است.

 

 

 



[1] وسائل باب1 عاریه روایت1

[2] وسائل باب1 عاریه روایت2

[3] وسائل باب1 عاریه روایت4

[4] وسائل باب1 عاریه روایت6

[5] وسائل باب1 عاریه روایت7

[6] وسائل باب1 عاریه روایت8

[7] وسائل باب1 عاریه روایت9






   سه‌شنبه 26 آذر 1398




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما