باسمه تعالی
از امام صادق
(س) به سندی که لا بأس به در جلد 2 کافی صفحه 462 «إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
ضَنَائِنَ مِنْ خَلْقِهِ» خداوند عزّ و جل کسانی در خلقش دارد که به اینها
کانّ بخل میورزد که گرفتار بعضی چیزها شوند «يَغْذُوهُمْ بِنِعْمَتِهِ» با نعمت
خود به اینها غذا میدهد «وَ يَحْبُوهُمْ بِعَافِيَتِهِ» از عافیت خود به اینها
عطیه میدهد «وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِهِ» با رحمت خود اینها را به
بهشت وارد میکند «یَمُرُّ بِهِمُ الْبَلَايَا وَ الْفِتَنُ لَا تَضُرُّهُمْ
شَيْئاً» انواع بلیه
ها و فتنه ها به این خلقی که مورد عنایت خدا هستند عبور میکند ولی هیچ ضرری به
اینها نمیزند.
چگونه افرادی
هستند که خدا مواظب اینها هست؟ ضن همان بخل و مواظبت او داشتن که دست دیگران
نیفتد کانّ حیف میآید که این در میان بقیه مردم باشد، بعضی افراد هستند که خداوند
مراقب آنها هست که اینها در بعضی مسائل وارد نشوند نتیجهاش هم این است که
گرفتار بلاها و فتنهها نمیشوند، بلاها انواع مصیبتهای دنیایی است، فتنهها
بیشتر به جنبههای ادراکی میخورد، به جنبههای ایدئولوژی و فکری، به هرحال یک
توسّل و تعبّد میخواهد که انسان خودش را بسپارد به ذات احدیت و از خدا بخواهد که
در دایره رحمت و حکمت الهی قرار بگیرد، خیلی مشکل هم هست که انسان آلوده به فتنهها
و بلایا نشود انواع فتنهها و بلایا در هر عصری هست و افرادی گرفتار میشوند به
انواع فِتَن و بلایا.
تعبّد و
توسّل، مظهر بزرگ تعبّد نماز است به خصوص نماز شب، مظهر روشن توسل در باب تبری
زیارت عاشورا، در باب تولی زیارت جامعه، در باب حفاظت دعاء توسل، اگر همه روزه
عادت شود که شخص دعاء توسل را دو سه دقیقهای خودش را در کنف حمایت اهل بیت قرار داده
و خیلی با ارزش است، امیدوار هستم همگی در این دایره رحمت الهی قرار بگیریم و
یکدیگر را هم در این زمینه دعا کنیم که خداوند در رده حفاظتی خودش انسان را قرار
دهد ان شاء الله.
وصیّت به مال
دیگران درست نیست این حالت فضولی دارد، با اجازه آیا درست میشود؟ اولا فضولی میشود
اقسامی برایش ذکر کرد، گاهی یک وصیّتی را انجام میدهد عن الغیر للغیر وصیّت میکند
که مال فلانی مال فلان کس باشد مثلا بعد از وفات زید مالش به عمرو برسد، این هم یک
نوع وصیّتی است وصیّت فضولی مثل بیع فضولی.
یک نوع فضولی
این است که عن الغیر ولی لنفسه میگوید زید که مرد این پولش به من برسد به خودم
برسد، این هم یک نوع فضولی است، اگر چنانچه اجازه داد آن غیر، آن زید در هردو صورت
این درست میشود، اگر اجازه درست شود مثل اینکه از اول وصیّت را خود این شخص
خوانده است، حالا دیگری خوانده و این برایش اجازه میدهد.
یک نوع فضولی
هم داریم شخص از مال خودش برای خودش وصیّت کند همان وصیّت متعارف منتهی بعد از
انجام این وصیّت با شخص دیگری ترازی کنند، میگوید ما از مال خودمان برای خودمان
یک چنین وصیّتی کردیم اگر موافق هستید بیاییم این وصیّت را برای شما قرار دهیم و
در مال شما حالا مال خودشان یا مال شما هردو ممکن است، علی ای حال قبول میخواهد
یا نمیخواهد بحثش همان است که در وصیّت قبول را معتبر دانستیم یا خیر بحثش گذشت
آیا ایقاع است یا عقد است؟ ولی علی ای حال فضولیت همان طور که در انواع معاملات
بالمعنی الاعم جاری است در وصیّت هم که یک نوع معامله بالمعنی الاعم است در این هم
میتوانیم بگوییم جاری است و با اجازه درست میشود، ظاهرا مشکلی از این نظر
نداریم.
آن روایتی که
درباره احکام مربوط به سایر فِرَق که جلسه قبل عرض کردیم ممکن است در همین فضولی
هم به نوعی آن جریان پیدا کند، روایات این بود که الزموهم بما الزموا علی انفسهم
یا داشت که یجوز لکم شما میتوانید حالا که آنها خودشان یک چنین حکمی را دارند
شما میتوانید طبق آن عمل کنید به این معنا که او خودش میگوید این مال برای من
نیست برای شما هست شما هم بگیر مصرف کن، در حقیقت به یک نوعی به معنای عام در
فضولیت هم میشود بگوییم انواع این روایات کاربرد داشته باشد.
در وصیّت شرطی
که به مقدار ثلث باشد و از ثلث تجاوز نکند اگر بیش از ثلث باشد محتاج به اجازه
هست، روایات متعددی در این زمینه هست که بد نیست بعضی از اینها مرور شود.
در باب 17 از
ابواب وصایا روایت 7:
عَنْ حُمَيْدِ
بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنِ ابْنِ أَبِي
عُمَيْرٍ عَنْ مُرَازِمٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ
ع قَالَ: «قُلْتُ الْمَيِّتُ أَحَقُ بِمَالِهِ مَا دَامَ فِيهِ الرُّوحُ يبينُ
بِهِ» آیا میّت به مال خودش احقّ از دیگران است مادامی که روح در آن هست و ظهور
دارد «قَالَ نَعَمْ» بله «فَإِنْ أَوْصَى بِهِ» اگر وصیّت به مال خودش کند «فَلَيْسَ
لَهُ إِلَّا الثُّلُثُ» تا ثلث
نفوذ دارد، حالا روایتی هم از عمار هست خلاف این بعدا عرض میکنیم.
باز در باب 10
از همین ابواب وصایا روایت 1:
مُحَمَّدُ
بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ
عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع روایت صحیحه هست
قَالَ: «كَانَ الْبَرَاءُ بْنُ مَعْرُورٍ الْأَنْصَارِيُّ بِالْمَدِينَةِ» براء از
صحابه پیغمبر در مدینه بود «وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِمَكَّةَ» پیغمبر مکه بود
منظور نه قبل از هجرت و اینها، حالا شاید در همین سفر صلح حدیبیه یا در سفر فتح
مکه آنجا بوده «وَ أَنَّهُ حَضَرَهُ الْمَوْتُ» براء حالت احتضار پیدا کرد «وَ
كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْمُسْلِمُونَ يُصَلُّونَ إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ»
پیغمبر و مسلمانها روبه بیت المقدس نماز میخواندند «فَأَوْصَى الْبَرَاءُ بْنُ
مَعْرُورٍ (إِذَا دُفِنَ)» وصیّت کرد وقتی دفنش میکنند «أَنْ يُجْعَلَ وَجْهُهُ
إِلَى تِلْقَاءِ النَّبِيِّ ص إِلَى الْقِبْلَةِ» وصیّت کرد صورتش را به طرف توجه
پیغمبر به قبله یعنی همان بیت المقدس همان جوری که پیغمبر و مسلمانها بودند بعد
یک کاری که کرد «وَ أَوْصَى بِثُلُثِ مَالِهِ» وصیّت کرد ثلث مالش را برایش خرج
کنند «فَجَرَتْ بِهِ السُّنَّة»، معلوم میشود
از نظر تاریخی قضیه ثلث مال از زمان دفن براء بن معرور پیدا شده که از صحابه
پیغمبر اکرم بود.
در همین باب 10
یک روایت دیگری هم هست بد نیست این دیده شود، روایت 6 موثقه سماعه هست عن ابی بصیر
عن ابی عبدالله ع «فِي الرَّجُلِ لَهُ الْوُلْدُ يَسَعُهُ أَنْ يَجْعَلَ
مَالَهُ لِقَرَابَتِهِ» یک کسی بچه دارد سؤال میکند آیا میتواند مالش را به جای
بچهاش به خویشانش بدهد؟ «قَالَ هُوَ مَالُهُ يَصْنَعُ بِهِ مَا شَاءَ» این مالش
هست اختیار دارد هرکار هم میتواند بکند «إِلَى أَنْ يَأْتِيَهُ الْمَوْتُ» تا
موقع مرگش «قَالَ فَإِنْ أَوْصَى بِهِ» اگر وصیّت کرد برای بعد از مرگ «فَلَيْسَ
لَهُ إِلَّا الثُّلُثُ» فقط ثلث را
حق دارد.
بعضی روایات
دیگر هم دارد، در باب 67 وصایا روایت 4:
وَ عَنْ
عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: «فِي رَجُلٍ
أَوْصَى بِأَكْثَرَ مِنَ الثُّلُثِ وَ أَعْتَقَ مَمَالِيكَهُ فِي مَرَضِهِ» وصیّت
به بیش از ثلث کرد «فَقَالَ إِنْ كَانَ أَكْثَرَ مِنَ الثُّلُثِ رُدَّ إِلَى
الثُّلُثِ» فرقش با
روایات دیگر این است که بعد از وصیّت به اکثر از ثلث دارد ابطالش میکند، آنجا
داشت که از اول جعل نشود حکم به نفی آن میکرد، این روایت میگوید کسی هم این کار
را کرده است این ابطال است، به هرحال تا ثلث نافذ است.
از ابن بابویه
پدر مرحوم صدوق نقل است که ایشان گفته است همه اموال در اختیار شخص است هرکاری میخواهد
بکند میتواند انجام دهد بنابراین میتواند همه مالش را وصیّت کند، چندین روایت هم
داریم به همین مضمون، این هم متعدد است، این روایات را چه کار کنیم؟
در باب 11
روایت 19:
عن عمار بن
موسی همان عمار ساباطی عن الصادق ع «الرَّجُلُ أَحَقُ بِمَالِهِ مَا دَامَ
فِيهِ الرُّوحُ إِذَا أَوْصَى بِهِ كُلِّهِ فَهُوَ جَائِز» هرکسی احقّ
به مالش هست مادامی که روح دارد وقتی وصیّت هم میکند این جایز است که همه مال را
وصیّت کند، این روایت از همان عمار است درست مقابل آن روایتی که از عمار داشتیم،
در سندش این دو نفر محل حرف هستند عمرو بن شدّاد و السّری به نظر هردو حرف دارند.
حالا مهم این
است که عمار گرچه آدم ثقهای هست و در کتب رجال دارند که این موثق است یعنی خلاف
نمیگویند عمداً ولی کثیر الاشتباه است در یک روایتی هم هست که در معلقات احتمالا
ما جایی آوردهایم که حضرت میگوید من فلان مطلب را کی این گونه گفتم که عمار رفته
این گونه نقل کرده، در نقلیات پر اشتباه بوده، از اول طهارت تا آخر حدود و دیات
الی ماشاء الله روایاتی ما داریم که برای عمار است و فقهاء به آن فتوا نمیدهند، موارد
زیادی داریم، بلوغ دخترها سیزده سال یکی از همین ها است که برای عمار است و از این
قبیل روایات.
مرحوم فیض
کاشانی و مرحوم علامه مجلسی هردو دارند که ما به روایات عمار اگر مشهور عمل نکرده باشند
عمل نمیکنیم، به روایاتی عمل میکنیم که مشهور عمل کرده باشند وثوق به روایات
عمار نیست، عرض کردم در این قضیه کثیرالاشتباه هست، غرض این یک روایت از ایشان است.
در همین باب
11 دو سه روایت دیگر هم هست، 16، 17، 18، روایت 18 این است: عن علی بن الحسن قال
مات الحسین بن احمد الحلبی این روایت از تهذیب و استبسار است علی بن حسن را نمیدانم
چه کسی است الآن در خاطرم نیست اما احتمال میدهم ابن فضّال است که از فتحی است «قال
مَاتَ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْحَلَبِيُّ وَ خَلَّفَ دَرَاهِمَ مِائَتَيْنِ»
دویست درهم از آن ماند «فَأَوْصَى لِامْرَأَتِهِ بِشَيْءٍ مِنْ صَدَاقِهَا وَ
غَيْرِ ذَلِكَ» در وصیّتش به عنوان مهریه زنش یک چیزی از این پول را قرار داد و یک
مقدار هم برای چیزهای دیگر «وَ أَوْصَى بِالْبَقِيَّةِ لِأَبِي الْحَسَنِ ع» بقیه
آن را هم گفت بدهید به امام رضا (س) «فَدَفَعَهَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ إِلَى
أَيُّوبَ بِحَضْرَتِي» من بودم که احمد بن حسن این باقی مانده پول را به ایّوب داد
تا به حضرت برساند «وَ كَتَبْتُ إِلَيْهِ كِتَاباً» نامهای نوشت برای حضرت «فَوَرَدَ
الْجَوَابُ بِقَبْضِهَا» جواب آمد که گرفتم، پول رسید «وَ دَعَا لِلْمَيِّتِ» حضرت دعا
کرد برای آن مرده.
اینجا ندرد که
ثلث، مهریه زن را داد، به دیگران هم داد و بقیه هم هرچه بود به امام رضا دارد، بعد
اصلا برای ورثه خودش هیچ چیزی قرار نداد فقط مهریه زن که دِین است داد، این قدری
با قضیه ثلث فرق میکند.
در روایت 17
هم این تعبیر را دارد:
«مَاتَ
مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ وَ أَوْصَى إِلَى أَخِي أَحْمَدَ
بْنِ الْحَسَنِ وَ خَلَّفَ دَاراً وَ كَانَ أَوْصَى فِي جَمِيعِ تَرِكَتِهِ أَنْ
تُبَاعَ وَ يُحْمَلَ ثَمَنُهَا إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع» یک خانه از او ماند و
وصیّت کرد که تمام ترکه را بفروشند و پولش را برای امام رضا ببرند «فَبَاعَهَا
فَاعْتَرَضَ فِيهَا ابْنُ أُخْتٍ لَهُ وَ ابْنُ عَمٍّ لَهُ» یک خواهرزادهای داشت،
یک عموزاده داشت اینها اعتراض کردند «فَأَصْلَحْنَا أَمْرَهُ بِثَلَاثَةِ دَنَانِيرَ»
میگوید ما یک سه دینار آوردیم و قضیه را اصلاح کردیم «وَ كَتَبَ إِلَيْهِ أَحْمَدُ
بْنُ الْحَسَنِ وَ دَفَعَ الشَّيْءَ بِحَضْرَتِي إِلَى أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ
فَأَخْبَرَهُ أَنَّهُ جَمِيعُ مَا خَلَّفَ وَ ابْنُ عَمٍّ لَهُ وَ ابْنُ أُخْتِهِ
عَرَضَ وَ أَصْلَحْنَا أَمْرَهُ بِثَلَاثَةِ دَنَانِيرَ» به ایّوب بن نوح گفتیم که
این همه داراییاش همین است و یک عموزاده دارد و یک خواهر زاده و این هم اعتراض
دارد و ما رفع اختلاف با سه دینار از بیرون آوردیم درست کردیم «فَكَتَبَ قَدْ
وَصَلَ ذَلِكَ» ظاهر این روایت این است که خود ایّوب، ایّوب نوشت که نامه شما رسید
و پول هم رسید «وَ تَرَحَّمَ عَلَى الْمَيِّتِ وَ قَرَأْتُ الْجَوَابَ» بعد راوی
میگوید من هم جواب را خواندم، در این زمینه هیچ مراعات ثلث نشده است.
روایت 16:
باسناد شیخ عن
علی بن حسن همان طور که عرض کردم ابن فضّال است وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ
بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ قَالَ: «أَوْصَى
رَجُلٌ بِتَرِكَتِهِ مَتَاعٍ وَ غَيْرِ ذَلِكَ لِأَبِي مُحَمَّدٍ ع فَكَتَبْتُ
إِلَيْهِ رَجُلٌ أَوْصَى إِلَيَّ بِجَمِيعِ مَا خَلَّفَ لَكَ» نوشتم به حضرت که
یک کسی هرچه دارد وصیّت کرده است که به شما بدهیم «وَ خَلَّفَ ابْنَتَيْ أُخْتٍ
لَهُ» دختر من جزء ورثه هست که خواهر او هست «فَرَأْيُكَ فِي ذَلِكَ» نظر شما
چیست؟ «فَكَتَبَ إِلَيَّ» حضرت نامه نوشت «بِعْ مَا خَلَّفَ» هرچه گذاشته است همه
را بفروش «وَ ابْعَثْ بِهِ إِلَيَّ» همه پولها را هم برای من بفرست «فَبِعْتُ وَ
بَعَثْتُ بِهِ إِلَيْهِ» فروختم و پول را برای حضرت فرستادم «فَكَتَبَ إِلَيَّ
قَدْ وَصَلَ»
حضرت جواب نوشت که پولها رسید، اصلا مسأله ثلث و این موارد مطرح نشده است، شاید
بعضی روایات دیگر هم در این زمینه باشد.