باسمه تعالی
در این قضیه کتابت که
دیروز عرض شد بد نیست این را عرض کنیم که مهمترین مسأله برای امت اسلام بحث ولایت
بعد از پیغمبر هست و پیغمبر در آن لحظات حساس عمرش به کتابت روی آورد و در حقیقت
این مهمترین مسأله را با مهمترین انشاء و دلیل ماندنی میخواست حل کند حالا آن
ملعون طبق آنچه که صریحاً در صحیحه بخاری آمده است آن جمله را گفت که دل دیگران
را به درد آورد علی ای حال اهمیت کتابت را این قضیه روشن میکند
مسأله بعدی شرایط وصیّت
هست، موصی، موصی به، وصیّت، در شرایط موصی چند شرط را ایشان باهم در عروه آوردهاند،
بلوغ و عقل و حریّت، درباره بلوغشان دارند فلا تصحّ وصیة غیر البالغ اگر بالغ نیست
وصیّتش درست نیست بعد میگویند نعم الاقوی وفاقاً للمشهور صحة وصیّة البالغة عشراً
اگر بچه به حد ده سالگی رسیده است وصیّتش درست است، علی الاقوی وفاقاً للمشهور،
کتب متعددی این را دارند که در جواهر نام کتب متعددی ذکر شده است از قدماء، از
متأخرین، نقل کردند که اشهر نگویید، مشهور، فرقش هم که برای آقایان روشن است، هردو
طرف مشهور است و این مشهور تر است مثل قضیه اعتبار اذن ولیّ در ازدواج دختر باکره
رشیده نوعاً تعبیر دارند مشهور این است که صحیح است و اذن نمیخواهد اگر رشیده
هست، مرحوم نراقی در مستند اشهر یعنی هر دو طرف مشهور است آن مشهورتر است.
بعد میگوید که این ده
سال کافی است اذا کان عاقلاً اگر عاقل هست یعنی شرط عقل را دارد نه بلوغ کافی باشد
این اشاره به این دارد که در بعضی روایات دارد صبی اگر ده سالش هست وصیّت او صحیح
هست کانّ در ذهن میآید پس همین یک شرط کافی است، شرایط دیگر را نگفته است ولی میگویند
جمع بین روایات وقتی چند شرط آمده است برای یک مطلب تمام این شرایط دخالت دارند پس
عقل هم دخالت دارد منتهی بعد میگویند که این ده سال فی وجوه المعروف اگر در انواع
راههای خوب وصیّت شود، یک وقت است وصیّت به غیر معروف است نه وصیّت به معروف، و
للأرحام خویشان که یک رحم هستند أو غیرهم یا غیر ارحام، رحم را هم آقایان میدانند
اینکه میگویند صله رحم واجب است یعنی آنهایی که به یک رحم میرسند
حالا از خویشان پدری یا خویشان مادری فرق نمیکند ولی به یک رحم میرسند بعد سید
دارد لجملة من الأخبار المعتبرة که این اعتبار میگوید ده سالگی کافی است بعد هم
یک جملهای دارند خلافاً لإبن ادریس که ابن ادریس این را قبول ندارد.
تعبیر ابن ادریس این است
والذی یقتضیه عصور مذهبنا أنّ وصیّة غیر المکلّف البالغ غیر صحیحة مقتضاء اصول و
مذهب این است که وصیّت غیر مکلّف و غیر بالغ این صحیح نیست سواء کانت فی وجوه
البرّ أو غیر وجوه البرّ چه در وجوه معروف و چه غیر معروف، عقیده علامه در مختَلف
همین است، عدهای دیگری هم بر همین عقیده هستند که اشاره شد.
بد نیست چون مباحث مختلفی
اینجا مطرح هست منبع ما هم در این زمینه روایات است روایات هم خیلی پراکنده هست در
ابواب مختلف بد نیست مقداری از این روایات را ببینیم که چگونه هست.
بعضی روایات در اصل تکلیف
صبی هست، بعضی روایات در خصوصیت است ما فعلا به آن وصیّتش کار داریم، پراکنده هست،
به حسب بعضی روایات صبی هفت ساله که شد وصیّتش درست است، یکی دو روایت دیدم پنج
ساله هم درست است، بعضی روایات هشت ساله دارد، بعضی روایات ده ساله، بعضی روایات
سیزده ساله دارد، روایات در این زمینه مختلف است ببینیم این روایات را چگونه میتوان
جمع کرد، بعضی مباحث هم اختصاص به وصیّت ندارد ممکن است در این مسأله معین باشد،
کلا این بحث را ببینیم بد نیست، روایاتش هم پراکنده هست زیاد در ابواب مختلف.
در باب 44 از
ابواب وصایا روایت زیادی در این باب هست به تعبیرات مختلف، روایت 1 صحیحه محمد بن
مسلم، عَنْ دَاوُدَ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ
مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع «يَقُولُ إِنَّ الْغُلَامَ إِذَا
حَضَرَهُ الْمَوْتُ فَأَوْصَى وَ لَمْ يُدْرِكْ جَازَتْ وَصِيَّتُهُ لِذَوِي
الْأَرْحَامِ وَ لَمْ تَجُزْ لِلْغُرَبَاءِ» طفل اگر حالت
احتضار پیدا کرد نزدیک مرگ وصیّت کرد درحالی که لم یدرک درحالی که بالغ نشده بود
جازت وصیّته وصیّتش درست است و نفوذ دارد برای خویشان ذوی الارحام وصیّتی که مربوط
به ارحام باشد و لم تجز للغرباء اگر وصیّت کرده است برای غرباء غیر ذوی الارحام
این نفوذ ندارد، حالا نگفته است متعلّق وصیّت چیست، وصیّت برای ارحام کند به وجوه
معروف که به آنها رسیدگی کنی، لم تجز للغرباء یعنی اگر وصیت کند که پولها را
بدهند به افراد غریب متعلّق بگوییم به خاطر بعضی روایات دیگر بگوییم متعلّق وصیّت
وجوه معروف است وجوه برّ است به اصطلاح، برای غرباء درست نیست و برای ذوی الارحام
درست است، حالا چه دخالتی به وصیّت دارد در اینجا توضیح داده نشده، این ندارد که
چند سال هست فقط دارد که بالغ نشده است.
روایت 2 همین
باب صحیحه ابی بصیر:
«إِذَا
بَلَغَ الْغُلَامُ عَشْرَ سِنِينَ وَ أَوْصَى بِثُلُثِ مَالِهِ فِي حَقٍّ» طفل
ده ساله شد و ثلث مالش را وصیّت کرد در وجوه معروف «جَازَتْ وَصِيَّتُهُ» وصیّتش
نافذ است پس ملاک را ده ساله گرفته است و اینکه حتما وصیّت معروف باشد و وصیّت به
شر نباشد «وَ إِذَا كَانَ ابْنَ سَبْعِ سِنِين» اگر هفت ساله شد «فَأَوْصَى مِنْ مَالِهِ بِالْيَسِيرِ» در هفت
سالگی وصیّت کرد به چیز کمی مثلا میگوید این صد تومان را به فلانی بدهید «فِي
حَقٍّ» وجوه معروف است و در مسیر حق است «جَازَتْ وَصِيَّتُهُ» اول ده
ساله دارد تا ثلث مال، هفت ساله یک اندکی، فرق گذاشته است بین وصیّت به کم و زیاد
اما دیگر رحم را ندارد چه رَحِم و چه غریب اما فی حقٍّ آن یسیر معتبر است و لو هفت
ساله، این خیلی با آن روایت فرق دارد.
روایت 3 این
باب صحیحه عبدالرحمن بن ابی عبدالله:
«إِذَا
بَلَغَ الْغُلَامُ عَشْرَ سِنِينَ جَازَتْ وَصِيَّتُهُ» اگر بچه ده
ساله شد وصیّتش نافذ است، تا الآن دو روایت راجع به ده ساله داریم منتهی آن روایت
داشت ده ساله در ثلث مال میتواند وصیّت کند این به طور مطلق دارد که ده ساله شد
وصیّتش درست است و قید ارحام هم ندارد.
روایت 4
موثّقه موسی بن بکر عن زراره:
«إِذَا أَتَى
عَلَى الْغُلَامِ عَشْرُ سِنِينَ فَإِنَّهُ يَجُوزُ لَهُ فِي مَالِهِ مَا
أَعْتَقَ أَوْ تَصَدَّقَ أَوْ أَوْصَى عَلَى حَدٍّ مَعْرُوفٍ وَ حَقٍّ» اگر ده
ساله شده در مالش عتق کند، صدقه بدهد، وصیّت کند به وجوه معروف و حق باشد این نافذ
است «فَهُوَ جَائِزٌ»
میزان ده سالگی اما خیرات به خلاف آن قبلی که خیرات را نداشت.
روایت 5 :
وَ عَنْهُ
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ
الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِذَا
بَلَغَ الصَّبِيُ خَمْسَةَ أَشْبَارٍ» بچه طولش به پنج وجب رسید «أُكِلَتْ
ذَبِيحَتُهُ» اگر ذبحی کرد ذبحش حلال است و میتوان آن را خورد، بچه که پنج وجب قد
دارد قصابی بلد است؟ «وَ إِذَا بَلَغَ عَشْرَ سِنِينَ جَازَتْ وَصِيَّتُهُ» باز ده
ساله میزان است، تا اینجا ده سالهها بیشتر است.
در روایت 6 که
صحیحه ابوبصیر و ابی ایّوب هست دارد: «فِي الْغُلَامِ ابْنِ عَشْرِ سِنِينَ
يُوصِي» وصیّت میکند؟ «قَالَ إِذَا أَصَابَ مَوْضِعَ الْوَصِيَّةِ جَازَتْ» اگر به محل
وصیّت رسیده است درست است اینجا قید زده است که در حقیقت عقلش برسد بداند که کجا
جای وصیّت است و اشاره به وجوه معروف دارد و ارحام مثلا.
تا ایجا عشر
سنین چندین روایت بود، بعضی ثلث مال دارد، بعضی مطلق است و بعضی ذوی الارحام و
بعضی مطلق.
حالا تا اینجا
این را عرض کنیم، اگر چند شرط برای یک مطلب ذکر شده است مثلا در اصول مشابهش را
خواندید و در فقه هم زیاد مطرح هست اذا خفی الأذان فقصّر و ذا خفی الجُدران فقصّر
دو شرط است و یک مشروط، آیا این دو شرط هست واقعاً یا احدهما است این پس در آنجا
مطرح هست یعنی اذا خفی الجدران کافی است، اذا خفی الاذان هم کافی است، یک چیز سومی
هم هست در بعضی روایات که اگر اشخاص مخفی شدند یعنی آدمی که رد شود دیگر قابل
تمییز نیست کانّ سه شرط میشود، علی ای حال آیا احد اینها کافی است یا مجمع اینها؟
این بحث در محل خودش هست، علی ای حال تا اینجا هرچه خواندیم بیشترش ده سال داشت.
روایت 7:
وَ عَنْهُ
عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ
حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنْ وَصِيَّةِ
الْغُلَامِ هَلْ تَجُوزُ قَالَ إِذَا كَانَ ابْنَ عَشْرِ سِنِينَ جَازَتْ
وَصِيَّتُهُ»
باز متعلّق دیگر نشده است و ذوی الارحام هم قید نشده است.
روایت 8 صحیحه
عبدالله بن سنان:
وَ عَنْهُ
عَنْ مُحَمَّدٍ وَ أَحْمَدَ ابْنَيِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِمَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ
عُمَرَ الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ
ع قَالَ: «سَأَلَهُ أَبِي» عبدالله میگوید پدر من از امام صادق پرسید «وَ أَنَا
حَاضِرٌ» من بودم «عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ حَتَّى إِذا بَلَغَ
أَشُدَّهُ» وقتی بچه به حد بلغ اشدّه رسید، این بلغ اشدّه یعنی چه؟ در قضیه موسی
بلغ اشدّ تفصیل کرده در خود قرآن به اربعین سنة، اذا بلغ اشدّ و بلغ اربعین سنة
معلوم میشود شدت محکم شدن کار در چهل سالگی است هم از نظر عقلی و هم از نظر
جسمانی، از امام پرسید این آیه یعنی چه «قَالَ
الِاحْتِلَامُ» احتلام دیگر قدرت تولید مثل دارد این را اشد معنا کردند «قَالَ
فَقَالَ يَحْتَلِمُ فِي سِتَّ عَشْرَةَ وَ سَبْعَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ نَحْوِهَا»
محتلم میشود در شانزده ساگلی و هفده سالگی «فَقَالَ لَا» لازم نیست به آنجا برسد
«إِذَا أَتَتْ عَلَيْهِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً كُتِبَتْ لَهُ الْحَسَنَاتُ وَ
كُتِبَتْ عَلَيْهِ السَّيِّئَاتُ وَ جَازَ أَمْرُهُ» سیزده سالش که شد حسنات را
برایش مینویسند، سیّئات را هم مینویسند «إِلَّا
أَنْ يَكُونَ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً» الّا اینکه سفیه باشد یا ضعیف باشد «فَقَالَ
وَ مَا السَّفِيهُ» سفیه یعنی چه کسی؟ «فَقَالَ
الَّذِي يَشْتَرِي الدِّرْهَمَ بِأَضْعَافِهِ» یک درهم را میخرد به چند برابر
قیمت درهم «قَالَ وَ مَا الضَّعِيفُ» ضعیف چه کسی هست پس؟ در خود روایت از ضعیف
صحبت نشده بود و کلمه اضعاف هم که به این معنا نیست این معلوم میشود قبلا یک
صحبتی بوده که در مقابل آن رشد بوده «قَالَ الْأَبْلَهُ» همان سفیه
هست.
روایت 9:
وَ
بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ
عِيسَى عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع
قَالَ: «انْقِطَاعُ يُتْمِ الْيَتِيمِ الِاحْتِلَامُ وَ هُوَ أَشُدُّهُ وَ
إِنِ احْتَلَمَ وَ لَمْ يُؤْنَسْ مِنْهُ رُشْدٌ وَ كَانَ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً
فَلْيُمْسِكْ عَنْهُ وَلِيُّهُ مَالَهُ» اگر محتلم
شد اما رشد ندارد سفیه هست یا ضعیف العقل است، ابلح هست پولش را نگه دارد و به او
ندهد.
اینجا احتلام
را میزان گرفته است، احتلام به حسب شرایط مختلف است، سرزمینهایی که رطوبت و آب و
اینها حاکم است با سرزمین خشک فرق میکند ظاهراً میگویند سرزمینهای خشک زودتر
به احتلام میرسند حالا هرچه که هست.
روایت 10:
وَ عَنْهُ
عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ عَائِذِ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ
عِيسَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع
يَثَّغِرُ الصَّبِيُ لِسَبْعٍ» صبی را هفت سالگی گوشش را سوراخ میکنند حالا گوش
یا دماغ برای اینکه گوشواره بدهد اگر این باشد برای دخترها هست پسرها متعارف این
نیست که گوششان یا دماغشان را سوراخ کنند «وَ يُؤْمَرُ بِالصَّلَاةِ لِتِسْعٍ» نه
ساله دستور نماز است بعضی روایات هفت ساله دارد «وَ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمْ فِي الْمَضَاجِعِ
لِعَشْرٍ» ده ساله که شدند سعی کنید کنار هم نخوابند «وَ يَحْتَلِمُ لِأَرْبَعَ
عَشْرَةَ» احتلامش هم در چهارده سالگی «وَ مُنْتَهَى طَوْلِهِ لِإِحْدَى وَ
عِشْرِينَ» بیست و یک ساله که میشود دیگر بعد از آن دراز نمیشود «وَ مُنْتَهَى
عَقْلِهِ لِثَمَانٍ وَ عِشْرِينَ» نهایت رشد عقلانیش هم بیست و هشت سالگی هست آن
دیگری چهل سالگی داشت از آیه قرآن، «إِلَّا التَّجَارِبَ» البته
تجربه جدا هست، سر پیری هم انسان تجربه جدیدی پیدا میکند.
روایت 11:
وَ عَنْ
عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ
الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
«إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ دَخَلَ فِي الْأَرْبَعَ
عَشْرَةَ وَجَبَ عَلَيْهِ مَا وَجَبَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ» همین که سیزده سال
تمام شد و چهارده ساله شد دیگر چه محتلم شود یا نشود تکلیف برایش هست «احْتَلَمَ
أَمْ لَمْ يَحْتَلِمْ وَ كُتِبَتْ عَلَيْهِ السَّيِّئَاتُ وَ كُتِبَتْ لَهُ
الْحَسَنَاتُ وَ جَازَ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ إِلَّا أَنْ يَكُونَ ضَعِيفاً أَوْ
سَفِيهاً».
روایت 12:
وَ
بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ آدَمَ بَيَّاعِ اللُّؤْلُؤِ
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «إِذَا
بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً كُتِبَتْ لَهُ الْحَسَنَةُ وَ
كُتِبَتْ عَلَيْهِ السَّيِّئَةُ وَ عُوقِبَ» سیزده ساله که شد حسنات و سیّئات
نوشته میشود و مجازات هم میشود «وَ إِذَا بَلَغَتِ الْجَارِيَةُ تِسْعَ سِنِينَ
فَكَذَلِكَ» دختر نه ساله که شد نوشته میشود «وَ ذَلِكَ أَنَّهَا تَحِيضُ
لِتِسْعِ سِنِينَ»
نه ساله که شد حائض میشود، دخترها هم در مناطق مختلف فرق میکند، در همین ایران
بعضی موارد بوده که هشت ساله حائض شدند، در هفت سالگی مسائل شهوی را خوب میفهمیده،
در هشت ساله حائض شده و مسأله را پرسیدهاند.
روایات در این
زمینه متعدد بود، به نظر شما چه نتیجه ای به دست میآید با همین روایات و تعبیرات
مختلفی که هست آیا جمع کنیم این شرایط را یعنی سِنّی باشد آن چیزهای دیگر هم باشد
که صدقهاش در چیزهای معروف و مانند اینها یا احدهما کافی است، بعضیها احتلام
داشت، بعضیها سن را داشت حالا آن را بگوییم یکی قرینه بر دیگری هست، بعضی هم که
داشت وصیّت در وجوه معروف باشد و برای ارحام باشد، بعضیها در همینجا احتیاط
کردند و گفتند برای ارحام نه برای غیر ارحام، این چطور میشود؟