صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

ودیعه جلسه پنجم






باسمه تعالی

دزدی که چیزی را به امانت می­ گذارد این دزد دو جور است یک وقت است به خصوص این مال می ­دانیم دزدی هست، یک وقت است شغل این دزدی است و خصوص این مال را نمی­ دانیم آیا در هردو مورد ید این بی اعتبار است؟ وقتی می ­دانیم این مال دزدی است که پیداست این یدش اعتباری ندارد اما اگر شغل این دزدی است ولی نمی ­دانیم این مال به خصوص چطور است آیا ید این هم بی اعتبار است؟ آن وقت اگر بی اعتبار شد در هر دو صورت اگر این دزد آمد یک مالی را پیش ما امانت گذاشت اینجا این اعتباری ندارد و نباید را به او رد کنیم بلکه امانت را نگه داریم و صاحبش را با تعریف یک ساله پیدا کنیم اگر پیدا نشد صدقه بدهیم به نیت صاحبش یا از طرف خودمان.

ظاهر روایت این است که شغلش دزدی هست کافی است لازم نیست که این مال دزدی باشد در باب 18 از باب لغطه روایت اول در این جلد نیست و همراه ما نیست الآن، در آن­جا تقریبا تصریح به اینکه منظور شغلش دزدی است نه اینکه حتما این مال دزدی است همین­که شغلش دزدی است این کافی است این دیگر اعتبار ندارد و ودیعه­ای اگر پیش ما گذاشت این ودیعه را نباید به او برگردانیم.

این با علی الید چطور است؟ علی الید ما اخذت حتّی تؤدّی دست ما این را از این گرفته است ما باید به هم برگردانیم علی الید ما اخذت ما از دزد چیزی را گرفتیم، ید ما موظّف است که اداء کند آیا اینجا باید اداء کند؟ پس خلاف آن قاعده می­شود.

نه ظاهراً، علی الید ما اخذت حتّی تؤدّی آن­جایی که ید اعتبار داشته باشد وقتی دزد است دزد یدش اعتبار ندارد صریح آن روایت هست در همان 1/18 ابواب لقطه که می­گوید از امام پرسیدم کسی از مسلمان­ها ودیعه­ای از دزد گرفته است و دزد هم مسلمان است ولی حالا دزدی شغلش شده است، حالا آیا این مالی که از آن به او دادند به عنوان امانت دزد به عنوان امانت به این داده است آیا این شخص برگرداند؟ حضرت فرمود برنگرداند یک سال دنبال صاحبش باشد تا صاحبش را پیدا کند.

حالا شبهه ­ای که ما در مورد این مطلب داریم این است که بنی امیّه، بنی مروان، بنی العباس که شغلشان غصب خلافت است اموالی که در اختیار آن­ها هست مثل همان غصب خلافت نیست؟ این مال حکم دزدی را ندارد؟

در بعضی روایات خیلی ظهور خوب بلکه تصریح به اینکه اگر از بنی امیّه و خلفاء چیزی گرفتید ردّ الأمانة امانت را به آن­ها برگردانید، در باب 2 از ابواب ودیعه روایت 5 عن الصادق(ع): «قُلْتُ‏ لَهُ‏ رَجُلٌ‏ مِنْ‏ مَوَالِيكَ‏ يَسْتَحِلُّ مَالَ بَنِي أُمَيَّةَ وَ دِمَاءَهُمْ» کسی از موالی شما مال بنی امیّه و خون بنی امیّه را حلال می­داند، به امام صادق می­گوید کسی هست که از دوستان شما هست ولی خون و مال بنی امیّه را حلال می­داند «وَ إِنَّهُ وَقَعَ لَهُمْ عِنْدَهُ وَدِيعَةٌ» یک امانتی مربوط به آن­ها پیش این آمده است «فَقَالَ أَدُّوا الْأَمَانَةَ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِنْ كَانُوا مَجُوساً» امانت را به صاحبش برگردانید و لو اینکه مجوس هم باشد، مجوس منظور آیا زردشتی­ها است یا گروه دیگری بودند غیر این­ها که از بین رفتند در بعضی روایات دارد که مجوس کتابی داشتند جاماس بنامه و آن کتاب حالا نیست و معروف این است که همین زردشتی­ها بعد حضرت فرمود «فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَكُونُ» ذلک به استحلال می­خورد و او حلال می­دانسته خون و مال را یعنی این حلال بودن فعلا نمی­شد «حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا فَيُحِلُّ وَ يُحَرِّم[1]» تا امام زمان بیاید او وقتی بیاید چیزهایی را حلال می­کند و چیزهایی را هم حرام می­کند یعنی به عبارت دیگر او می­آید حکم قاطع می­دهد که فلان مال حلال و فلان مال حرام، فعلا اموالی که گرفتید برگردانید.

این یک روایت است که نشان می­دهد مال بنی امیّه را به خودشان برگردانید، آن وقت اموال بنی امیّه حلال بوده؟‏ شغلشان دزدی بوده به این معنا که خلافت با دزدی به دست این­ها آمده است اما این گونه نبوده که علنی بروند از مردم بدزدند و شب در خانه مردم بروند و مال بدزدند این گونه نبوده، حکومت غصب بوده اما اموالی که می­گرفتند از آن اموالی نبوده که بروند خانه­های مردم و بدزدند، حکومت­های دیگر هم این گونه است و اساس حکومت بر دزدی­های فردی نیست.

وقتی آن مواقع ماها را می­گرفتند می­ریختند در خانه­ها البته اما دزدی به این صورت نبود، طرف را می­گرفتند و می­بردند و اموالی که به جنبه­های اطلاعاتی مربوط باشد می­بردند اما دزدی­های به آن صورت نداشتند، بگوییم که اینکه مال بنی امیّه را حلال می­دانسته پس او اشتباه می­کرده، راوی گفت کسی از موالی شما مال بنی امیّه را حرام می­داند اگر مال بنی امیّه حرام باشد مَثَلش مَثَل دزد می­شود در آن روایت فرمود اموال را به صاحبش برگردانید و کانّ حق ندارید به این دست بزنید و برنگردانید اما این عقیده بر این دارد که مال بنی امیّه و خون آن­ها حرام است پس مال برای خودشان نیست و اگر مال برای خودشان نیست بنابراین می­شود مثل همان دزد ولی ظاهرا امام می­خواهد رد کند که این حرف درست نیست، مال بنی امیّه مال خودشان است و این­ها با دزدی معمول متعارف فرق دارد.

در همین باب 2 روایت 3 را ببینید این روایت هم تا حدودی شاید به این مربوط است «قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ابْتِدَاءً مِنْهُ» می­گوید من سؤال نکردم امام تا من را دید فرمود‏ «أَحْبَبْتُمُونَا وَ أَبْغَضَنَا النَّاسُ» شما ما را دوست دارید ولی مردم با ما دشمن هستند «إِلَى أَنْ قَالَ فَاتَّقُوا اللَّهَ» بعد فرمود از خدا بترسید، این چه ربطی دارد به اینکه شما ما را دوست دارید، اگر دوست دارید پس چه ترسی، این ظاهرا می­خواهد بگوید شما که ما را دوست دارید مطیع ما باشید بنابراین الآن اگر بخواهید به هم بریزید و هرج و مرج شود و مانند این­ها این خلاف تقوا هست «فَإِنَّكُمْ فِي هُدْنَةٍ» شما الآن در زمان صلح هستید، صلح را به جنگ مبدّل نکنید «وَ أَدُّوا الْأَمَانَةَ فَإِذَا تَمَيَّزَ النَّاسُ» بعدها که انسان­ها متمیّز شدند منظور زمان ظهور، زمان ظهور انسان­ها متمیّز می­شوند، هرکسی هوا و هوس و روشش مشخص می­شود «ذَهَبَ كُلُّ قَوْمٍ بِهَوَاهُمْ» هر گروهی به دنبال هوس خودشان می­روند یعنی این گونه نیست که آن موقع قاطی باشد، الآن زندگی مسلمان­ها، سنّی و شیعه و همه چیز قاطی هست و امام زمان که بیایند این گونه نیست، همان طور که انتقام می­گیرند از قاتلین اباعبدالله(ع) چیزهای دیگری هم روشن می­شود «وَ ذَهَبْتُمْ بِالْحَقِّ مَا أَطَعْتُمُونَا إِلَى أَنْ قَالَ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَدُّوا الْأَمَانَةَ» از خدا بترسید و امانت­ها را بدهید «إِلَى الْأَسْوَدِ وَ الْأَبْيَضِ» چه آفریقایی­ها و چه آسیایی­ها یا به طور کلی سیاه و سفید فرقی نمی­کند­ «وَ إِنْ كَانَ حَرُورِيّاً وَ إِنْ كَانَ شَامِيّا[2]».

ظاهر عبارت «فإنّکم فی هُدنة» برای جایی است که احتمال جنگ در آن هست، می­گوید ما در صلح هستیم نه در جنگ هستیم این می­شود همان قضیه بنی امیّه و بنی مروان.

در باب 2 مستدرک روایت 9 این را دارد خلاصه حرفش این است که به امام می­گوید آقا این­ها خمس نمی­دهند پس ما پولشان را می­توانیم برداریم، صحیحه عبدالله بن سنان « دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَدْ صَلَّى الْعَصْرَ» نماز عصر را خوانده بود و رسیدم خدمت حضرت «وَ هُوَ جَالِسٌ‏ مُسْتَقْبِلَ‏ الْقِبْلَةِ فِي‏ الْمَسْجِدِ» رو به قبله در مسجد نشسته بود «فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ بَعْضَ السَّلَاطِينِ يَأْمِنُنَا عَلَى الْأَمْوَالِ» بعضی سلاطین ما را امین بر مال می­دانند «يَسْتَوْدِعُنَاهَا» اموالشان را پیش ما ودیعه می­گذارند این­ها کسانی هستند «وَ لَيْسَ يَدْفَعُ إِلَيْكُمْ خُمْسَكُمْ» خمس شماها را که وظیفه آن­ها هست نمی­دهند «أَ فَنُؤَدِّيهَا إِلَيْهِمْ» این اموالی که پیش ما دارند را به آن­ها برگردانیم؟ یا به عنوان خمس برداریم؟ «قَالَ وَ رَبِّ هَذِهِ الْقِبْلَة ثَلَاث مَرَّاتٍ» حضرت در جواب فرمود سه مرتبه «لَوْ أَنَّ ابْنَ مُلْجَمٍ قَاتِلَ أَبِي فَإِنِّي أَطْلُبُهُ يَتَسَتَّرُ» اگر ابن ملجم که قاتل جدّم بوده که ما حقّ قصاص از او داریم «لِأَنَّهُ قَتَلَ أَبِي ائْتَمَنَنِي عَلَى الْأَمَانَةِ لَأَدَّيْتُهَا إِلَيْهِ[3]» امانت او را هم به او برمی­گردانم.

بگوییم که پس این­ها با آن دزد فرق می­کند که در روایت باب لغطه بود، در آن روایت یک دزدی علنی است که می­روند از حرز مردم اموالشان را خارج می­کنند و می­برند اما اینجا این طور نیست و اگر بگویید دزد به شدت هم بدشان می­آید هرگز چنین ادعاء نمی­کنند، بعضی مأمورین بودند در زمان گذشته در خانه­ها که می­ریختند دزدی هم می­کردند ولی مخفیانه بودند نه اینکه علناً بگویند دزدی هم می­کنند، منزل یکی از آقایان که الآن هم هستند ایشان منبر رفته بود پول منبر را گرفته بود و خواستند بگیرنش دست گذاشتند پول را هم بردارند ایشان زرنگی کرد و مُچشان را گرفت و گفت من منبر رفتم و خرج دارم و باید خرج زن و بچه­ام باشد و این پول منبر است، آن وقت آن­ها پول را نبردند ولی خیلی جاها پول­ها را می­بردند، این خلاصه مطلب در این جهت بود.

خلاصه بحث این شد که ردّ ودیعه خیلی مهم است و در روایات باب اول و باب دوم خیلی­ از آن­ها را خواندیم نه فقط ردّ ودیعه بلکه ردّ هر امانتی به هر عنوانی امانت بگذارند ردّش مهم است و باید حتما عمل شود.

مطلب بعد اینکه بعضی احکام مقابل ردّ ودیعه شکسته می­شود یعنی آن حکم از بین می­رود، خواندیم که اگر شخص دروغ بگوید برای حفظ مال ودیعه گفتیم جایز است بلکه واجب است حتی قسم بخورد برای حفظ مال ودیعه این را هم گفتیم واجب است طبق روایاتی که در اینجا اشاره کردیم.

آیا همه احکام این گونه هست؟ خیر، قسم دروغ حکمش از بین می­رود اما مثلا فحشاء حکمش از بین نمی­رود، هر حکمی شکسته نمی­شود، آیا اذیت و آزاری که به شخص می­رسد حکم این شکسته می­شود یا خیر؟ بحث دروغ نیست و بحث قسم دروغ نیست، اگر بخواهد دفاع کند از این امانت و ودیعه ضررهای جسمانی یا معنوی، موقعیت اجتماعی به این می­خورد و آبرویش لطمه می­خورد بگوییم اینجا هم این شکسته شود؟ خیر، چنین دلیلی به این صورت نداریم، مال هم حتی اگر مال زیادی هست که موجب ضرر است آن هم شکسته نمی­شود، مثلا کسی که صدها میلیون پول دارد ده میلیون بدهد این امانت حفظ می­شود و این امانت هم مهم است، اینجا عقل حساب می­کند و مقایسه می­کند اما یک مختصر پول کمی از جیبش برداشته می­شود و مانند این­ها، این­جا حکم شکسته می­شود در برابر امانت، خلاصه این را انسان مقایسه می­کند و بعد تصمیم می­گیرد.

پس خلاصه این شد در قسم دروغ و خود دروغ حکمش شکسته می­شود اما جاهای دیگر الّا ضررهای خیلی یصیر و الّا شکسته نمی­شود اینجا لازم نیست این امانت حفظ شود و همان طور که عرض کردم بعید نیست که این­ها باهم مقایسه می­شود و سبک سنگین می­شود امانت چیست و ضرری که این می­کشد چیست، یک وقت است امانت خیلی مهم است و ضرر هم خیلی ناچیز، اگر یک تک تومانی پول بدهد امانت حفظ می­شود این باید حفظ کند، یک وقت است که امانت خیلی مبلغ بالا هست اما از آن طرف ضرر هم خیلی مهم­تر اینجا حفظ نمی­شود.

مطلب بعدی اینکه امانت چه چیزی باشد؟ امانت ممکن است انسان باشد یا حیوان باشد، انسان و لو مال نیست ولی به عنوان گِرو شبیه کفالت از جمله معاملاتی بالمعنی الاعمی که باید بحث شود بحث کفالت است، کفالت، حواله این­ها مباحثی است که اگر نظرتان باشد بعداً بحث شود، کفالت، حواله، وصیّت خیلی مهم است، متأسفانه این­ها اصلا بحث نمی­شود درحالی که در رساله­ها مطرح است، در این تحریر الوسیله و وسیله مرحوم آقا سید ابوالحسن و حتی خیلی از رساله­ها بحث وصیّت خیلی مفصّل آمده است، این­ها باید بحث شود.

یک وقت هست که مال ودیعه یک حیوان است، یک وقت مال ودیعه یک درخت است، حکم این­ها چگونه هست؟ اگر حیوان شد باید این حیوان حفظ شود که از بین نرود، آب دادن، علف دادن و لو اینکه مالک هم به او نگفته باشد، یک وقت است مالک می­گوید این حیوان امانت و شما آب و علفش را هم مراقبت کن او که حتما باید مراقبت کند برای حفظ امانت و حفظ ودیعه حتی اگر مالک هم نگوید باید برای حفظ این بکوشد و این حفظ شود حتی اگر مالک نهی کند بگوید این الاغ ما پیش ما امانت اما نه آب بده و نه علف بده، اینجا نباید اعتناء کند، حفظ نفس محترمه هست می­شود این الاغ را بکشند؟ خیر، هم جنبه امانت و هم جنبه مالیّت، این باید حفظ شود، در حقیقت نگهداری این یک حق الهی است، مالک می­گوید تو چیزی به او نده مثل یک حق انسانی است اما او حکم الهی است حفظ نفس محترمه بنابراین دابّه را از هر نظر باید که حفظ کند.

مرحوم صاحب شرایع تصریح دارد که اگر مالک گفت هیچ رسیدگی نمی­خواهد بکنی نباید این ودعی حرف مالک را قبول کند لا یجوز القبول، مرحوم صاحب مسالک هم دارد که حقّ الله رعایت این نفس محترمه هست مهم تر از حق مالک است و حقّ خدا در برابر حق مالک اهمّی باید رعایت شود.

مسائلی در فقه مطرح است که در حقوق بین الملل مطرح نیست، شما کجا پیدا می­کنید که اگر یک کسی در یک بیابانی عطش دارد و یک مقدار آب پیدا شده است وضوء هم ندارد می­خواهد نماز بخواند یک حیوانی هم آن­جا هست که یا این را می­برده یا هرجهتی، این یک مقدار آب را وضوء بگیرد یا بخورد یا به این الاغش بدهد؟ در فقه این­ها مطرح هست، یک مسائلی مطرح هست که واقعا از حقوقی در سطح جهانی راجع به حیوان مطرح می­شود باید خیلی مهم­تر باشد.

آیا درخت هم همین طور است؟ ودیعه و امانت یک درخت بوده، یک گلدان اینجا گذاشتند و گل زیبایی است این امانت، این چطور است؟

بعضی معتقدند که در درخت حکم حیوان جاری نیست بنابراین اگر مالک گفت نمی­خواهد مراعات کنی مراعات نکن، پیروی از حرف مالک کن، دو شبهه اینجا پیش می­آید یکی اینکه این یک نوع سفاهت نیست؟ مثلا گلدان به این خوبی را به صرف اینکه حیوان نیست و انسان نیست بگوییم مراعات نکن تا از بین برود این یک نوع سفاهت است و آن وقت اگر سفاهت است اصل ودیعه از بین می­رود برای اینکه گفتیم بلوغ و عقل معتبر است در اصل حفظ امانت بنابراین این یک شبهه است.

یک شبهه اینکه آن هم جنبه مال است و بالاتر اینکه آن هم یک نفس دارد، نفس نباتی هم مهم است و ارزش دارد، تمام عالم امکان حتی جماداتش شعور دارند نمی­شود یک وجود بیشعور در عالم باشد برای اینکه بالاخره ذات باری تعالی که ایجاد کرده است خودش عین شعور و عین عقل و درایت و حکمت است پس مخلوق او هم همین طور است بنابراین به نظر می­رسد که در شجر هم حکم حیوان را داشته باشد.

 

 

 



[1] وسائل باب2 ودیعه ح5

[2] وسائل باب2 ودیعه ح3

[3] مستدرک باب2 ح9






   چهار‌شنبه 4 دی 1398




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما