صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

ودیعه جلسه یازدهم






باسمه تعالی

ودیعه یک پهنای گسترده ­ای دارد که همه حقایق عالم، اعتباریات، مالکیت معنوی، مالکیت مادی، ارتباط انسان­ها باهم، ارتباط با خداوند همه را فرا می­ گیرد، یکی از مواردی که در روایات به عنوان ودیعه مطرح شده سپردن اعتقادات خود به خداوند در بعضی­هایش سپردن جان خود انسان به خداوند، عمر، برکت عمر و از این قبیل، روایات متعددی در این زمینه آمده است که یکی را عرض کنیم.

مرحوم صدوق در مقنعه برای کسی که از منزل می ­خواهد خروج پیدا کند و به مسافرت برود این ودیعه را ذکر کرده است «إِذَا أَرَدْتَ‏ الْخُرُوجَ‏ إِلَى‏ الْحَجِ‏ فَاجْمَعْ أَهْلَكَ وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ مَجِّدِ اللَّهَ كَثِيراً وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ الْيَوْمَ» امروز به ودیعه می­گذارم پیش تو ای خدا «دِينِي وَ نَفْسِي وَ مَالِي وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي وَ جِيرَانِي وَ أَهْلَ حُزَانَتِي» حزانت همان ایالات «الشَّاهِدَ مِنَّا وَ الْغَائِبَ وَ جَمِيعَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَي ‏اللّهُمَّ اجعلنا فى كنفك و منعك و عياذك و عزّك عزّ جارك و جلّ ثناؤك و امتنع عائذك و لا اله غيرك توكّلت على الحىّ الّذى لا يموت و الحمد للّه الّذى لم يتّخذ صاحبة و لا ولدا و لم يكن له شريك فى الملك و لم يكن له ولىّ من الذّلّ و كبّره تكبيرا اللَّه اكبر كبيرا و الحمد للّه كثيرا سبحان اللَّه بكرة و اصيلا[1]».

منظور اینکه دین یعنی عقاید در روایات متعدد دیگری هم که هست و زیاد است که انسان عقاید خودش را به خدا بسپارد در بعضی­ها دارد که خدایا به ودیعه می­سپارم که یوم فقری و فاقتی به من برگردانی در قیامت «و نفسی» جانم را به تو می­سپارم معنی حفاظت دارد «و مالی» انواع اموال، حقیقی، اعتباری، مالکیت معنوی و همه چیز، «و اهلی و وُلدی و جیرانی» جیران هم جزء چیزهای ودیعه ما از باب اینکه ناراحتی آن­ها ناراحتی ما هم هست بالاخره به نوعی به ما مربوط است «و اهل حُزانتی» ایالات ما به هرصورت، این داخل در اهلی نبوده و توسعه بیشتری دارد، اهل حُزانتی آن­هایی که به نوعی من آن­ها را اداره می­کنم «الشّاهد و الغائب» بعد دنبالش می­گوید « و جمیع ما انعمت به علیّ» نه فقط این­ها را به ودیعه می­سپارم پیش تو ای خدا بلکه هرچه را که به من نعمت داده­ای، چه بسا انسان از نعمت­ها غافل است، در ابوحمزه دارد ظاهرا و در دعای عرفه هم یک قسمت­هایی دارد که به این می­خورد که خدایا نعمت­ها به ما بسیار زیاد دادی که نمی­توانم حساب کنم بعد می­گوید ثمّ ما زرعت به أنّی آن بلاهایی که از من دور کردی آن دیگر اضعاف این­ها هست خیلی بیشتر، این هم جزء ودیعه و امانت حساب شده است، خدایا به تو می­سپارم، معنای به تو می­سپارم این است که در خودم الآن این عقاید و این­ها محفوظ است، در من ثابت است، اگر در من ثابت نبود معنا نداشت که ودیعه بدهم به دیگری پس عقاید من الآن محکم است می­ترسم از بین برود به تو می­سپارم که تو حفظش کنی این برای این هست که حوادث عالم زیاد است و ممکن است شخص دستخوش حوادث شود و به اعتقاداتش لطمه بخورد، زیاد پیش می­آید مشکلاتی که به وجود می­آید بعضی­ها دست از اعتقاد می­کشند، خودش اشتباه کرده ولی به پای خدا می­گذارد و از خدا هم گِله می­کند و کم کم به انکار می­کشد.

غرض این جزء ودیعه شمرده شده و درست هم هست، یک عقایدی داریم مثل اینکه یک پولی را شخص در صندوق می­گذارد عقایدی دارد به صندوق دار عالم ذات احدیّت می­سپارد این ودیعه درست است،روایات متعددی هست در ابواب مختلف مقدمات حج این روایات آمده است حالا خیلی معطل نشویم.

امنیت را گفتیم شامل همه چیز هست عقاید، اموال، انواع اموال همه این­ها را گفتیم، ودیعه همراه با یک اطمینان است، دیگری را امین گرفتیم، در بعضی روایات دارد که مواظب باشید هرکسی را امین نگیرید و هرکسی را به عنوان مؤتمن قبول نکنید، با آن­ها قرار ودیعه نبندید از جمله کسی که خیانتش معلوم شده است، تجربه کرده است، یک دقیقه تجربه کرده و دیدید که کلاه سر شما می­گذارد و خائن است دوباره با او قرارداد نبندید «المؤمن لا یلدغ من جحر مرّتین» از یک سوراخ دوبار گزیده نمی­شود، به خائن اعتماد نکنید و او را امین نشمارید.

یکی هم شارب الخمر، شارب خمر غیر خیانت است چه بسا می­خواهد به وظیفه عمل کند نمی­تواند از باب اینکه اراده­اش از دست رفته، قدرت تصمیم گیری و اراده خوب ندارد، مغزش مشکل پیدا کرده.

از آن طرف اگر کسی امین است او را ضامنش نکنید، حالا ضامن نکنید یعنی حکم ضمان برای او بار نکنید یا از اول هم قرار ضمان برای او نبندید برای اینکه این امین است و ضمانت ندارد اگر تعدّی و تفریط باشد دارد، در همان ابواب ودیعه روایاتش را خواندیم این­ها مؤتمن هستند در باب 6 و باب 9 از ابواب ودیعه بعضی روایاتش را هم خواندیم.

اینجا تقریبا آخر بحث ودیعه است، یک مسائل کلّی اینجا عرض کنیم، به طور کلّی اموالی که از دیگران دست ما هست یا امانی است آن هم امانت یا مالکانه یا شرعیه، یا عدوانی است، می­توانید تعبیر کنید که یا اذنی است یا عدوانی، اذنی بشود یا مالکانه یا شرعیه.

بخواهیم تقسیم کنیم امانت مالکانه استیمان از طرف مالک است، او را امین می­داند و اموال و چیزهایی که دارد به او می­سپارد، حالا خود این دو جور است گاهی به معنای مطابقی و حمل اولی دیگری را امین می­شمارد ودیعه این گونه هست به حمل اولی به دلالت مطابقه می­گوید این را به تو سپردم یعنی معنای مطابقی­اش این است که تو امین هستی و این را هم به تو سپردم.

گاهی به تبع یک عنوان دیگری است نه معنی مستقلش اعتماد است ایتمان است و سپردن به معنای معنی مستقل، به تبع یک عنوان دیگری است مثلا رهن، وقتی راهن چیزی را پیش مرتهن به عنوان گرو می­گذارد این نه اینکه ودیعه باشد و ودیعه نیست ولی لازمه­اش ودیعه است، به او می­سپاریم به عنوان وثیقه یعنی این را از بین نبرد تا آن بدهی اصلی انجام شود، عاریه همین طور است، به عنوان عاریه به او دادیم از آن استفاده می­کند یا با اذن یا به هرصورتی و بعد هم برمی­گرداند، صاحب عاریه هم مؤتمن است اما به دلالت تضمّنی و التزام، اجاره، مضاربه و انواع این عقود شرعیه این­ها به این صورت هستند، ایتمان مالکانه هست ولی به دلالت مطابقی نیست، به دلالت تضمنی و التزام است ایتمان به خلاف ودیعه که معنای مطابقی­اش این است.

مالکیت شرعیه آن هم انواعی می­تواند پیدا کند گاهی امانتی که پیدا شده است قهری است دست خودش نبوده، سیل آمد و مالی را از دیگری اینجا آمد در خانه ما انداخت جلوی راه قرار داد و نمی­دانیم برای چه کسی هم هست، به قهر طبیعت حوادث طبیعی به دست ما رسید، این استیمان و اذن مالکانه به آن صورت نیست ولی عدوانی هم نیست در حقیقت می­شود گفت یک امانت الهی است شرعی.

گاهی از اوقات هم هست که مالک به ما داده است اما یادش نیست این باز هم مالکانه نیست چون حواسش نبوده اصلا مثلا اشتباهاً حساب کردند، در محاسبات جبر و منها و این­ها اشتباهاً حساب کرده است یا چیزی را به او داده است مثل ماهی فروشی که در روایت داشتیم ماهی را فروخته است بعد درون شکم ماهی درّی بوده اگر بداند که این ماهی از حوض خانه چه کسی خورده است این درّ را این امانت قهری به تصمیم مالک منتهی خودش خبر نداشته.

گاهی شارع رخصت داده و مالک هیچ کاره هست، نه به اشتباه، نه به قهر طبیعت، مثلا لقطه یا مال گمشده، حیوانی از طویله مالک فرار کرده و گمشده در بیابان، شارع اجازه داده که شما حفظش کنید و به صاحبش برسانید یا چیزی که از دزد به مغازه دار یا به دیگری می­رسد این به ملک دزد که درنمی­آید، شارع اجازه داده به دیگران که این مال را بگیرند و به صاحبش برسانند، آیا کسی که اجازه دارد از طرف شارع مطلق است یا به هرکسی چنین اجازه­ای داده نمی­شود باید ثقه باشد، مورد وثوق باشد که به صاحبش برساند، اگر مورد وثوق نباشد این اجازه به او داده نمی­شود، حاکم شرع مداخله می­کند آیا حاکم شرع و فرد ثقة در یک ردیف هستند یعنی مالی که دزدی بوده حالا به دست رسیده آورده­اند در فلان خیابان که خلاصه مال را گرفته­اند و خودش هم می­داند دزدی است این باید به صاحبش برساند؟

اگر ثقه نیست اصلا چنین اجازه­ای ندارد اگر ثقه هست حق دارد بگیرد به صاحبش برساند، حالا ثقه مقدم است یا حاکم شرع مقدم است؟ باید این مغازه داری که جنس دزدی به دستش رسیده، موبایلش را دزدیدند یا ساعتش را دزدیدند و مانند این­ها این مال به دست این مغازه دار رسیده و مغازه­ دار هم شخص موثّقی است آیا بازهم لازم است که برود به حاکم شرع بدهد یا اینکه خودش ثقه هست و به صاحبش برساند، بعضی خواستند بگویند امور حسبی، حسبی یعنی آن اموری که بالاخره با احسانی که شارع قبول کرده به دست این افتاده یعنی این به قصد احسان انجام وظیفه می­کند، حسنة، حسبه، احسان و لو لغات مختلف است اما در یک ردیف هستند، شارع اجازه داده که از باب حسبه و از روی احسان این شخص موثّق این را به صاحبش برساند روایت دارد که «الله تعالی فی عون العبد ما کان العبد فی عون اخیه» خداوند شما را کمک می­کند مادامی که شما هم به دیگران کمک می­کنید، حالا این مال گم شده است حالا یا حیوان است یا غیر حیوان این مال گم شده است این را به صاحبش برسانید آیا حاکم شرع باید این کار را بکند و اگر مغازه­دار هم پیدا کرد به حاکم شرع بدهد یا اینکه فرق نمی­کند حاکم یا شخص موثّق به صاحبش برساند.

بعید نیست بگوییم هردوی این­ها از باب وثاقت است، حاکم شرع یعنی مجتهد، مجتهد هم که شخصا نمی­تواند این کارها را انجام دهد، دو الی سه نفر معیّن می­شود در دفاترشان و غیر ذلک که آن­ها رسیدگی می­کنند، موثّقین مستقل که چه بسا از این­ها هم بهتر هستند بنابراین لازم نیست حتما حاکم شرع باشد، حاکم شرع همان اذن کلّی که داده شود کافی است مثلا بدهید به فلان افراد آن­ها به صاحبانش برسانند بعید نیست وثاقت کلّی کافی باشد و لازم نیست حتما به دست خود حاکم شرع باشد، حاکم شرع یعنی مجتهدین؟ چگونه حاکم شرع را معنا می­کنید؟ یعنی حتما ولیّ امر کلّ جامعه؟ مجتهدی که حکومت را به دست دارد؟ یا مطلق مجتهد؟ در رساله­ها هم شاید جاهای متعددی دیدید که وقتی می­خواهند حاکم شرع را معنا کنند در پرانتز می­نویسند مجتهد حالا مجتهد اعلم یا مجتهد، آن وقت او می­تواند به همه این کارها رسیدگی کند؟ او به دیگران می­سپرد پس بنابراین به یک آدم ثقه برمی­گردد این ثقه را خودمان تشخیص می­دهیم.

در خمس هم آیا می­گویید؟ سهم سادات، سهم امام می­خواهند در مسیری که آقا امام زمان راضی هست صرف شود، سهم امام مسلّم است که گفته می­شود به حاکم شرع، به مجتهد، یک اینکه از نظر روایات که کلّ امور حوادث واقع این هم یکی از حوادث است پول آورده­اند، از پول مهم­تر چه حادثه­ای است.

واقعش این است که نظرات مختلف است، بعضی­ها از جمله مرحوم سیدنا الاستاد امام عقیده بر این داشتند که امامتی که مجتهد دارد عین همان امامتی است که پیغمبر و امام دارند پس این­ها در حقیقت به عنوان نیابت از پیغمبر و امام تصرّف نمی­کنند به عنوان خودشان تصرّف می­کنند یعنی خمس یا چیزهای دیگری که به دست حاکم شرع برسد اگر پیغمبر بود به دست پیغمبر می­رسید، امام بود به دست امام حالا آن­ها نیستند به دست مجتهد می­رسد نه اینکه مجتهد به نیابت از پیغمبر و امام، رسماً این کار برای مقامات اجرایی جامعه هست و آن موقع مقام اجرایی پیغمبر بوده و حالا مقام اجرایی این است.

ولی یک نظر این است که این­ها برای امام معصوم است که نظر ما بیشتر این است، این برای امام معصوم است ما یعنی هرکسی که تصرف می­کند به عنوان وکالت از طرف امام معصوم می­گیرد در موردی که امام معصوم راضی است صرفش می­کند لذا باید علم به رضا داشته باشد اینجاست که خیلی مشکل هم هست، علم به رضا چگونه پیدا می­شود؟

بعضی علماء در گذشته­ها کلّاً سهم امام را قبول نمی­کردند، بعضی­ها می­گفتند این را هم به سادات بدهید، پدر مرحوم مجلسی قبول نمی­کرد اصلا، به هرحال از مشکلات امور است که انسان یقین پیدا کند به رضایت امام، مصارفی که داده می­شود مثلا تا قبل از میرزای شیرازی شهریه عمومی مطرح نبوده، مجتهد وقتی وجوهی به دستش می­رسید می­دید چه کسی درس­خوان است و چه کسی زحمت کش است و چه کسی به درد خور آینده کشور است به او کمک می­کردند.

مرحوم آقای نائینی آن گماشته­ای که صبح می­آمد برای منزل ایشان خرید کند همان گماشته می­رفت در منزل آقا شیخ موسی خونساری و آقا شیخ محمد علی کاظمینی که تقریرات فقه اصول مرحوم نائینی را می­نوشتند که بارها هم چاپ شده است، می­رفت ما یحتاج چه بسا آن هم از خانواده آن­ها می­پرسید که چه چیزی امروز نیاز دارید عین آن خریدی که برای آقای نائینی می­کرد برای این­ها هم می­کرد که این­ها ممحض برای درس و تدریس و این­ها، این تقریباً یقین پیدا می­کرده راهی که علم داریم که راضی است همین است که مجتهد تربیت می­کنیم.

از زمان میرزای شیرازی گویا شهریه عمومی مطرح شد، شهریه عمومی آیا همه مستحق هستند؟ همه درس­خوان هستند؟ همه زحمت کش هستند؟ همه موثّق هستند یا اینکه علی ما یقال در فلان منطقه نیروگاه نانوایی هم که وجود دارد او هم از حوزه شهریه می­گیرد حالا شنیدیم و نمی­دانیم واقعیت­ها چطور است.

علی ای حال بعید نیست به نظر ما از ادله این گونه استفاده شود که این برای مقام امامت است و ما به عنوان وکالت از مقام امامت باید بگیریم و در مصرف واقعی خودش صرف کنیم.

نظر ما این است که چه سهم امام و چه سهم سادات باید با اذن حاکم شرع باشد، هم سهم امام و هم سهم سادات هردو، آن اموالی که برای دیگران است و از دزدی به دست این رسیده و مانند این­ها این باید به صاحبش رسانده شود، آیا رساندش این است که آدرسش را پیدا کنیم و برویم در خانه­اش بدهیم یا همین که خبر به او بدهیم که مال شما اینجا هست و بیا ببر بعید نیست این کافی باشد چون که ادله­ای که ما داریم اداء امانت به صاحبش، اداء به این هم تطبیق می­کند به اینکه ما گفتیم مال تو اینجا هست بیا ببر، تخلیه از موانع، ایجاد مقتضی برای رسیدن به صاحبش همین معنا شود کافی است.

گاهی این امانت مالکیه هست به تبع عنوان دیگری مثل عین مستأجره حالا مدت اجاره تمام شده است حالا امروز یا فردا این را می­خواهد برگرداند مثلا، این مالکانه می­شود که به تبع یک امانت شرعیه هست یا یک مالکانه به تبع یک مالکانه دیگر، قرارداد اجاره بسته­اند این مالکانه، مدت اجاره تمام شد بخواهد فردا برود تحویل دهد هنوز نرفته است این چند ساعتی که تحویل نداده است این یک امانت مالکانه است به تبع یک امانت مالکانه دیگر و الّا روی این قرارداد نیست.

جزئیات دیگری هم در مسأله هست خیلی اینجا معطّل نشویم، مباحثی که راجع به ودیعه بود کلیّاتش تقریباً گفته شد یک چیزهای خیلی جزئی و کوچکی که اگر مانده باشد، من آدرس هم خدمت شما دادم که از جواهر و حدائق و جاهای دیگر متفرعات زیادی در آن­ها مطرح شده، کتاب­های اخیر هم همین طور، بنابراین به همین مقدار کفایت می ­کنیم، فردا ان شاءالله بحث وصیّت را شروع می­ کنیم.

 



[1] من لایحضرفقیه ج2 ص 525






   چهار‌شنبه 4 دی 1398




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما