باسمه تعالی
آن چند مسأله ای که به عنوان مثال آخر این بحث وصایا آمده
بود این برای عروه نبود، بعضی از چاپها دنباله مسائل عروه آمده است اصلش هم از بعضی
از آقایان بوده لذا بحث وصایا به نظر ما تمام و چون بعضی آقایان هم صحبت قبلا شد
پیشنهاد وقف بود امروز میخواهیم وقف را شروع کنیم.
یک بحثی در حقیقت وقف هست
و یک بحثی هم بیان وقف در مقام اثبات و صیغه اش هست، یک بحث در اینکه اساساً وقف
صیغه میخواهد یا خیر و مباحث جزئی دیگر.
حقیقت وقف همانی است که
در روایات آمده است تحبیس الاصل و تسبیل الثمرة در چندین روایت این معنا آمده است
که بعضیها را عرض کنیم، کلا لغت وقف به معنای سکون و ایستادن است توقّف، تناسبش
هم با وقف اصطلاحی این است که دیگر این معامله نمیشود و تبدیل به ثمن نمیشود
کانّ راکد است و رکود پیدا میکند به این جهت هم به آن وقف گفته اند، تحبیس الاصل
است حبسش میکنند یعنی نمیگذارند جلو برود به این معنا که تبدیل به ثمن شود و آن
ثمن دوباره به یک متاع، متاع به یک ثمن باز، چیزی که در اعیان معاملات خارجی هست
تحبیس الاصل، اصل را نگه میدارند تا تبدیل نشود به اثمان یا مثمنهای دیگر و
تسبیل الثمرة یعنی میوه را در سبیل قرار دهد منظور از سبیل یعنی سبیل الله پس حبس
میکنند اصل را و خودش را و منفعتش را در راه خدا قرار میدهند، تحبیس الاصل و
تسبیل الثمرة.
گاهی گفته میشود به جای
ثمره منفعت، حبس اصل و آزاد کردن منفعت، منظور از منفعت هم نه آن معنای ظاهرش که
به ذهن ما میآید حتما مقابل عین، منفعت چون اصطلاحا در باب اجاره و جاهای دیگر منفعت
را مقابل عین حساب میکنند، اینجا هم منظور این نیست و یک معنای اعمی دارد، اگر
چاه آبی را وقف کردند برای عابرین که از این آب استفاده کنند استفاده از آب این
است که آب را میخورند و آب خودش یک عین خارجی است، این عین خارجی را میخورند و
معدوم میشود پس کلمه منفعت و ثمرهای که اینجا گفته میشود یک قدری معنای بازتری
دارد منحصر نیست به آن معنا که در باب اجاره و جای دیگر گفته میشود.
تحبیس اصل گفته میشود،
بعضی تعبیرات در کلمات فقهاء هست تحبیس عین، تحبیس العین و تسبیل الثمرة، آیا این
گونه هست که حبس عین، تحبیس عین و تسبیل ثمرة؟ حالا اگر کسی پول را وقف کند برای
اینکه بدهد به افرادی که میخواهند کاسبی کنند و استفاده کنند و دوباره بیایند
بدهند همین طور ادامه داشته باشد اصلا میشود وقف پول؟ به معنای خودش که این معلوم
میشود که نمیماند پول، بگوییم منظور از وقف تحبیس عین نیست و تحبیس اصل است، اصل
یعنی مالیت، یک کاری کند که مالیتش بماند و خودش دست به دست میچرخد این محل حرف
است که بالاخره آیا وقف مالیت درست است یا خیر، به هرحال تحبیس اصل این حقیقت وقف
است تحبیس اصل و تسبیل ثمرة، این حقیقت را در مقام اثبات و انشاء چگونه باید بیان
کنیم؟
یک نظریه این است که اصلا
انشاء این حقیقت و خیلی از حقایق دیگر لفظ نمیخواهد، به هر مبرزی از افعال و
چیزهای دیگر الفاظ هم یکی، نیاز به لفظ ندارد این همان بحثی است که در همه عقود و
ایقاعات بگوییم معاطات با لفظ فرق نمیکند، نوعاً در ایقاع را منکر بودند و در عقد
را قبول کردند، به نظر ما اگر لولا اجماع مدرکی نباشد و اجماع واقعا باشد بین عقد
و ایقاع هیچ فرقی نمیکند مبرز میخواهیم که این انشاء را تثبیت کند و ابراز کند.
بنابراین وقف هم همین طور
با ابرازش به هر وسیله ممکن ایجاد میشود، انشاء میشود یعنی پس معاطات در وقف
صحیح است، اساساً اگر معاطات را در وقف قبول نکنیم یعین لفظ باید بگویید آن وقت به
نظر شما کعبه را چه کسی وقف کرده؟ یعنی خدا وقف کرده بعد با انشاء لفظی مثلا خود
خدا گفته است وقف کردم در راه خدا، این گونه که نیست یا مسجد الحرام را، همین که
یک مکان مقدسی را و هرچیزی که در مسیر راه خدایی میتواند قرار بگیرد این را عملاً
نشان دادند که در مسیره خدمت به خلق الله است آن هم برای خدا این وقف میشود.
بیشتر در روایات به جای
کلمه وقف از کلمه صدقه استفاده شده است، میشود گفت که سه جور صدقه داریم، صدقه
حدوثی مثل زکات، کفارات، حالا کفارات را هم اگر قصد قربت گفتیم، زکات که قصد قربت
میخواهد، یک صدقه حدوثی همان اولی که میدهید قربة الی الله است، یک صدقه داریم
مادامی مثل سکنی، رقبا که مادامی که این شخص چنین هست و این مکان چنین هست این
مکان در اختیارش، یک صدقه مادامی یا صدقه ابدی است، صدقه ابدی را بگوییم وقف، حالا
بحثهای آینده باید روشن کند اصلا در وقف ابدیت و تعبید لازم است یا وقف منقطع
الآخر بلکه منقطع الاول و بلکه منقطع الوسط در وقف داریم بعدا باید در این باره
صحبت شود، به هرحال بیشتر صدقه تعبیر شده است، اصلا در روایات لغت وقف شاذ است خیلی
کم استفاده شده است، همان صدقه استفاده شده است، اگر هم خواستیم از کلمه وقف
استفاده کنیم همان وقف را استفاده کنیم وقفتُ بعضیها استفاده کردند از باب افعال
اوقفتُ این دیگر خیلی شاذ است، به هرحال صدقه معمولا گفته شده است صدقه جاریه چون
شناور است این حقیقت وقف میشود، در مقام اثبات لفظ نمیخواهد همان معاطات کافی
است.
از مرحوم آقای نائینی(ره)
نقل است که معاطات وقف را در وقف عام ممکن است بپذیریم، وقف کرده است این پول را
برای کل عابرین، این منزلگاه و خوابگاه را برای هرکسی که خانه ندارد ظله بنی
ساعده، این را میشود اما وقف خاص را چطور میخواهیم با فعل، با معاطات بیان کنید؟
وقف کرده این باغ را برای سادات، میگوید این فعل در آن جریان ندارد معاطات در آن
راه ندارد، با لفظ باید باشد.
فرمایش ایشان به نظر میرسد
یک قدری فرمایش تمامی نباشد، یک سیدی درحال رد شدن است اشاره به آن میکند بعد هم
با انگشت میگوید این برای اینها یعنی این باغ برای اینها، این با فعل میشود،
حالا چرا ایشان این طور فرمودهاند، خدا رحمت کند مرحوم آقای نائینی را در جریان
مشروطه زحمت کشیدند رساله به خصوصی هم که نوشتند ما در سال 43 یک جزوهای داشتیم در
این باره گفتیم نظر آقای نائینی از باب دفع افسد به فاسد بود نه از باب مشروع کردن
مشروطه، حالا بحثهایی است در این زمینه به جای خودش، به هرحال آن چیزی که شایع
هست در روایات صدقه هست.
یک بیان دیگری نقل کردند
برای لزوم لفظ، گفتند که شایع این هست که لزوم لفظ میخواهد، در غیر عقد لزوم
نیست، اگر لفظ نباشد کانّ عقد نیست، در غیر عقد لزوم نیست، لزوم در عقد است
بنابراین صیغه لازم است و معاطات کافی نیست ولی این مصادره به مطلوب است اول
الکلام، به چه دلیل میگویید لزوم فقط در عقد منشاء به وسیله لفظ است بنابراین دلیل روشنی بر اینکه معاطات در وقف
نباشد و لفظ بخواهد پیدا نکردیم.
میتواند بر هر مبرزی
انشاء خودش را ابراز کند، در همه معاملات، عقود و ایقاعات، بله در نکاح حرفی هست و
آن اینکه چون در تمام اقوام و ملل نکاح تشریفات دارد فرق دارد با یک کیلو ماست
خریدن، با یک کیلیو میوه خریدن، فرق میکند و تشریفات دارد، مراقبتهای پس و پیش
میخواهد، این است که در نکاح به خصوص بگوییم یک شرایط خاصی است، آنجا بگوییم
معاطات نباشد، گرچه آنجا را هم احتمال دادند ولی چون در تمام اقوام و ملل یک
شرایط خاصی دارد این فرق میکند نظیر اینکه در روایت دارد که پیغمبر نهی کرده است
از زفن، زفن هم در لغت دارد رقص.
بعضی آقایان بودند آنهایی
که رفتند آنها گفتند که رقص را بر حرمت نداریم، زفن به معنای مطلق الحرکة، انهاکم
عن الزفن یعنی انهاکم عن مطلق الحرکة اینکه معنا ندارد، وقتی به یکی از آقایان
گفتیم گفت حمل بر تنزیه میکنیم، گفتیم یعنی چه؟ یعنی مستحب است که تکان نخورید؟
این که معنا نمیدهد، غرض حالا حرمت رقص و آیا بر زنها هم رقص حرام است؟
قاعده این است که قاعده
مشارکت وقتی یک حکمی ثابت میشود در اسلام مرد و زن فرقی نمیکند یا ایها الذین
آمنوا چه زن و چه مرد، آیا در رقص هم همین است؟ یا بگوییم آنجا یک شرایط خاص
دیگری دارد و آن شرایطش این است که در شرق و غرب و عالم هرکجا برویم رقص یک کار زنانه
هست، مردها گاهی میرقصند از باب شغل اما زن طبع و فطرتش رقص است آن وقت روایت
دارد انهاکم برای مرد است اگر بخواهیم توسعه بدهیم بر خلاف جوّ است، جو این را در
مردها بد میدانند و قبیح، در زنها بد و قبیح نمیدانند لذا انهاکم گفته است نه
انهی الذین آمنوا.
حالا این را عرض کردیم
برای اینکه عرض کنیم در نکاح به خصوص جوّش یک جوّ خاص دیگری است و زمینه دیگری
است، تشریفات و مقدمات و مؤخرات دارد، او را میتوانیم بگوییم که معاطات نباشد فرق
دارد با یک کیلو ماست و خربزه خریدن اینها ولی در عقود و ایقاعات دیگر این گونه
نیست کلاً بگوییم معاطات جایز است برای اینکه هدف ابراز و انشاء است حالا به هر
صورتی که باشد.
در روایات
همان طور که عرض کردم کلمه صدقه زیاد آمده است در همین ابواب وقوف روایت اول از
باب 4 «فِي الرَّجُلِ يَتَصَدَّقُ
عَلَى وُلْدِهِ»،
روایت دوم «الرَّجُلُ يَتَصَدَّقُ عَلَى بَعْضِ وُلْدِهِ بِصَدَقَةٍ»، روایت سوم
«تَصَدَّقَ أَبِي عَلَيَ بِدَارٍ فَقَبَضْتُهَا ثُمَّ وُلِدَ لَهُ بَعْدَ
ذَلِكَ أَوْلَادٌ فَأَرَادَ أَنْ يَأْخُذَهَا مِنِّي وَ يَتَصَدَّقَ بِهَا
عَلَيْهِم».
تعبیرات این
گونه هست «سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَقِفُ الضَّيْعَةَ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ أَنْ
يُحْدِثَ فِي ذَلِكَ شَيْئاً فَقَالَ إِنْ كَانَ وَقَفَهَا» این از جاهایی است
که خیلی شاذ است و کلمه وقف آمده است «لِوُلْدِهِ وَ لِغَيْرِهِمْ ثُمَّ جَعَلَ
لَهَا قَيِّماً لَمْ يَكُنْ لَهُ أَنْ يَرْجِعَ فِيهَا» با اینکه
این صدقه بوده کلمه وقف آمده، در این چند باب اول و دوم تا باب ششم تقریبا روایات
به این معنا زیاد است کلمه صدقه در همه روایات به کار رفته است.
در باب 6 از
ابواب وقوف و صدقات «جُعِلْتُ فِدَاكَ اشْتَرَيْتُ أَرْضاً إِلَى جَنْبِ
ضَيْعَتِي بِأَلْفَيْ دِرْهَمٍ فَلَمَّا وَفَّرْتُ الْمَالَ خُبِّرْتُ أَنَّ
الْأَرْضَ وَقْفٌ فَقَالَ لَا يَجُوزُ شِرَاءُ الْوُقُوفِ» کلمه وقف آمده است اما
دنبالش در عین حال دارد که «قُلْتُ لَا أَعْرِفُ لَهَا رَبّاً قَالَ تَصَدَّقْ
بِغَلَّتِهَا»
منافعش را صدقه بدهد.
در باب 6 روایت
2 آن وقفی که حضرت امیر کرده است راجع به چشمه ینبوع در تاریخ دارد در کتابهای
متعددی هست حضرت یک روزی آمد در همان منطقه و وسیله را در دست گرفت و شروع به کندن
زمین کرد بعد آب بیرون زد و همانجا فورا قلم و کاغذی خواست و نوشت که این وقف است
اما ندارد کلمه وقف، صدقة دارد، عبارت این است «قَسَمَ نَبِيُّ اللَّهِ صَلَّى
اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْفَيْءَ، فَأَصَابَ عَلِيّاً أَرْضاً، فَاحْتَفَرَ
فِيهَا عَيْناً» فیء را پیغمبر تقسیم کرد سهم علی یک قسمت زمین بود حضرت همانجا
چشمهای حفر کردو چشمه را که درست کرد «فَخَرَجَ مَاءٌ يَنْبُعُ فِي السَّمَاءِ»
از این چشمه آب جوشش کرد به طرف آسمان «كَهَيْئَةِ عُنُقِ الْبَعِيرِ» مثل گردن
شتر آب بیرون زد «فَسَمَّاهَا يَنْبُعَ» اسمش را هم گذشت ینبع «فَجَاءَ الْبَشِيرُ
يُبَشِّرُ» یک کسی آمد به حضرت بشارت داد «فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: بَشِّرِ
الْوَارِثَ» به دیگران آنهایی که ارث میبرند و استفاده میکنند بشارت بده «هِيَ
صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتْلًا» این صدقه هست بتة یعنی قطعا یعنی به این معنا که صدقه
از چیزهای دیگر قطع میشود و جدا میشود به کسی نمیرسد و کنار میشود، بتلاً هم
به معنای انقطاع است به حضرت زهرا (س) گفته میشود بتول ظاهرا به همین معنا هست از
دیگران منقطع شده است به خدا پیوسته است و از دیگران بریده است، وقتی آن ملاعین هم
میخواستند ملاقات کنند اجازه نداد بعد احساس کرد که حضرت امیر دوست دارد این
ملاقات انجام شود قبول کرد و الّا منقطع است، «صدقة بتة بتلا فِي حَجِيجِ بَيْتِ
اللَّهِ وَ عَابِرِ سَبِيلِهِ لَاتُبَاعُ، وَ لَا تُوهَبُ، وَ لَا تُورَثُ، فَمَنْ
بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا، فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ
النَّاسِ أَجْمَعِينَ» اینها همه
توضیح بتة بتلا است این صدقة تعبیر وقف اصلا در روایت نیست، بعضی روایات داریم مثل
روایت 1/6 ولی بیشتر همین صدقه هست.
در روایت 3
این باب صدقة امام صادق (ع) «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا
تَصَدَّقَ بِهِ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ وَ هُوَ حَيٌّ سَوِيٌّ بِدَارِهِ
الَّتِي فِي بَنِي فُلَانٍ بِحُدُودِهَا صَدَقَةً لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ حَتَّى
يَرِثَهَا وَارِثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَنَّهُ قَدْ أَسْكَنَ
صَدَقَتَهُ هَذِهِ فُلَاناً وَ عَقِبَهُ» در این مکان صدقه فلان کس را قرار داد که
اینجا زندگی کند «فَإِذَا انْقَرَضُوا» اگر از بین رفتند و دیگر کسی از آنها
نماند «فَهِيَ عَلَى ذِي الْحَاجَةِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»، منظور
اینکه در روایت دیگر هم همین طور است و روایات زیاد است که کلمه وقف خیلی کم است و
کلمه صدقه به کار میرود.
اجمالا حقیقت
تحبیس الاصل و تسبیل الثمرة، شاید بشود بگوییم که این لغت تسبیل گویاتر است از لغت
وقف، وقف به معنای سکون، حرکت نکردن مثل همان بطلا مثل او منقطع اما تسبیل روان
است، شناور است، در راه خدا، تسبیل در سبیل الله خرج کردن این گویاتر است کلمه
حقیقت وقف را تا کلمه وقف، عرض کردم کلمه وقف معنای سکون و عدم حرکت میدهد اما
این کلمه به معنای در راه خدا خرج کردن که آنها همین طور صدقه جاریه در بعضی
روایات دارد، تسبیل و صدقه جاریه گویاتر از کلمه وقف است، وقف سکون و عدم حرکت را
میگوید اما تسبیل ثمره و حرکت و در راه خدا به کار گرفتن را میگوید این از باب
وقف خیلی بهتر است و صدقه هم همین طور است.
ظاهرا معاطات
هم همان طور که عرض کردم جایز است و اختصاص به لفظ ندارد، آن دو وجهی هم که گفته
شد گویا نیست، هم وجهی که آقای نائینی گفتند که در وقف خاص معنا ندارد و با فعل
نمیشود بیان کرد جواب دادیم که آن هم میشود و هم وجهی که بعضی دیگران گفتند که
لزوم در لفظ است، در عقد است، اگر فعل باشد عقد نیست و لزوم نیست این هم درست
نیست این اول الکلام انشاء با فعل میشود همان طور که با لفظ میشود و
عقد میشود و لازم میشود.