باسمه تعالی
یکی از مواردی
که کمتر صحبت می شود از معاملات به معنای اعم مسأله عاریه هست، در رساله های
فتوایی و مشابه او ذکر مختصری از آنها می شود ولی به عنوان درس و بحث نوعاً مطرح
نمی شود چون بحث زیادی ندارد، شاید از بُعد اقتصادی جامعه عاریه موقعیت مهمی داشته
باشد مردم گاهی در زندگی محتاج به یک چیزهایی می شوند که گاهی پیش می آید، اگر بنا
باشد بر این گاهی ها بودجه ای بگذارند هر خانه ای چقدر باید فشار اقتصادی تحمل کند،
در عمر گاهی پیش م یآید مراسم عقد و عروسی، مراسم میّت و مراسم به این صورت که
گاهی پیش می آید و این گاهی ها عوارض خاص خودش را دارد گاهی مهمانی های صد نفره
پیش می آید اگر بنا باشد اینها را در پیش بگیریم هر خانه ای صد رختخواب و از این
قبیل لوازم باید داشته باشد و این خیلی فشار اقتصادی زیادی است برای خانواده ها،
شاید ساهون که در قرآن کریم آمده است الفقه المنسوب فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ
الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون والذین هم یراؤن و یمنعون الماعون وای
بر مصلّینی که ساهی و غافل در نماز هستند و ریا کارانه کار می کنند و ماعون را منع
می کنند، بعضی گفتند که منظور از ماعون یعنی زکات، زکات نمی دهند، بعضی گفته اند
منظور از ماعون خیرات است، بعضی ها هم گفته اند ماعون آن خیراتی که گاهی پیش می آید،
مهمانی دارد فقط یک امشب است خوب است که از همسایه عاریه بگیرد ظرف و پتو برای
خواب و مانند اینها، اگر بنا باشد برای این مهمانی اعیانی همه لوازم را خودش تهیه
کند هر خانه ای چقدرها باید خرج این نیازهای احتمالی و اعیانی کند اینها به این
ماعون گفته اند.
ماعون را باید
با عاریه حل کنند همسایه به همسایه عاریه بدهد مسأله مهمی است، اگر بنا باشد
همسایه ها به کمک یکدیگر نرسند در چنین مواردی هر خانوداه ای باید چقدرها خرج کند
برای این مهمانی ها و مراسمی که در عمرش هست و دو سه مرتبه بیشتر پیش نمی آید این
را باید عاریه حل کند.
در روایاتی که
متعدد هست پیغمبر اکرم(ص) ماعون را شاید این گونه باشد تطبیق کردند بر زره که گاهی
مراسم جنگ و این موارد پیش می آید تطبیق شده است در بعضی روایات بر دِرع که دِرع
ظاهرا منظور همان زره باشد، در روایات متعددی این گونه آمده است.
عاریه چند
روایت هم بیشتر ندارد اما گفتیم بحث روشن شود روایت صحیحه حلبی 1/1 عاریه َ إِذَا
هَلَكَتِ الْعَارِيَّةُ عِنْدَ الْمُسْتَعِيرِ لَمْ يَضْمَنْهُ إِلَّا أَنْ
يَكُونَ قَدِ اشْتُرِطَ عَلَيْهِ اگر عاریه
از بین رفت پیش کسی که عاریه گرفته است ضامن نیست مگر اینکه شرط شده باشد.
صحیحه عبدالله
بن سنان روایت 2: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ
عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ
قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَارِيَّةِ فَقَالَ لَا غُرْمَ عَلَى
مُسْتَعِيرِ عَارِيَّةٍ إِذَا هَلَكَتْ إِذَا كَانَ مَأْمُوناً،
اگر مأمون و امین است عاریه تلف شد ضامن نیست.
چند روایت دارد راجع به عاریهای که
پیغمبر کرده است صحیحه ابوبصیر روایت 4:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ
عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي
عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى صَفْوَانَ
بْنِ أُمَيَّةَ فَاسْتَعَارَ مِنْهُ سَبْعِينَ دِرْعاً بِأَطْرَاقِهَا پیغمبر
فرستاد به نزد صفوان که صفوان هنوز مسلمان نشده بود هفتاد زره عاریه گرفت بأطراقها
یعنی دکمه و این مواردی که اینها را به هم بند کنند قَالَ أَ غَصْباً يَا مُحَمَّدُ
نشان میدهد که هنوز مسلمان نشده است به زور میگیرید پیداست که در مدینه بوده که
قدرت پیغمبر بوده فَقَالَ النَّبِيُّ ص بَلْ عَارِيَّةٌ مَضْمُونَةٌ
پیغمبر فرمود که عاریه هست و مضمون هست سالم تحویلت میدهیم.
عین این در چندین روایت آمده است با
اختلافات جزئی، این هفتاد داشت و روایات 5 داشت هشتاد، این داشت أ غصباً یا محمد
آنجا دارد که عاریة مضمونة أو غصباً فقال رسول الله (ص) بل عاریة المضمونة.
در روایت 6 دارد صاحب الودیعة
والبضاعة مؤتمنان کسی
که به امانت چیزی میگیرد یا کسی که به اجاره یا مضاربه و اینها بضاعت میگیرد
مؤتمن هستند بعد فرمود لیس علی مستعیرا عاریة ضمانٌ و صاحب العاریة والدیعة مؤتمن.
در روایت 7 سألته عن عاریة یستعیره
الإنسان فتُهلک أو تُسرق قال إن کان امیناً لا غرم علیه.
روایت 8 سألته عن الذی یستبضع المال
فتُهلک أو یُسرق فعلی صاحبه ضمان قال لیس علیه غرم بعد أن یکون رجلٌ امیناً .
روایت 9 قضی امیرالمؤمنین(ع) فی رجلٌ
اعار جاریة فهلکت من عنده همان که پیش آن شخص بود و لم یبغها غائلة این طور نبود
که عارضی از بیرون بیاید یا و لم یبغها غائلةً یعنی این شخص امینی که گرفته بود
کار ظالمانهای نکرد فقضی أن لا یغرمها المعار این ضامن نیست و لا یغرم الرجل إذا
استأجر الدّابّة ما لم یُکرهها أو یبغها غائلةً
اگر این کاری نکرده باشد ضامن نیست.
روایات متعدد دیگری در همین زمینه، عرض
کردم مسأله اقتصادی مهمی هست و این در هر خانوادهای موارد استثناء گاهی پیش میآید
در عمرش شاید ده بار نمیشود مهمانیهای زیاد، مراسم میّت و مانند اینها، درد
مربوط به یک مراسم مربوط به یک فوت از مسائل عروسی سخت تر است، غذا که باید به اینها
بدهند، مراسم قبر تهیهاش بسیار مشکل در شرایط فعلی، یک وقت بعضی از مقامات عالیهای
هیچ کشوری مثل ایران از مرده عوارض نمیگیرند اما اینجا متأسفانه این گونه هست،
اگر بناء بر این باشد که برای یک مراسمی هرکسی وسایلش را در خانه داشته باشد هر
خانهای چقدر وسایل باید برای یک مراسم در عمر تهیه کند، حالا به هرحال با عاریه
این مسأله حل میشود و ماعون هم به احتمال قوی باید عاریه باشد بنابراین مسأله
عاریه مهم است.
افرادی که این امکانات را دارند ده
همسایه دارند و ده پتو لازم دارند که مشکل
رفع میشود چه بسا بترسند که جنس آنها از بین برود، روایات تصریح میکند که اینها
ضامن نیستند یعنی خیالت راحت باشد اینها برای اینکه از بین نرود مراقب هستند چون
ضامن نبودن مستعیر یک معنایش این است که مراقب است و امین است یعنی مراقب هست این
خیلی مشکل را حل میکند.
حالا چند مطلب در این مسأله عاریه هست
اول اینکه تعریف خود عاریه چیست و چگونه باید عاریه را تعریف کنیم، بعضیها تعریف
کردند العاریة هی التسلیط علی العین للإنتفاع بها تبرّعاً عاریه یعنی دیگری را
مسلّط بر عین میکنید برای اینکه او هم سود و انتفاع ببرد تبرعاً تسلیط میکنید.
حالا شاید بهتر باشد تعریف این گونه
باشد بزل العین للإنتفاع خیلی مختصرتر و راحت تر، عین مالی را به دیگری میدهد تا
او استفاده کند.
آیا عاریه عقد است یا ایقاع و اگر عقد
است ایجاب و قبولش به چه صورت هست؟ چون این هم مطرح هست، در تحریر الوسیله هم به
همین معنا دارد که ایجاب و قبول و این موارد، بعضی گفتند ایقاع است و اصلا عقد
نیست، تقریباً مشهور نقل کردند که عقد است و ظاهر این است که میخواهند ادعاء
اجماع هم کنند ولی اجماع که اینجا نیست تعرّض در این باشد قدما بحثی در این جهت
ندارند.
انتفاع به مال الغیر گفتیم بذل العین یا هی البذل للإنتفاع میتواند به صرف
اذن و به صرف اباحه تصرفات باشد چون سه جور ممکن است اول اینکه تسلیط بر عین، بذل
عین، عین مالی را به دیگری میدهند برای اینکه استفاده کند، دوم اینکه منفعت را به
دیگری میدهند مثل اینکه جایی را کسی اجاره کرده است و مالک منفعتش هست حالا این
منفعت را به دیگری میدهد که استفاده کند که این منفعت در مثل اجاره هست، سوم
انتفاع یعنی نه عین و نه منفعت بلکه انتفاع به صرف اذن نه اینکه منفعت او را مالک
است، اجاره نکرده است تا مالک منفعت باشد مال خودش هست و فقط اذن محض است برای
استفاده الّا أن یقال که این برگشتش بالاخره به تسلیط عین میشود حالا به هر صورتی
گفته شده است که گاهی به صورت اذن میباشد.
در بعضی روایات هست که گوسفند را
بدهند برای استفاده شیر این همان عاریه هست حتی گاهی مستعیر خبر هم ندارد و غافل
است، معیر اجازه میدهد که استفاده کن یا غائبانه میگوید همسایه ما مجاز است که
از شیر این استفاده کند و آن مستعیر حواسش هم نیست که یک چنین اجازهای هم به او
دادهاند لذا بعضی گفتهاند اگر به صرف اذن محقّق میشود پس در حقیقت ردّ مانع است
چون حتی میگویید با غفلت او هم انجام میشود پس قبول نمیخواهد پس نگوییم قبول
شرط است ردّ مانع است پس این ایقاع میشود ولی مشهور این است که عقد است.
حالا اگر عقد شد مثل بقیه عقود فضولیت
هم در آن جریان دارد اگر عقد شد شرایط عقد باید رعایت شود که صبی، مجنون، محجور اینها
انجام نمیدهند باید امکان این معنا را داشته باشند، اهلیت تصرف باید داشته باشند.
قاعدتاً احتیاج به لفظ ندارد اگر عقد
هم هست به صورت معاطات هم انجام میشود مثل اینکه قبلا بحث شده است که ما قاشق و
چنگال اضافی داریم اگر کسی احتیاج داشته باشد حالا اینها را به این عنوان برمیدارد
و همین طور معیر لازم نیست حتما لفظی داشته باشد خلاصه همان طور که بقیه عقود به
صورت معاطات انجام میشود این هم به صورت معاطات میشود انجام شود، مسأله عقلائی
هست این گونه نیست که تأسیس شرع باشد و قضیه عاریه عقلائی است.
عاریه با رهن بدیهی است که همه میدانیم
فرق دارد، در رهن وثیقه بودن شرط است این را به تو میدهیم به عنوان وثیقه فلان
قرضی که میخواهیم بگیریم، خلاصه در رهن وثیقه بودن شرط است اما در عاریه اینها
شرط نیست فقط همین که اهلیّت داشته باشد که بتواند این را به او عاریه دهد تا او استفاده
کند عرض کردم مسأله اقتصادی مهمی در هر منطقهای پیش میآید.
باید مستعیر اهلیت انتفاع داشته باشد
منظور این است که بتواند از این عین استفاده کند به خلاف مثلا قرآن را بدهیم کافر
بخواند مشهور این است که جایز نیست دست کافر بدهیم این البته محل بحث است، یک وقت
است به دست کافر میدهیم توهین به قرآن میشود و یک وقت است توهین نیست این میخواند
و استفاده میکند و راه باز میشود برای اینکه بیاید مسلمان شود این گونه نیست که
مانعی باشد و از این قبیل، باغ انگور را بدهیم استفاده کند در صورتی که میدانیم
شراب میکند مثلا، مثالهای دیگری گفته شده مثل اینکه شکاری را به عاریه بدهیم به مُحرم
که محرم از این شکار استفاده کند، این صید است حالا این در محل خودش که آیا صدق به
آن صورت دارد یا خیر باید بحث شود.
یک جزئیاتی در عاریه هست مثلا تعیین شود
یعنی میگوید یکی از این دو کتاب را به یکی از این دو نفر عاریه دادم این معلوم
نیست که چه چیزی را عاریه داده است، اینجا گفتند معلوم باشد، اگر یک چیز را به
گروه عاریه بدهد این چطور است؟ این کتاب را عاریه دادم به این ده نفر اگر همه
بتوانند باهم استفاده کنند عاریه هست اگر نمیتوانند استفاده کنند باید با تناوب
استفاده کنند یا با قرعه معلوم کنند که چه کسی استفاده کند مثل بسیاری موارد دیگر
که قرعه مشکل گشا هست اینجا هم با قرعه معیّن میکنند.
ممکن است افراد غیر محصور هم مورد
استفاده قرار گیرند بر کل این شهر این کتابخانه را به عاریه دادم اگر منظور عاریه
باشد، عاریه یعنی وزن میکنیم این عین را برای استفاده نه برای اینکه مصرف کنند و
تمام شود بنابراین نان را نمیشود به عاریه داد، آب را نمیشود به عاریه داد چون
اینها تمام میشود وقتی آب را بخورد و این عاریه نیست در عین حال گفتهاند چاه آب
را میشود عاریه داد برای اینکه اصل چاه خودجوشی دارد و از بین نمیرود آب را میخورد
ولی عین باقی است، به صرف اینکه چند لیوان آب از این برداشت میکنند و میخورند
این موجب اتلاف و تمام شدن نیست بنابراین این اشکال ندارد.
آیا کنیزی را میشود به دیگری عاریه
داد؟ یک وقت عرض کردیم مسأله عبد حل نشده است برای ما و قرآن هم دارد حالا قضایا
چگونه بوده ما نمیدانیم، قرآن ملک یمین را تصریح دارد حالا به هرحال یکی از
مواردی که مربوط میشود به مسأله عبد و امه مسأله تعلیل است که کسی کنیز خودش را
تعلیل کند به دیگری یعنی بگوید مثلا امشب برو پیش او بمان، خیلی در محیط عقلائی
روز نمیتوانند یک چنین مطلب را بپذیرند آیا میشود کنیز را به دیگری عاریه بدهد؟
استفاده از کنیز یا تزویج است یا ملک
یمین است یا تعلیل است، عاریه هیچ یک از اینها نیست بنابراین جایز نیست شرعا باید
امکان این معنا باشد.
آیا گوسفند را میشود داد برای
استفاده از شیر و پشم؟ بله، برای اینکه عین باقی است، شیر مصرف میشود ولی گوسفند
باقی است این اشکال ندارد اگر کنیز را برای استمتاع به عاریه داد بنابراین نظر
کردن به این کنیز هم باید محدود باشد به همان مواردی که نظر جایز است بالاخره
استمتاع بخواهد کند نظر به شهوت استمتاع هست در همان موارد خاص معیّن شده است.
اگر یک مرکبی را میخواهد عاریه دهد
باید مشخص باشد و جهت استفاده هم مشخص باشد که در مسیر حلال است بنابراین تمام اینها
شرایط خاص خودش را دارد ولی اصل قضیه عرض کردم یک مسأله ضروری اجتماعی هست که
روایات متعدد هم در این معنا وارد شده است.