صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

ودیعه جلسه ششم







باسمه تعالی

متفرعات زیادی را در این بحث ودیعه آورده­ اند، بعضی از آن­ها هم با مختصر نگاهی برای همه معلوم است ولی به هرحال گفته ­اند و ما هم عرض کنیم، گاهی بعضی آقایان می ­پرسند آدرس این متفرعات در کدام از ابحاث کتب فقهی هست، جواهر چاپ بیروت جلد 27 صفحه 101، حدائق جلد 21 صفحه 395، مجموع الفائده اردبیلی جلد 10 صفحه 272، خیلی متفرعات را دارند، بعضی متفرعاتی که روشن هم هست ولی چون گفته­اند ما هم عرض کنیم که اگر شبهه­ای بود برطرف شود.

به نظرم آمد که بعد از این بحث ودیعه بحث وصیّت مهم باشد، مکرّر مسائلی راجع به وصیّت می ­پرسند، اگر صلاح می ­دانید بعد از ودیعه بحث وصیّت مطرح شود.

متفرعاتی که هست زیاد است، اول اینکه شخص ودعی باید محافظ این جنس ودیعه باشد و به هرصورت ممکن دفع مشکل کند اگر ظالمی هم بخواهد ببرد جلویش را بگیرد به هرصورتی که هست، مستودع که ودیعه را گرفته است موظّف به محافظت این جنس است، حالا جنس هم که می­گوییم روشن است و روزهای قبل هم گاهی اشاره کردیم اختصاص به پول ندارد، به جنس خاص، مقام، منسب، ماشینی که می­گیرد برای اینکه تعمیرش کند، خراب کند، این­ها تمام مصادیق این هستند، کلمه ودیعه در بعضی­هایش مطرح نیست ولی کلمه اجاره هم گاهی مطرح نیست، مفاد واقعی دلش گاهی گفته می­شود که این جنس امانت است، خودش ماشین را درِ دُکانی می­گذارد و می­رود درست است که این به اجاره نزدیک تر است اما یک معنایش هم همان معنای ودیعه­ای شاید باشد.

به هرحال محافظت جنس وَدَعی بر مستودع لازم است، گاهی محافظت به این است که یک مقداری از خود جنس ودیعه را به طرف ببخشد تا حفظ شود، می­بیند محافظت این متوقّف بر گذشت از مقداری از این مال است اینجا وظیفه­اش هست که برای حفظ مال از آن بگذرد، گاهی از مال خود مستودع باید بدهد برای حفظ آن و بعدا به مالک رجوع می­کند و این مقداری که داده را بگیرد.

حالا گاهی می­تواند اذن بگیرد از طرف برای گذشت کردن از مقداری از مال ودیعه، اذن بگیرد اگر نشد به هرحال باید حفظ کند به هرصورتی که هست مقداری از مال خودش را بدهد، مقداری از مال وَدَعی را بدهد برای حفظ این مال اگر خطری دارد برای دوری خطر در حقیقت.

گفتیم گاهی جنس ودیعه یک حیوان است و حیوانی را به امانت گذاشته است این حیوان باید حفظ شود، جزء اهمّ در حفظ حیوان نفقه حیوان است، این نفقه به عهده چه کسی است؟ آب و علف این، حفاظت سُکنی و محل استراحت این به اصطلاح، اگر مالک خودش معیّن کرده و یک پولی داده، یک جنسی داده گفته است این خرج این حیوان طبق همان عمل می­کند یا عین مالی را معیّن نکرده است ولی گفته است شما خرج کن من می­دهم و به عهده گرفته است باید شخص مستودع برای حفظ حیوان خرج کند.

اگر هیچ کدام از این­ها نبود، از مالک یا نماینده مالک اجازه می­گیرد برای اینکه خرج کند و بعد از مالک بگیرد، اگر هیچ کدام این­ها نشد به دادگاه، به حاکم شرع مراجعه می­کند تا با نظر او اَصلح را انتخاب کند، انتخاب اَصلح و لو همان طور که گفتیم به بیع مقداری از این، گذشت مقداری از این، به هرصورتی که ممکن است.

گاهی حالا باید پول را بدهد و الآن فعلاً وقتش نیست که فکر کند که به عهده خودش هست یا به عهده او بالاخره معلوم است ولی اصلا وقت فکرش نیست و فعلا خطر نزدیک است، به هر صورتی هست باید جلوی این خطر را بگیرد بعد فکر کند که چطور از مالک بگیرد، تمام این­ها مربوط به نفقه حیوانی است که گُم می­شود.

مطلب بعدی وقتی مالک مطالبه می­کند جنس من را پس بده، این ودیعه را پس بده در اولین فرصت امکان باید پس بدهد و هیچ معطّلش نکند، رد واجب است.

صاحب مسلمان باشد یا کافر، سنّی باشد یا شیعه بالاخره وقتی مطالبه می­کند بلافاصله باید جنس را به او برگرداند.

روایاتی که در این باب داریم زیاد است و بعضی از آن­ها را قبلا خواندیم و معطّل نمی­کنیم باب 2 روایات متعددی است از جمله 3 ، 4 ، 5 و باب اول هم روایت 6 و روایات بیش از این­ها هم هست که در این روایات می­گوید و لو کان کافر، و لو کان قاتل اولاد الأنبیاء، و لو کان قاتل علیّ، همه این­ها را خواندیم که باید در اولین فرصت امکان ودیعه را پس بدهد.

چطور باید برگرداند؟ درِ خانه مودع ببرد؟ خیر، صرف تخلیه کافی است، اعلام کند که جنس تو پیش من است و من دیگر کاری به آن ندارم فلان ساعت بیا ببرد و الّا مثلا رها می­کنم و به من مربوط نیست، این خودش کافی است.

رعایت فوریت هم شود، این هم یکی از متفرعات بحث است، ممکن است تخلیه کند اما مثلا دو روز بعد، این الآن می­خواهد می­گوید هفته دیگر بیا ببرد، یک وقت حفاظتش متوقّف بر این است این چاره­ای نیست مثل ماشینی است که مثلا اگر گفتیم ودیعه می­خواهد اصلاحش کند و زمان می­برد و الّا باید فوراً تحویل دهد و تخلیه شود و او هم بیاید تحویل بگیرد و ببرد.

فوریت عرفی باید رعایت شود مثلا در حمام است تلفن کرده یا زنگ زده یا دائم مشت می­زند به درِ حمام که زود بیا این جنس را تحویل بده، مقداری صبر کردن منافاتی با فوریت ندارد یا مثلا تا تلفن کرد بگوییم این واجب است بِدَوَد و آن­جا برود این دویدن به این صورت لزومی ندارد.

گاهی چاره­ای ندارد باید شاهد بگیرد مخصوصا آن­جاهایی که در اصل تحویل گرفتنش شاهد بوده حالا پس دادنش هم شاهد می­خواهد برای اینکه یک وقت حرف در نیاید که ندادی یا چنین و چنان، آیا اگر الآن جنس را می­خواهد می­توانیم صبر کنیم تا برویم شاهد بیاوریم که من جنس را تحویل می­دهم؟ تأخیر الی بعد الإشهاد فیه قولان اقربهما الجواز برای اینکه خطرات برای خود مستودع است اگر شاهد نگیرد، این هم متفرعاتی است که آقایان ذکر کردند.

یک متفرعات مسأله این است که اگر مستودع بیماری­ای دارد که قرائن نشان می­دهد که دیگر ماندنی نیست یک سرطان شدیدی گرفته است و به زودی می­رود اینجا فوراً باید به مالک یا نماینده مالک ردّ کند مخصوصا اگر وقت تنگ باشد و ممکن است دیگر نشود باید فوراً این را تحویل بدهد و به صاحب مال بدهد، اگر نتوانست صاحب مال را پیدا کند باید وصیّت کند یک شخص مطمئنی را که این مال برای فلان شخص است بعداً به او تحویل دهید، اگر کوتاهی کند تفریط است و ضامن است.

این شاهد گرفتن و وصیّت کردن برای این است که مال او حفظ شود مبادا خود این منشأ معطّلی و کندی شود و مال از دست مالک برود، باید در مسیر حفظ این مال باشد برای مالک بنابراین پس در وصیّت باید خیلی چیزها رعایت شود، اینکه بگوید یک مالی پیش من هست و امانت است این کافی نیست مشخصات مال را بیاد بگوید و مشخصات صاحب مال را تا خلاصه به او برسد.

حالا اگر بالاخره مُرد، آن مربوط به آن بود که علائم موت پیدا شده است و حالا این واقعا مرد بلافاصله ودیعه باطل می­شود، حالا موت هردو یا یکی، اگر مودع مرده است این مال پیش مستودع می­ماند به عنوان امانت شرعیه، عرض کردیم مال یا غصب است مالی که پیش دیگری مانده است یا غصب است یا امانت است امانت هم یا مالکانه است یا شرعیه، اگر مودع مرده است مال پیش مستودع به عنوان امانت شرعیه مانده است و باید به وارث مودع مال را تحویل دهد و اگر کوتاهی کند ضامن است.

گاهی اهمال نیست و می­خواهد تحقیق کند که واقعا وارث همین است یا شناسنامه­اش جعلی است و مانند این­ها این اشکال ندارد معطّل کند تا تحقیق بیشتری کند، اگر وارث درست است و جعلی نیست ولی متعدّد هستند و ده پسر مثلا دارد این­ها همه وُرّاث این هستند این باید چه کار کند؟ اگر جنس واحدی است بعضی از اجناس به اولاد بزرگتر داده می­شود مثل انگشتر که برای اکبر اولاد است، گاهی از اوقات است که پول نقد است این به همه این­ها می­رسد و باید تقسیم شود.

آیا مستودع می­تواند سفر برود در مدت امانت؟ امانتی از دیگری پیش او هست حالا مسافرتی پیش آمده یا زیارتی می­خواهد برود بگوییم که زیارت نرود و به طور کامل مواظب این جنس باشد، خیر اگر حرزش هست، حرز دیگر بود و نبود این خیلی دخالت ندارد مثلا صندوق آهنی محکمی است و کلیدش هم همراه خودش هست این سفر برود مانعی ندارد.

اگر مستودع مرد اینجا ورثه مستودع باید فوراً امانت را به مودع و اگر او هم مرده است باید به ورثه مودع برگردانند، مردن خطرات بسیار زیادی برای هردو طرف دارد که آن­جا تمام این­ها باید حساب داده شود و خیلی سخت است، یکی از علماء تهران که با ما بستگی هم داشت مدتی پیش فوت کرد در همان روزهای اوایل فوتش به خواب یک شخص غریبه­ای آمد و گفت بروید در سرداب منزل ما مقداری چون ریخته شده و چوب­ها را کنار بزنید و صندوقی هست، صندوق را باز کنید و یک صندوق کوچکی داخل آن کمد است و در آن صندوق کوچک قباله یک زمین است این برای یک شخصی است که دست من مانده است و این را فوراً به او برسانید و تحویل دهید، یکی از نزدیکان ما اولین کسی بود که آن­جا رفت دید بله همین طور است چوبی است و کمدی هست و صندوقی هست و باز کرد و قباله­ای هست حالا به زحمت به محضرداری که قباله را نوشته که آن هم برای قدیم ها بوده به زحمت ورثه مالک را پیدا کردند، خواب می­دیدند که آن آقا از این اتاق به این اتاق بیرون می­رود وقتی بیرون می­آید کتاب و ورقه­ای دستش هست و با نشاط می­آید یعنی کارهایش را انجام داده­اند، برای هرکسی هم چنین توفیقی پیش نمی­آید که بتواند به خواب دیگری بیاید و بگوید فلان جا برو و کار من را اصلاح کن.

در مستودع همان طور که مکرّر عرض کردیم اگر افراط و تفریط نباشد امین است و قولش قبول است می­گوید من لطمه نزدم تلف بوده نه اتلاف و از این قبیل، قولش قبول است و اگر افراط و تفریط باشد قبول نیست، این تعدّی و تفریط یعنی چه؟ مشهور است در کتاب­ها الّا بالتعدّی والتفریط، تفریط کوتاهی کردن در محافظت است مثل اینکه مثلا گفتیم لباس پشمی را تابستان باید رعایت کند مثلا در یک جای داغی گذاشته است، رطوبت برای لباس مضر بوده یا برای این جنس فاسد می­شده، تعدّی تصرّف در غیر موارد اذن است مثل اینکه مثلا ماشین را سوار شود، ماشین امانت بوده سوار شود اجازه هم نداشته، یک وقت است سوار شدن برای حفاظت ماشین لازم است، ماشین را روشن نکنند مدتی بماند باطری خالی می­کند و یک کارهایی می­شود بالاخره ولی اگر چنانچه برای حفاظتش لزوم ندارد این تعدّی است تصرّف در غیر مورد اذن تعدّی می­شود، تفریط اهمال در حفظ است و تعدّی تصرف به به غیر اذن است.

اگر تعدّی و تفریط شد این ضامن است، تعدّی و تفریط گاهی از اوقات خودش موجب تلف شدن نیست، تعدّی کرده سوار ماشین شده بعد دوباره به حرز برگردانده ولی یک دزدی آمده و برده چون تعدّی و تفریط کرد یدش از امانیّت به خیانت برگشت و دیگر ید امانی نیست بنابراین دیگر هرچیزی شد ضامن است و لو اینکه این الآن دیگر کار خرابی نکرده است ولی چون از امانت بیرون رفت دیگر ادعاء او قبول نیست برای اینکه امین باشد، دیگر امین حساب نمی­شود.

اگر نیّت کرد که می­خواهد بدون اذن سوار ماشین شود ولی این کار را نکرد منصرف شد بعید نیست که بگوییم این اشکال ندارد و هنوز امین است و یک فکری بوده و خیالی بوده، البته بعید نیست بگوییم تجرّی صادق است بالاخره می­خواسته این کار خلاف را انجام دهد.

نظر ما این بوده که اگر مانعی جلو بیاید و تصرف نکند این گناه هست و تجرّی است ولی اگر خودش منصرف شد این گناه نیست. یک وقت است نیّت کرد سوار ماشین شود کلید هم در جیبش بود و صدا می­کرد مثلا وسوسه می­شد که سوار شود ولی مانع رسید مثلا طرف مقابل رسید و دید جلوی او نمی­شود سوار شد این تجرّی هست، یک وقت هست به محض اینکه این فکر را کرد از ذهن خودش دور کرد که گناه است و نباید این کار را بکنم و منصرف شد و این گناه نیست.

 






   چهار‌شنبه 4 دی 1398




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما