باسمه تعالی
یکی از معاملات بالمعنی الإعم مسأله امانت و ودیعه هست، به
خاطر اهمیت این بحث و جزئیات زیادی که در این مسأله هست گفتیم در این باره صحبت
شود، بعضی آقایان معتقد بودند که ما همان حدود و دیات را بحث کنیم بعضی دیگر گفتند
این معاملات چون اصلا صحبت نمی شود اینها مختصرا قرار شد صحبت کنیم .
به خاطر اهمیت این بحث و نیز از باب تیمّن و تبرّک قبل از
شروع در مباحث اهمیّت خود این را با خواندن دو یا سه روایت به عنوان یوم الشروع عرض
کنیم، در باب 1 از ابواب ودیعه در چاپ ما جلد 16 قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ راوی میگوید من به
امام صادق عرض کردم ابن ابی یعفور برای شما سلام فرستاده است حضرت فرمود وَ
عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ برای تو و برای او سلام، از این حدیث اولا معلوم
میشود کسی که واسطه سلام است خوب است که انسان بر این هم جواب سلام بدهد با اینکه
این از طرف خودش سلام نکرده است، سلام این سلام ابتدائی میشود نه جواب ولی سلامی
که برای آن شخص میفرستند جواب میشود.
در اینکه جواب آن سلام واجب است یا واجب نیست بحثی در فقه
هست که اگر یک کسی برای دیگری سلام فرستاد جواب سلام او واجب است یا خیر و آیا در
گفتن واجب است یا در نوشتن هم واجب است، کسی نامه نوشت و در نامه ابلاغ سلام کرد
این را هم بگوییم واجب است که جواب این سلام داده شود؟ حالا این بحثی در محل خودش
هست.
بعد فرمود
إِذَا أَتَيْتَ عَبْدَ اللَّهِ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ به راوی میفرماید وقتی تو
عبدالله بن ابی یعفور را دیدی سلام من را به او برسان وَ قُلْ لَهُ إِنَّ جَعْفَرَ
بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ لَكَ سلام به او برسان و بگو فلانی به تو میگوید انْظُرْ
مَا بَلَغَ بِهِ عَلِيٌّ ع عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَالْزَمْهُ هرچیزی که علی از
پیش پیغمبر ابلاغ کرده و گفته است مواظب او باش فَإِنَّ عَلِيّاً ع إِنَّمَا
بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص علی از طرف پیغمبر ابلاغ کرده یا گفته یا
رسیده بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ
الْأَمَانَةِ،
راست بگویی و امانت اداء کنی، مسأله مهمی است.
اگر قراری،
حکومت اسلامی، دولت اسلامی، فردی مؤمن، گروه مؤمنین با دیگران اگر قراردادی بستند
اگر در آن قرارداد یک چیزی است که باید طرفین رعایت کنند یک نوع امانت است باید
این را عمل کند، امکان ندارد بگوییم یک طرفه این را لغو کنند مگر اینکه بگوییم
جایز است در جوازش که حالا بحث خواهیم کرد ان شاء الله، حالا به هرحال اداء امانت
از مسأله مهمی است که امام روی آن تکیه دارد حالا چرا به عبدالله بن ابی یعفور با
آن مقام و موقعیتی که عبدالله دارد این جمله را امام صادق برایش پیغام داده این
جای شک است یک قدری، حضرت آیا در او کوتاهی میدیده؟ این همه بحث هست ابن ابی
یعفور از اصحاب اجماع است بنا بر یک نقل از دو نقل، آن وقت این گونه حضرت به او
پیغام داده است، شاید میخواهد بگوید در مسائلی که میگویید کوتاهی میکنید، بعضی
مسائل شرعی را باید ابلاغ کنید و نمیکنید و الّا ابن ابی یعفور مال کسی را که
بلند نکرده است.
در روایت 2
همین باب اول ودیعه حدیث از اسحاق بن عمار عن ابی عبدالله(ع)، اسحاق بن عمار و
غیره برای اینکه چندین نفر از صحابه این را از امام شنیدهاند و مسأله مهمی است که
امام به افراد متعددی میگوید، حدیث دارد:
وَ عَنْهُ
عَنْ أَحْمَدَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ
غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَغْتَرُّوا بِكَثْرَةِ
صَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِيَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ
بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ وَ لَكِنِ
اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.
لَا
تَغْتَرُّوا بِكَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِيَامِهِمْ مغرور نشوید به زیاد نماز
خواندن و روزه گرفتن این ضمیر هِم قاعدتاً به اصحاب برمیگردد یا به مؤمنین فَإِنَّ
الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ یک کسی یا هرکس چه بسا زبانش
با نماز و روزه هست یا لَهج اعم الزبان عمل و زبان، خلاصه دوام را میرساند حَتَّى
لَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ اگر نماز و روزه را ترک کند خودش به وحشت میافتد و این
کار را نمیکند و میترسد و لَکِن اینها مهم نیست اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ
وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ.
در روایت سوم
شبیه همین است اُنظروا إلی صدق حدیثه و اداء الأمانة.
یک حدیث جالبی
هست مربوط به روز قیامت درباره همین اداء الأمانة بد نیست این را هم ببینیم حنّان
بن سُدیر عن ابیه عن ابی جعفر(ع) «قَالَ أَبُو ذَرٍّ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّه ص» امام باقر
میگوید ابوذر نقل کرده که از پیغمبر شنیدم که فرمود «حَافَتَا الصِّرَاطِ يَوْمَ
الْقِيَامَةِ الرَّحِمُ وَ الْأَمَانَةُ» دو طرف صراط در قیامت رَحِم و اداء امانت
است «فَإِذَا مَرَّ الْوَصُولُ لِلرَّحِمِ الْمُؤَدِّي لِلْأَمَانَةِ» کسی که
زیاد با رحِم رابطه داشته و خلاصه اداء امانت هم میکرده «نَفَذَ إِلَى
الْجَنَّةِ» راه به بهشت میبرد «وَ إِذَا مَرَّ الْخَائِنُ لِلْأَمَانَةِ
الْقَطُوعُ لِلرَّحِمِ» ولی وقتی کسی که خیانت در امانت دارد و رحم را قطع کرده
است «لَمْ يَنْفَعْهُ مَعَهُمَا عَمَلٌ» هیچ عملی دیگر به درد او نمیخورد «وَ
تَكَفَّأَ بِهِ الصِّرَاطُ فِي النَّارِ» آن پُلی که
از روی آن عبور میکند او را در آتش جهنم پرتاب میکند.
رحم قاعدتاً
آقایان عنایت دارند کلیّه کسانی که با انسان از یک رحم متولد شدند و ارتباط با رحم
دارند و ارتباط رحمی دارند مثل داییها، عموها، اینها همه متصل به رحم واحد هستند
قطع رَحِم به معنای ترک ارتباط است علی الإطلاق نه تلفی میکند، نه پیغامی میدهد
و نه احوال پرسی میکند، نه رفت و آمد میکند اینها قاطع رحِم هستند اما اگر
چنانچه وقت ندارد، طلبه هست میخواهد درس بخواند، با یکی از قوم و خویشهایی که به
آنجا رفت و آمد دارد به او میگوید هر موقع رفتی سلام برسان، کار من زیاد است،
مثلا بگوید امری هست بگویید، همین کافی است و قطع رَحِم نیست اما اگر چنانچه به
هیچ وجه نه رفت و آمدی نه ارتباطی و نه سلام و علیکی، در خیابان همدیگر را ببینند
رویش را برمیگرداند و مانند اینها این قطع رَحِم است، این راجع به اصل ودیعه که
خواستیم با روایات شروع شده باشد.
مباحثی در ودیعه
و امانت هست، اول اینکه خود معنای ودیعه از نظر لغت گفته شده است که ودیعه به
معنای ترک است وَدَعَ أی ترکَه اگر بداعی حفظ باشد ودیعه میشود، خود ودع ترکه ولی
یک مالی را، یک چیزی را، یک منسبی را، یک وقت است ترک کرده است و اصلا کاری به آن
ندارد این همان ترک معنای لغوی است به طور کلّی عام، یک وقت است این را ترک میکند
به این عنوان که پیش دیگری برایش محفوظ بماند این ودیعه میشود پس ترکی ودیعه هست
که ترکه عند الغیر للحفظ پیش دیگری گذاشته است برای اینکه محفوظ بماند.
اصل ودیعه جزء
یکی از ضروریاتهای زندگی است همان طور که در باب عاریه عرض شد که از ضروریتهای
زندگی است مردم نمیتوانند همه چیز را برای خودشان آماده کنند که در سال یک دفعه
اتّفاق میافتد، این جزء ماعون است و یمنعون الماعون تکذیب شده است، همین طور
مسأله ودیعه خیلی چیزها هست که شخص همه چیز را نمیتواند پیش خودش حفاظت کند به
جهات متعدد امانت میشود، پول در بانک امانت میگذارد، بعضی اجناس خاصّه از ترس
دشمن یا غیر دشمن یک جای معیّنی میگذارد، ساواک حمله نکند نامههایش را ببرد نامهها
را میبرد یک جا که احتمال درگیری ساواک وجود ندارد میرود پیش او میگذارد تا
محفوظ بماند و این ودیعه میشود، یک وقت است نامهها را یک جایی پرت میکند این
شاید اعراض است، یک وقت است نامه را به یک نفر میدهد که حفظ کن و دست دشمن نیفتد،
چه بسا نامههایی از ما به همین صورت از بین رفت.
وداع شاید از
همین است، میخواهد جدا شود اما جدایی یک وقت است به طور کلی ترک است و قطع است،
با او میخواهد رابطه نگیرد اما یک وقت است از یک مالی وداع میکند، یک ماشین، یک
فرش، یک جنس، یک کتاب و همین طور یک مقام، یک منسب وداع میکند از باب اینکه او
برایش نگه دارد و او بعدا برایش برگرداند این ودیعه میشود.
آیا به مناسب
و مقامات هم ودیعه گفته میشود؟ گفته میشود شاه طهماسب صفوی وقتی خواست یک مسافرت
طولانی برود محقّق کرکی را جانشین خودش قرار داد این است که در بعضی نوشتهها آمده
است به عنوان نیابت و حفظ در حقیقت این مقام و منسب سلطنت را به محقّق کرکی داد تا
برگردد مجدّداً از او بگیرد برای حفظ مملکت، این اداء الأمانة وقتی پس داد و اصلش
هم امانت برای اینکه نه به عنوان اصالت بلکه برای حفظ اینکه به شاه تحویل دهد،
حالا این چطور بوده؟ اگر حقّ ولیّ فقیه است که اصلا به شاه نمیرسد مگر اینکه
بگوییم که محقّق کرکی اول به شاه اجازه داده که این منسب را از باب نیابت از محقّق
کرکی داشته باشد که مملکت را اداره کند پس منسب را به او داده است حالا این منسبی
که به او داده موقّتاً به خود کرکی برمیگرداند برای امانت اشکال ندارد که اول
داشت به عنوان نیابت، دوم دارد به عنوان امانت، ظاهرا این معنا اشکال ندارد.
اجمالا ودیعه
به معنای جدا شدن از چیزی ولی به غرض و به داعی حفظ آن چیز نه جدا شدن به معنای اعراض
و ترک، یک چیزی را رها میکند پیش یک شخصی بماند برای اینکه در موقع مقتضی خود این
به او برگرداند این ودیعه میشود.
ودعی گفته میشود
به آن کسی که این مال را میگیرد، گاهی گفته شده است که به هردو ودعی میگویند هم
به مودع که مال را پیش این گذاشته است و هم به مستودع که مال را گرفته است یعنی به
هردو ودعی گفته میشود چنانچه گفته شده است که بیّع هم به بایع گفته میشود و هم
به مشتری البیّعان بالخیار ما لم یفترقا، جزئیات دیگری هم در این مسأله هست، خیلی
در این جهت معطل نشویم پس اجمالا ودیعه از وداع، گاهی از چیزی جدا میشود به عنوان
ترک اعراض میشود، گاهی از چیزی جدا میشود برای بهتر حفظ کردن و بهتر نگاه داشتن،
میبیند که اگر اصرار کند که پیش خودش باشد دشمن زودتر از بین میبرد ولی یک جایی
دیگر میگذارد که دشمن نداند و مانند اینها که اینها ودیعه میشود.
آیا ودیعه عقد
است یا ایقاع؟ قاعدتاً عقد است برای اینکه طرفین باید رضایت به این کار داشته
باشند، کسی که مالی را میخواهد به دیگری بدهد و اگر نخواهد بدهد این امانت نیست،
ودیعه نیست، اگر چنانچه این راضی است که بدهد ولی آن فرد دیگر راضی نیست که بگیرد
و میگوید من نمیخواهم مال تو را حفظ کنم این هم نمیشود معنای عقد همین است دیگر
یعنی رضایت هردو طرف دخالت دارد و وقتی رضایت هردو طرف دخالت دارد عقد میشود.
اگر عقد است
پس مثل همه عقود ایجاب و قبول میخواهد، ایجابش چیست؟ کلّ لفظ دالٌّ علی الإستنابة
هر لفظی که دلالت میکند که این میخواهد بدهد که شما برایش حفظ کنید یعنی شما در
حفاظت نائب او باشی، در خیلی تعبیرات همین کلمه استنابه آمده است و نیابت آمده است،
آیا در ودیعه مفهوم نیابت هم وجود دارد که چون شما نائب از من باشی در حفظ این مال
یا اینکه نیابت نمیخواهد بلکه اینکه من نمیتوانم اداره کنم شما اداره کن، این
غیر بحث نیابت است ولی به هرحال گفته شده است این معنا که اصل ودیعه یک نوع نیابت
در آن هست و ودعی هم که میگیرد به عنوان قبول آن نیابت است و مودِع هم که میدهد به
معنای استنابه در این جهت است علی ای حال لفظی که به کار برده میشود اودعتُک،
ودیعةٌ عندک، إقبَله أمانةً و امثال این تعبیرات، قبول هم همین که طرف این معنا را
بپذیرد.
پس عقد است
ایجاب و قبول دارد و ایجاب و قبول میتواند لفظی باشد و میتواند مثل بسیاری از
چیزهای دیگر معاطاتی باشد، فعلی باشد چنانکه میشود مثل خیلی چیزهای دیگر ایجابش
بالفعل باشد و قبولش باللفظ باشد یا برعکس ایجابش لفظی باشد و قبولش فعلی، در این
جهت مهم نیست.
سومین مسألهای
که در باب ودیعه باید مطرح شود آیا بر هر کسی جایز است که ودیعه و امانتی را
بپذیرد؟ بیایند به او امانت بدهند و او هم قبول کند آیا این کار جایز است یا باید
ببیند که قدرتش را دارد یا خیر که نگهداری کند؟ اگر عاجز از حفظ است جایز نیست که
این را نگهداری کند و بپذیرد برای حفظ چون عاجز است و قدرت ندارد.
مرحوم شهید
ثانی در مسالک دارد که اگر عاجز است حرام است که بپذیرد، مسائل مرحوم شهید ثانی
خیلی تیکههای جالبی دارد، از جمله تیکههایی که بنده در کلام ایشان دیدم و جای
دیگر ندیدم اینکه ایشان میگویند بر سر اذان گفتن در یک منطقه باید پیکار و جنگ
کرد، اگر کسانی مانع اذان هستند میشود با آنها جنگید، این جمله بد نیست که بعضیها
میگویند اذان ظهر و مغرب را بگویید و اذان صبح را نگویید چون مردم میخواهند
بخوابند این خیلی حرف عجیبی است، شعارهای اسلامی باید گفته شود کسانی که مریض
هستند پنبه در گوششان بگذارند که نشنوند.
مرحوم صاحب
جواهر وقتی کلام مسالک را نقل میکند میگوید این وقتی نمیتواند نگهداری کند
نباید بگیرد ولی نهی به عقد نخورده و به قرار نخورده است، نهی از گرفتن، نهی از
این استنابه، نهی از این قبول برای حفاظت این نهی به اصل عقد نخورده است بما هو
خارجٌ عن العقد خورده است، آن چیزی که خارج از عقد است چیست؟ نگهداری کسی که عاجز
است، نگهداری و حفاظت کسی که عاجز از حفظ است این امر خارج از اصل عقد است، اصل
عقد نگهداشتن امانتی است، اجتنابه است، برای ردّ به مالک است، برای حفظ از طرف
مالک است، این اصل عقد است اما وقتی عاجز شد و نباید، این خارج از اصل عقد است
بنابراین نهی متعلّق به امر خارج از عقد خورده است این موجب بطلان عقد نیست، عقد
صحیح است، اگر عقد صحیح است پس ودیعه شد و اگر ودیعه شد باید به تکلیف عمل کند و
به اندازه قدرتش آن ودیعه را حفظ کند.
یک بحثی هست و
آن اینکه کسی که عاجز است و میگیرد این خیانت نیست؟ تو که میدانی که نمیتوانی
اداره کنی یعنی پس این مال در معرض خطر است این خیانت است، شما هم که این خیانت را
میپذیری خودت را در معرض این خیانت قراردادی و در معرض قراردادن نفس نسبت به کارِحرام
حرام است مثل اینکه انسان میرود در خیابان و یقین دارد که نگاهش به نامحرم میافتد
اگر بگوییم در معرضیت حرام است باید بگوییم در خیابان هم حق ندارد برود، آیا این
حرف را بزنیم؟
مرحوم آقای
بروجردی(ره) وقتی نماز ظهر و عصرشان در مسجد اعظم تمام میشد، جمعیت زیادی از نساء
و رجال جمع شده بودند که ایشان میخواهند بیایند سوار درشکه شوند تماشا کنند از
جمله زنهای بدحجابی که از جاهای دیگر آمده بودند البته بدحجابی آن موقع غیر معنای
بدحجابی الآن است یک مختصری بدحجاب بودند، بنده ظاهراً خودم هم دیدم مرحوم آقای
بروجردی وقتی آمد سوار درشکه شود تا در درشکه قرار گرفت نگاهش افتاد که جمعیتی و
اینها دارند تماشا میکنند عبایش را جلوی صورتش گرفت که نبینند، خیلی عجیب بود
بعضی احتیاطات ایشان، آیا این گونه معرضیتها که در معرض دیگران نگاهش کنند آیا این حرام است یا حلال است؟
حالا این سیدی
هایی که مبتذل است، حالا نگاه کردنش در معرض خطر برای نفس است، در معرض این است که
تحت تأثیر قرار بگیرد و خودش در گناه بیفتد، آیا چون در معرض است نگاه کردن این
حرام است؟ عکسی که در آن هست یا عکس مسائل ضدّ اخلاق است یا مسائل زنهای مکشّفه
هست، اگر آنها را نمیشناسیم فقط مسأله معرضیت مطرح است و الّا او را نمیشناسیم
و نگاه کردن به آن زن که اشکال ندارد قصد شهوت نباشد، مسأله آن فقط مسأله معرضیت
است، آیا معرضیت للحرام حرام است؟ این جای بحث دارد و دلیلی بر این نداریم، اگر در
حرام افتاد آن در حرام افتادنش حرام است و الّا صرف معرضیت جوری نیست که حرام
باشد.
به هرحال
معرضیت اینجا مطرح است که مقدمات خیانت را فراهم میکند چون میداند عاجز است و در
عین حال میگیرد به این معنا خودش را در معرض این خیانت قرارداده است بنابراین لا
اقل از باب احتیاط واجب کسی که عاجز است نباید امانت را قبول کند، بعضی گفتهاند
حرمت این انسب است که بگوییم حرام است که قبول کند نه فقط احتیاط، به هرحال این
مسأله معرضیت است.