صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

وصیت جلسه دوازدهم






باسمه تعالی

در وصیّت صحبت شد که موصی بالغ باشد که خصوصیاتش را عرض کردیم، دیدم ما در معلقات احتیاط واجب داریم که اگر ده ساله شد برای ارحامش وصیّتش نافذ است احتیاطش این است و در وجوه برّ، معروف چون هر دوی این­ها در روایت داشت، حالا این احتیاط است.

عاقل باشد بنابراین مجنون وصیّتش نافذ نیست حالا مجنون در دور جنونش اما در دور صحت و سلامتی­اش اشکال ندارد، سکران که مست است هم از باب اینکه عقلش کامل نیست به طوری که از روایات استفاده می­شود و هم می­شود ملحق کرد به اینکه اختیار کافی ندارد، به هرحال وصیّت این هم مشکل است.

در کافی شریف جلد 2 صفحه 454 «إِذَا أَتَتْ عَلَى‏ الرَّجُلِ‏ أَرْبَعُونَ‏ سَنَةً» وقتی یک کسی (رجل) چرا رجل را قید کردند، اگر مردی چهل ساله شد یعنی زن این گونه نیست؟ شاید زن­ها زودتر به عقل می­رسند، آن­چه که در نهج البلاغه هست ناقصات العقول این در مقابل احساسشان هست یعنی احساساتشان غالب بر عقلشان است نمی­خواهد بگوید عقلش کم است بلکه احساسش زیاد است، این احساس زیاد گاهی تحت تأثیر قرار می­گیرد و عقل گم می­شود، حالا علی ای حال اگر مردی چهل ساله شد «قِيلَ لَهُ خُذْ حِذْرَكَ» به او می­گویند بگیر وسائل دفاع خودت را یعنی همیشه درحال دفاع باش، دفاع از چه چیزی؟ دفاع از هجوم دشمن که دشمن همان شیطان است «فَإِنَّكَ غَيْرُ مَعْذُورٍ» در آن سال دیگر عذرت پذیرفته نیست، عذرت پذیرفته نیست یعنی چه؟ یعنی قبل از 40 سال عذر پذیرفته است؟ بعد از چهل سال دیگر عذر پذیرفته نیست؟ می­خواهد بگوید هوا و هوس بس است ظاهراً چنین چیزی می­خواهد بگوید بعد می­فرماید اینکه ما گفتیم 40 ساله نه اینکه خیال کنید زیر 40 ساله با 40 ساله چندان فرقی دارد «وَ لَيْسَ ابْنُ الْأَرْبَعِينَ بِأَحَقَّ بِالْحِذْرِ مِنِ ابْنِ الْعِشْرِينَ» 40 ساله برای حفاظت و دفاع از نیروی مخالف احقّ از 20 ساله نیست، 20 ساله­ها هم باید مراقبت کنند «فَإِنَّ الَّذِي يَطْلُبُهُمَا وَاحِدٌ وَ لَيْسَ بِرَاقِدٍ» آن کسی که این­ها را مطالبه می­کند و طلب کار است یعنی هم 20 ساله و هم 40 ساله را آن کسی که هردوی این­ها را طلب کاری می­کند یکی است ذات باری تعالی و او خواب نیست و بیدار است «فَاعْمَلْ لِمَا أَمَامَكَ مِنَ الْهَوْلِ[1]» کار کن برای آن­چه در پیش داری از احوال و چیزهای ترسناک «وَ دَعْ عَنْكَ فُضُولَ الْقَوْلِ» حرف­های اضافه­ای که به درد نمی­خورد آن­ها را دیگر کنار بگذار، به اندازه حرف بزن، به کلماتت فکر کن، این به تناسب آن آیه هم که گفتیم حتی تعلموا ما تقولون این اشاره است آن فضول القول که دیگر کنار برود انسان هم حرف را کم­تر و هم پخته تر دنباله­اش این است که با چه کسی هم حرف می­زنی.

علی ای حال سکران به حسب آن­چه که در کتاب­ها ذکر شده و مرحوم سید هم در عروه آورده است آن هم ملحق به مجنون شده است به یک اعتباری، عبارت سید را ببینیم نعم تصحّ وصیّة ادواری من الجنون اذا کانت فی دور افاقته و کذا لا تصحّ وصیّة سکران حال سکره، مست با نشئه فرق دارد، نشئه در تریاک با عرق خوری که یکی نیستند، تریاک می­گیرند تازه سرحال می­آیند و حرف­های سیاسی می­زنند، و لا یعتبر استمرار العقل لازم نیست در عقلش هم استمرار داشته باشد به این معنا که لو اوصی ثمّ جنّة لم تبطل وصیّت کرد و بعد مجنون شد این باطل نیست کما انّه لو اغمی علیه أو سکّره مست شد لا تبطل وصیته فاعتبار العقل إنّما هو حال انشاء الوصیة وقتی وصیّت می­کند باید عاقل باشد حالا وصیّتش تمام شد باز کارهای بی­عقلی کرد آن وصیّت باطل نمی­شود.

حالا به هرحال سکران هم گفتیم که ملحق به جنون است حالا درجاتی دارد، نشئه با بیهوشی با بدمستی این­ها درجات مختلفی دارد و بر حسب کارهایشان و افعالشان، در زندان که در سال­ها 52 تا نزدیک 56 بودیم کمونیست­ها از میوه شراب درست می­کردند می­گفتند هندوانه برایشان می­آوردند یک مقداری می­خوردند بعد نصفه هندوانه را روی آن نصف دیگر می­گذاشتند دورش را نواری چیزی ظاهرا می­گذاشتند به طوری که هوا نفوذ نکند بعد می­ماند و ترش که می­شد کم کم حالت مستی پیدا می­کرد و این­ها هم همان حالت برایشان دست پیدا می­کرد خیلی حسرت می­خوردند که هندوانه بیاید و این­ها چنین کاری بکنند بعضی­هایشان این گونه بودند، حالا ما را بازجوها می­خواباندند که عرق در حلق ما بکنند بعد شنیدم کمونیست­ها می­گفتند ای آقا کاش ما آن­جا بودیم.

یکی از شرایط که از همین مجنون و سکران هم به دست می­آید اختیار است، اگر اختیار ندارد حالا کلمه مجنون هم درباره­اش نباشد، سکران هم نباشد، مکره که هست، این درست نیست، رفع عن امتی ما استکرهوا علیه همین است که اختیار ندارد اکراه است.

یکی از چیزهای دیگری که ایشان گفتند رشد است، رشد را اینجا دیروز هم اشاره کردیم درست مقابل سفیه است فلا تصحّ وصیة السفیه و إن کانت بالمعروف و لو حرف درست هم بزند ولی رشد فکری ندارد، و لو کار خیری است اما رشد فکری ندارد و سفیه هست اگر سفیه هست قبول نیست مثل اینکه معاملاتش هم قبول نیست.

دیروز هم نگفتیم که آیا در سفیه حجر حاکم معتبر است یا همین که تشخیص دادیم شخص سفیه است دیگر معاملات این شخص و از جمله وصیّت او دیگر نفوذی ندارد، در مفلّس عقیده بر این هست که حکم حاکم می­خواهد که حجر کند مادامی که حجر نکرده است معاملات این نافذ است ولی در سفیه گفته­اند که حجر نمی­خواهد، همین که تشخیص دادیم این سفیه است معاملاتش اشکال دارد، حاکم سفیه را حجر می­کند اما حجر دخالت ندارد یعنی به این معنا قبل از حجر هم معاملاتش اشکال دارد، مفلّس را عرض کردم آن حسابش جداست، مفلّس یعنی ضرر کرده حالا افلاس او را گرفته است این مادامی که حاکم حجر نکرده است معاملاتش درست است.

یکی از چیزهایی که امروز می­خواستیم صحبت کنیم شرط حرّیّت است، وصیّت عبد قبول نیست و لا تصحّ وصیّة المملوک وصیّت عبد درست نیست، چه قائل شویم که عبد چیزی را مالک نمی­شود و چه قائل شویم که عبد مالک می­شود علی ای حال وصیّتش درست نیست به خاطر بعضی روایات لا وصیّة لمملوک دو جور معنا شده است یعنی وصیّت به نفع مملوک نفوذ ندارد یا اینکه مملوک نمی­تواند وصیّت کند؟ به عبارت دیگر این فاعلی است یا مفعولی؟ به مملوک وصیّت کردن فایده ندارد یا مملوک حق وصیّت ندارد؟ خیلی­ها گفتند منظور فاعلی است یعنی وصیّت ندارد.

در باب 78 از همین باب وصایا صحیحه محمد بن قیس عن الباقر ع «فی المملوک مادام عبداً فإنّه و ماله لأهله» خودش و مالش هم همه برای آن­جایی است که از اهلش یعنی مولی «لايجوز له تحرير» نمی­تواند چیزی را اگر دارد آزاد کند «ولا كثير عطاء» نمی­تواند به دیگران عطائی داشته باشد کثیر عطاء می­گوید یعنی پس معلوم می­شود معاملات حقیرش مثل طفل مثلا قبول است «ولا وصيّة یا وصیته» وصیّتش هم به درد نمی­خورد «إلّاأن يشاء سيّده[2]» وصیّتش هم به درد نمی­خورد همه این­ها ‏نفوذ ندارد مگر اینکه مولی اجازه بدهد و او بخواهد یعنی این مثل آلت است.

در روایت 2 فقط همان قسمت را دارد لا وصیّة للملوک که دو صورت هم معنا کردیم نفی فاعلی یا مفعولی گفتیم ظهورش نفی فاعلی است.

در حرّیّت که عرض کردیم، واقعش این است که مسأله عبد برای ما حل نشد، در یک روایتی هم دارد که حضرت گاهی کتک می­زد این­ها چگونه هست؟ در باب 84 از باب وصایا روایت بد نیست مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ وَ غَيْرِهِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: «أَعْتَقَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مِنْ غِلْمَانِهِ عِنْدَ مَوْتِهِ‏ شِرَارَهُمْ‏ وَ أَمْسَكَ‏ خِيَارَهُمْ‏» امام باقر موقع رحلتشان غلامان بدشان را آزاد کردند خوب­ها را نگه داشتند و بدها را آزاد کردند «فَقُلْتُ يَا أَبَهْ» امام صادق می­گوید که گفتم پدر «تُعْتِقُ هَؤُلَاءِ وَ تُمْسِكُ هَؤُلَاءِ» بدها را آزاد کردی و خوب­ها را نگه­داشتی «فَقَالَ إِنَّهُمْ قَدْ أَصَابُوا مِنِّي ضَرْباً» چون بدها را گاهی کتک زدم «فَيَكُونُ هَذَا بِهَذَا[3]» خواستم آزاد این جبران آن شود.

درحالی که در روایات دارد امام سجاد حتی سوار مرکبی هم که می­شدند به آن هم شلاقی نمی­زد هرکجا می­خواست بایستد گیاهی چیزی بخورد همان بالا می­نشست تا خوردن این تمام شود بعد دوباره حرکت کنند در این صورت چگونه به کارهایش می­رسید.

اگر وصیّت کرد عبد بعد آزاد شد و کان المال باقیاً فی یده اما مالی که وصیّت کرده بود در اختیارش هست صحّة این درست است وصیّت کرده بعد آزاد شده و این مال بود و الآن هم آزاد است بنابراین شرط حریّت کانّ برقرار اول نبود حالا الآن هست این را خواستند بگویند درست است علی اشکال به خاطر اینکه موقعی که وصیّت را انجام می­داده آزاد نبوده.

اگر تعلیق کنند، مشروط کند، بگوید این عبد من آزاد بعد از اینکه خودم آزاد شدم تعلیق بر حریّت تعلیق اشکال ندارد، در معاملات در بیع و این­ها ادعاء اجماع کردند که تنجیز شرط است و تعلیق مبطل است ولی معمولا تعلیق گاهی متوقف به شرط است و محقق موضوع است این اشکال ندارد مثلا می­گوید إن کنت زوجتی فأنت طالق این اشکال ندارد نوعاً همه قبول دارند اما اگر یک شرط دیگری مثلا اگر زنده ماندم این مقدار به فلانی پول می­دهم، این تعلیق چگونه هست؟ آیا درست هست یا درست نیست؟

مرحوم سید در عروه اینجا دارد که تعلیق کند وصیّت خودش را برای حرّیّت این اشکال ندارد و این تعلیق مضر نیست مثل این است که می­گوید این کتاب برای زید است اگر من در این سفرم مردم.

 



[1] کافی ج2 ص454

[2] وسائل باب78 وصایا

[3] وسائل باب84 وصایا ح1






   چهار‌شنبه 10 اردیبهشت 1399




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما