باسمه تعالی
فروعی را مرحوم سید در عروه ذکر کردند از جمله
این مسأله را که اگر موصی له از دنیا رفت گفتیم وارث موصی له به جای او مینشیند
طبق صحیحه محمد بن قیس و بعضی روایات دیگر، حالا ایشان به دنبال این مسأله این را
عنوان کردند که این مال وصیّتی یعنی موصی به وقتی وارث آن میّت قبول میکند این
وصیّت را آیا این مال با قبول وارث به میّت وارد میشود بعد از میّت به این وارث
یا اینکه مستقیماً از موصی به این وارث میرسد، موصی له نیست، وارث موصی له قبول
کرده است وصیّت را، با قبول وارث موصی له آیا این موصی به یعنی این مال وصیّتی مستقیماً
از موصی تحویل میگیرد یا از موصی به میّت میرسد و از میّت به این وارث میرسد؟
مرحوم سید دارند که وجهان أوجئهما ثانی یعنی
مستقیماً از موصی به این وارث میرسد، جهتش این هست که مال وصیّتی اصل قضیه هست و
موصی هم اصل در این جریان است بنابراین انتقال از موصی به میّت، از میّت به وارث این
وجه روشنی ندارد برای اینکه موصی همه کاره هست و وصیّت، موصی و موصی به، او وصیّت
کرده است، حالا بخواهد اول در ملک او وارد شود بعد ملک این دلیلی ندارد، اصل وصیّت
است و موصی، موصی وقتی وصیّت کرده در حقیقت کار تمام است.
عبارت مرحوم سید این است هل ینتقل الموصی به
بقبول الوارث الی المیّت ثمّ الیه وقتی وارث قبول کرد موصی به یعنی آن مال اول به
میّت میرسد بعد از طریق این میّت به این وارث میرسد یا مستقیماً از موصی به این
میرسد که دیگر میّت دخالت ندارد، جهتش هم این که عرض کردم، اصل قضیه وراثت مال
است عرفاً و شرعاً موصی له یک واسطهای بود اینجا بنابراین پس مستقیماً موصی هست و
وصیّت از موصی به این میرسد دیگر موصی له که واسطه بود حالا دیگر دخالت ندارد.
از مرحوم محقق ثانی در جامع المقاصد نقل است که
ایشان گفته است مبناء مسأله این است که قبول را ناقل بگیرید یا کاشف، کشف کند از
اینکه واقع قضیه در این مسأله چه بوده، نقل معنایش این است که آن واسطه کنار میرود
مستقیماً از خود موصی میگیریم، ایشان گفته است مبناء مسأله این است، مرحوم سید
دارد که در هردو وجه هردوی آن ممکن است از طریق ملکیت آناً ما، اگر ناقل هم بگیرید
ملکیت آناً ما بگویید بر میّت باشد بعد هم وارد شود در ملک این وارث به اصلاح.
علی ای حال اعتبار قضیه دخالتی ندارد فقط در
مسأله اگر این واسطهها یک مسأله ارثی مطرح شود ثمرهاش آنجا هست که حالا در فرع
بعد قضیه همین است، فرع بعد عنوان کردند مسأله زوجه را که در حقیقت توضیح همین
مسأله هم میشود از نظر ترتیب آثار اذا اوصی له بعرضٍ موصی وصیّت کرد که این زمین
را به فلانی بدهد و مال فلانی است تملیکیه نه عهدیه، دنبال وصیّت فمات مرد قبل از
اینکه قبول کند، قبل از اینکه وارث قبول کند موصی مرد حالا فهل ترث الزوجته منها این اثری که عرض کردم این
است آیا زوجه این موصی له ارث میبرد یا خیر؟
چرا این مسأله را میگوییم؟ برای اینکه اگر به
جیب میّت وارد شده است از میّت به این وارث میرسد پس در حقیقت وارث این ملک را
برده است زوجهاش از زمین چیزی نباید ببرد، اگر چنانچه ملک وارد میشود به جیب
ورثه که وارث در اینجا، از وارث میخواهد طبق قانون ارث به زوجهاش برسد، زوجه از
زمین ارث نمیبرد این ثمره این مسأله میشود.
اگر گفتیم که این مستقیماً از موصی میبرد به
این وارث کاری ندارد، موصی که شوهر این زن نبوده بنابراین این زن میبرد برای
اینکه اینجا نه از باب ارث است بلکه از باب وصیّت است این ثمره مسأله قبلی میشود.
حالا واقعا چه بگوییم؟ مستقیماً میبرد یا واسطه
میخورد؟ بعید بگویند که این واسطه میخورد بر خلاف اینکه بعضیها دارند که اساس
قضیه موصی و مال است بنابراین این واسطهها دیگر دخالتی ندارند ولی اگر گفتیم که
در عالم اعتبار وسائط را هم لحاظ میکنند میگوید از کجا این پول را پیدا کردی میگوید
از ارث، ارث چه کسی؟ اگر بگوید آن جدّ اعلی، میگوید تو به جدّ اعلی نمیخوری که،
میگوید از طریق پدرم از طریق فلان کس، فکر میکنیم اگر از باب بررسی اعتبارات بخواهیم
مسأله را حل کنیم در عالم اعتبار وسائط را در نظر میگیرند، بنابراین با واسطه
منتقل میشود و اگر گفتیم که کار تملیکی همه بر اساس اعتبار است بنابراین این
مسأله پیش میآید، در همین قضیه ارث زوجه این اگر از موصی مستقیماً باشد این میبرد
برای اینکه زن موصی نبوده ولی اگر از طریق وارث میبرد که زن این وارث است این ارث
زوجه زمین در آن مطرح نیست و از زمین ارث نمیبرد.
فکر میکنم در عالم اعتبار گرچه گفته شده حالا
کتب در این زمینه اگر خواستید مطالعه کنید که بعضیها دارند که در عالم اعتبار این
دخالت ندارد، همه کاره موصی هست و مال وصیّت ولی ظاهرا در اعتبارات تملیکیه این
طور نباشد، در عرف عقلاء بازخواست میکنند، بعید نیست در مراحل بررسیهای دادگاهی حتی
این گونه باشد، به یک نفر میگویند این همه پول را از کجا آوردی، در زمان خلیفه
دوم مسأله از کجا آوردهای مطرح بود و افرادی را تحت فشار قرار میدادند که ثروت
را از کجا به دست آوردی و روی خود این حساب میشد، به نظر میرسد در عالم اعتبار که
مسائل دادگاهی یکی از همین مسائلی است که اعتباری روی آن حساب میشود، از کجا
آوردی از فلان شخص، اگر آن اصل را بخواهد بگوید رابطه نمیپذیرند نه دادگاه میپذیرد
و نه عرف عام میپذیرد.
بنابراین من فکر میکنم برخلاف اینکه بعضیها
این گونه میگویند این اعتباریات دخالت دارد و با واسطه هست، اگر واسطه اعتبار میشود
بنابراین زن هم در این جا زن آن وارث است از طریق وارث میخواهد ببرد و زن وارث
زمین را نمیتواند مالک شود.
در شوری سابق اگر کسی پولی دستش بود مورد اتّهام
بود، در اسلام قرار مضاربه هست، وقتی کسی پول دارد و نمیداند چه کارش کند پول را
به یک نفر دیگری میدهد و برایش کار میکند قانون مضاربه برای حل همین موضوع هست،
طرف رفته با یک دکتری که پول بر اساس تحصیلات است نه در اثر نیاز در آنجا این
گونه بود، یک مهندسی که بچه ندارد حقوقش خیلی بیش از یک کارگری است که چقدر بچه
دارد مثلا، آن وقت این مهندس خواه نا خواه پول اضافی پیدا میکند این پول اضافه را
چه کار کند؟ اسلام میگوید به یک نفر دیگر بده برایت کار کند قانون مضاربه، آنها
چنین چیزی نداشتند طرف رفت با دکتر صحبت میکرد پول را درآورد بدهد یک دفعه متوجه
نقصی شدند و قرار به هم خورد بلافاصله پولها را ریخت داخل و درها را قفل کردند و
گفت نه من اصلا پول ندارم، آن وقت آنهایی که زیر زبین هستند میگوییم پول از کجا
آوردی باید توضیح بدهند نمیشود بگویند جدّم فلان و اینها، میگویند جدّت به تو
ربطی ندارد، این است که در عالم اعتبار وسائط به نظر میرسد دخالت دارند و مورد
توجه هستند و در تمام مراحل هم اعتبار سستی نیست، بلکه یک اعتبار محکمی هست.
بنابراین مسأله دُیّان و مسأله زوجه و مانند اینها،
مرحوم سید در حبوه یک شبههای دارد که اگر وصیّت شد به مالی که این مال حبوه هست برای
ولد اکبر به اصطلاح آیا این هم مثل قضیّه دیّان است یا این فرق دارد، ایشان میگوید
این ادله حبوه از یک چنین موردی منصرف است یعنی میخواهد بگوید حبوه در آنجایی
است که عین خارجی معیّنی است که به این میخورد نه چیزهای اعتباری که با واسطه میآید
میخواهد بگوید از اینجا منصرف است توضیح هم نداده ولی ظاهرا این است.
علی ای حال اصل مسأله همانی است که عرض کردم که
آیا این وسائط در عالم اعتبار لحاظ میشوند یا خیر که ایشان و خیلیهای دیگر
وجهان، وجوهان و محلّ تأمّل و این گونه موارد است به نظر میرسد که در عالم اعتبار
این وسائط همه دخالت دارند و مورد عنایت هستند، در مسائل بررسیهای اجتماعی و
قانون از کجا درآوردهای در همه اینها لحاظ میشود، هم در خلیفه دوم روی این خیلی
حساس بوده و قانون از کجا آوردهای لحاظ میشده و هم در نظام سوسیالیستی قبل از انقلاب
شوروی.
اجمالا خلاصه این مسأله همین است که این مسائل
اعتباری به نظر بنده لحاظ میشود و در تملیکی منشاء دادگاهی پیدا میکند و قانون
از کجا آوردهای پیش میآید و مانند اینها و مسأله مهمی هم هست اما آقایان نوعا
گفتند وجوه، وجهان و مانند این موارد.
اگر موصی به این مال مالی است که انسان است
برده، این برده تا میرسد به این وارث این چه حکمی پیدا میکند، میگویند موجب
آزادی این برده میشود و وقتی که آزاد شد اصلا مسأله عوض میشود مشکلاتی که در این
گونه مسائل هست زیاد است قدرت تحلیل و دقت میخواهد که حل شود.
بد نیست این مطلب را عرض کنم از نظر قدرت
انسانی، آقای محسنی ملایری برای من نقل کردند که با آقازاده مرحوم آقای نائینی آقا
شیخ علی آقا میرفتیم از مسجد سهله می آمدیم یک ماری به طرف ما میآمد به آقای
قاضی هرچه گفتم مار ایشان اعتناء نکرد، مار مثل اینکه افعی بود به حالت آنهایی که
خیلی جهششان زیاد است گفت به طرف ما حمله کرد جیغ زدم که آقا مار، آقای قاضی خیلی
کوتاه بدون اینکه توجهی کنند یک فوت کردند طرف آن مار آقای ملایری به من گفت که من
آنجا بودم و دیدم مار خشک شد گفتم یعنی ایستاد؟ گفت خیر، مُرد، چه قدرتهایی اینها
داشتند، حالا این قدرتها اگر در مسائل علمی مطرح شود، در مسائل اعتباری مطرح شود
در جامعه غوغا میشود.