صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

وقف جلسه هشتم






باسمه تعالی


در اینکه خود واقف می­تواند از وقف استفاده کند یا خیر دو جور عنوان داریم، اول عنوان تملیک دوم عنوان توزیع، در تملیکش را تقریباً اتفاقی است که جایز نیست، وقف بر خود که معنا ندارد، اگر وقف بر یک عنوانی شامل این هست و این هم در نظر دارد این اگر منظور تملیک است این هم مثل اینکه شخصاً هم این را تملیک کرده است درست نیست انّما الکلام آن­جایی که تملیک ندارد بر این مورد که برای خودش باشد ولی توزیع در مصرف، یک وقت بحث تملیک است یک وقت توزیع است، یک وقت مصرف است و یک وقت ایجاد ملکیت است، اگر وقف کند بر و لو عنوان ولی منظورش تملیک است و تملیک به این واقف هم خودش به خودش تملیک کند این را هیچ کسی جایز نمی­داند ولی بیان مصرف وقف کرده بر گروهی این­ها صرف می­شود در آن­جاها، توزیع می­شود برای یکایک این افراد از جمله برای خود این واقف توزیع گفته می­شود.

این فیه خلاف که آیا وقف به این صورت اشکال دارد؟ مشهور قائل هستند که وقف به این صورت اشکال ندارد تملیک که نیست، تملیک خودش بر خودش این تصور درستی ندارد اما توزیع و مصرف یک عنوان است العلماء، الفقراء و همین طور مردم این شهر و از این قبیل بنابراین این­ها را گفتند مطلقا جایز است و مشهور عقیده­شان این است.

عده­ای معتقدند که جایز نیست که از افراد خاصی نقل شده است علامه هم در مختلف دارد بعضی افراد از جمله ابن ادریس، بعضی معتقدند که جایز نیست مگر اینکه نیت کند خروج این یک نفر را، خودش را، وقف می­کنم بر گروهی، این گروه مصرف هستند و خود من هم جزء این­ها نیستم قصد کنم خروج را، خروج خود از این مورد وقف، بعضی­ها هم گفته­ اند یجوز الّا مع نیة الدخول جایز است که این استفاده کند خودش الّا اینکه اگر نیت کند دخول را یعنی نیت کند که من هم در این عنوان هستم این در حقیقت معنایش این است می­گوییم تملیک نکن، می­گویی نخیر من تملیک می­کند می­خواهم هم بکنم، یک چنین چیزی می­شود، اقوال مختلف در این زمینه هست.

اصل قضیه غیر از فتاوایی که بیشتر این گونه هست در بعضی روایات هم هست ببینیم چه چیزی از آن استفاده می­شود، به جهت دیگری این روایات را خواندیم.

در باب 3 از همین ابواب وقوف و صدقات روایت 1:

«كَتَبْتُ إِلَيْهِ يَعْنِي أَبَا الْحَسَنِ ع- جُعِلْتُ فِدَاكَ لَيْسَ‏ لِي‏ وَلَدٌ وَ لِيَ ضِيَاعٌ وَرِثْتُهَا عَنْ أَبِي» یک قطعه ­های کشاورزی دارم که از پدرم به ارث بردم «وَ بَعْضُهَا اسْتَفَدْتُهَا» بعضی­ها را هم خودم به دست آوردم و کار کردم «وَ لَا آمَنُ الْحَدَثَانَ» در امان نیستم از حوادث روزگار که «فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لِي وَلَدٌ وَ حَدَثَ بِي حَدَثٌ فَمَا تَرَى» اگر بچه­ ای ندارم و حوادث بوجود بیاید چه کار کنم؟ «جُعِلْتُ فِدَاكَ لِي أَنْ أَقِفَ بَعْضَهَا عَلَى فُقَرَاءِ إِخْوَانِي وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ» می­گوید به نظر من این است، نظر شما چیست که این را وقف کنم بر فقراء و مؤمنین و مستضعفین «أَوْ أَبِيعَهَا وَ أَتَصَدَّقَ بِثَمَنِهَا عَلَيْهِمْ فِي حَيَاتِي» یا بفروشم و صدقه بدهم بر فقراء اخوان و مستضعفین، چرا این کار را می­کنم «فَإِنِّي أَتَخَوَّفُ أَنْ لَا يَنْفُذَ الْوَقْفُ بَعْدَ مَوْتِي» من می­ترسم که بعد از مردن من این وقف نفوذ پیدا نکند یعنی ورثه کار را انجام ندهند «فَإِنْ وَقَفْتُهَا فِي حَيَاتِي» حالا اگر وقف کردم و در زمان خود حیات حق استفاده دارم یا خیر «فَلِي أَنْ آكُلَ مِنْهَا أَيَّامَ حَيَاتِي» می­توانم از آن استفاده کنم «أَمْ لَا» یا خیر «فَكَتَبَ ع» حضرت جواب داد «فَهِمْتُ كِتَابَكَ فِي أَمْرِ ضِيَاعِكَ» مطلبی که راجع به ضیاع و کشاورزی خودت گفتی متوجه شدم «فَلَيْسَ لَكَ أَن‏ تَأْكُلَ‏ مِنْهَا مِنَ الصَّدَقَةِ» نباید از این استفاده کنی «فَإِنْ أَنْتَ أَكَلْتَ مِنْهَا لَمْ يَنْفُذْ» اگر خودت هم بخوری این درست نیست «إِنْ كَانَ لَكَ وَرَثَةٌ» ورثه هم داشته باشی این نجاتی نیست کانّ می­خواهد بگوید تو هم حق خوردن نداری پس زنده­ای کارت را درست کن «فَبِعْ» بفروش «وَ تَصَدَّقْ بِبَعْضِ ثَمَنِهَا فِي حَيَاتِكَ وَ إِنْ تَصَدَّقْتَ» حالا اگر صدقه به دیگران دادی «أَمْسَكْتَ لِنَفْسِكَ مَا يَقُوتُكَ» برای قوت و غذای خودت هم یک مقدار نگه دار «مِثْلَ مَا صَنَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع[1]» که حضرت امیر هم یک چنین وقفی این گونه کرده است.

در روایت 4 همین باب: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ ع‏ «أَنَّ رَجُلًا تَصَدَّقَ‏ بِدَارٍ لَهُ‏ وَ هُوَ سَاكِنٌ‏ فِيهَا» یک کسی صدقه داده و خانه­اش هم خودش نشسته و دارد استفاده می­کند در همین خانه «فَقَالَ الْحِينَ اخْرُجْ مِنْهَا[2]» فرمود همین الآن بلند شو و تخلیه کن.

از این گونه روایات استفاده شده است که وقف بر نفس چه به عنوان تملیک چه به عنوان توزیع در مصرف جایز نیست، این حالا چگونه هست؟

آن که می­شود گفت قدر میتقّن است تملیک است، اگر هم ما توزیع را بگوییم این از اول در انشاء وقف این بیاید که وقف کردم بر این جمع و برای خودم که بیاید اما اینکه یک وقف عامی کرده بر عنوان و این عنوان هم خود منطبق بر این است این هم نمی­گوید وقف بر خودم، از طریق آن عنوان شامل این هم می­شود این از این روایات استفاده نمی­شود، هم روایت اول و هم روایت چهارم فقط مسأله مصرف است نه تملیک و مصرف قدر میتقّن یعنی مصرف که در خود انشاء بیاید این معنا که می­خواهد به خودمم باشد، آن داشت که می­خواهم خودم هم استفاده کنم.

این وقف بر نفس چقدر سعه عنوانی و وجودی دارد، وقف بر خودم نمی­کنم چه به عنوان تملیک و چه به عنوان توزیع ولی وقف بر نزدیکان چطور؟ می­گویی مهمان زیاد دارم و مهمان­ها بیایند از این استفاده کنند یا یک قید دیگری بگویم هرکسی که از اینجا عبور می­کند این­ها بتوانند استفاده کنند، آیا این وقف بر نفس و لو به عنوان توزیع می­شود؟ اگر شرط کند که مهمان­های من باید اینجا پذیرایی شوند یا هرکسی عبور کند به عنوان مارّه این استفاده کند از این، بالاتر اینکه در نظر بگیرد که مخارج اهل و عیال واقف را هم از اینجا بردارند بگوید وقف کردم این زمین را چه توضیحاً و چه تملیکاً هر کدام جایز دانستید بگوییم به شرط اینکه مخارج عیالاتم از اینجا داده شود و حتی در نفقه واجب بعد از این­ها اگر منقطع الآخر بگوییم معنایش این می­شود که بعداً هم بگوییم ملک خودم برای بعد از آن منقطع الآخر می­شود، حالا در زمانی که وقف الآن هست و در زمان خودم این نیت را کردم می­توانم توسعه بدهم همان طوری که وقف بر خودم جایز نیست وقف بر اهل و عیال آن­هایی که واجب النفقه من هستند جایز است؟

اینجا جای قدر متیقّن گیری است، آن­که ما روایات داریم راجع به خودش هست نه واجب النفقة­هایش حتی وجوب النفقة تملیکی یعنی در واجب النفقة مثل زوجه داده می­شود ملکیت به خود زوجه، به هرصورت در آن­جا هرچه که باشد به هرحال آیا این­ها را می­شود گرفت که شرط کنیم؟ بعید نیست بگوییم که قدر متیقّن است از آن ادله تملیک بر خودش هست، تملیک بر نفس هست، توزیع هم اگر باشد توزیع در مصرف از اول تصریح می­کنی باز به عنوان خودش، واقف می­گوید این وقف باشد ولی من حق داشته باشم که خودم از این استفاده کنم و توزیعاً فضلاً ان تملیکاً خودم بتوانم بهره ببرم.

آیا واقف می­تواند استثناء کند بعض موقوف علیه را، بعض عین این جنس را؟ این ظاهرا اشکالی ندارد، از اول می­گوید وقف کردم سه چهارم این صدمتر جا را مثلا نه اینکه اول عام است بعد می­گوید اینجا این مقدارش برای من، نه از اول وقف محدود است به آن گفته می­شود شرط استثناء مقداری از عین، قاعدتاً اشکالی ندارد یا شبیه این وقف می­کند که یک مقدارش به عنوان حق تولیه به من برگردد این یک قدری در ذهن مشکل می­آید و باید فکر کرد، وقف کرده است تملیکاً یا توزیعاً ولی می­گوید مقداری از این عین یا منافع این عین در برابر کار خودم، حق التولیه.

خیلی مشکلی که ما از وقف بر نفس این را نفهمیم و بگوییم این هم بله جایز است، واجب النفقه شخص از خود شخص جدا نیست، از نظر شرعی به خود شخص می­گویند بخور که نمیری باید استفاده کنی در زندگی، کسی هم که واجب النفقه هست انسان باید مثل خودش خرج او را بدهد البته از بعضی روایات استفاده می­شود که اول ابدأ بنفسک اول خودت استفاده کن بعد از خودت مسأله واجب النفقة و این­ها هست.

اینجا به نظر یک قدری مشکل می­آید چه بگوییم، نمی­گوید ملک خودم، نمی­گوید توزیعاً به خاطر این عنوان عام مال من و حق داشته باشم از توزیع مثل توزیع استفاده کنم می­گوید اصلا حقی در این ملک داشته باشم به عنوان تولیت آن موارد دیگری که عرض کردیم به عنوان تملیک یا توزیع خودش هست، این به عنوان مصرف در مقابل کار، حال اگر چنانچه واقف یک چیزی را وقف کرده است بعد خودش فقیر شده است مورد آن­جا هم هست همان طور که فقیر مصداق مساکن و فقراء هست در باب زکات حالا در اینجا هم وقف کرده است و بعد از وقف خودش فقیر شده است مصداق خود آن عنوان حالا بالاتر از فقر و این­ها می­آید در این خانه برق کشی می­کند یعنی خود واقف کارگر شده است، حالا می­آید جارو می­کند و مانند این­ها نمی­شود به این بدهیم به عنوان کارش که کاری که کرده، فرقی نیست بین این و دیگری به عبارت دیگر آن­که در برابر حق التولیه می­گیرد مثل پولی که در مقابل کارهای دیگری در این محل وقف انجام می­دهد، همان طور که در برابر کارهای دیگر یجوز که تصرف کند اینجا هم ظاهرا همین است و مشکلی از این نظر ندارد.

چون این گونه موارد گفتیم حقّی پیدا می­کند غیر از آن موارد قبلی این اخیری در برابر کار، در برابر کار می­شود مثل کارهای دیگری که انجام می­دهد، خودش مصداق این عنوان هم باشد یا نباشد دخالتی ندارد می­خواهند یکی اینجا را تمیز کنند آمده است گفته خودم تمیز می­کنم، آیا هیچ راهی هست که رسماً یک استفاده­ای کند و از این بهره ببرد؟ یعنی نه تملیک است و نه توزیع در مصرف به عنوان عامی است که بر این منطبق است بلکه دربرابر کار حالا در برابر کار هم نمی­گوییم یک طرحی بریزیم که بتواند مالک استفاده کند چه طرحی می­شود ریخت که مالک استفاده کند از این جایی که وقف کرده است؟

گفتیم به عنوان تملیک بر خود نمی­شود، به عنوان توزیع در مصرف این هم می­گوییم نمی­شود بر فرض بگوییم که این روایات دلالت دارد، در برابر کار اشکال ندارد مثل اینکه کارگری از بیرون آورده­ایم اساساً چه راهی هست که واقف بتواند دوباره از این عین خودش استفاده کند؟

به این­ها گفته می­شود در بعضی کتاب­ها از باب حیل شرعیه، حِیل شرعیه یعنی یک کاری کنیم که ملک از دستم به طور کلی نرود، وقف می­کنم ولی خودم اولویت دارد می­خواهم یک کاری کنم و یک طوری وقف کنم که ملک از دستم نرود، چه راهی در اینجا هست؟ یکی از استفاده­ها که در بعضی کتاب­ها آمده است این است اجاره بدهد اول این زمین را، این مورد وقف را، این اجاره داده و هنوز وقف نشده است بعد از اینکه اجاره محقق شد حالا وقف کند پس نه اینکه اول وقف شده بعد اجاره، اول این ملک را اجاره می­دهد وقتی اجاره داد حق اجاره­اش، مال الاجاره­اش به خودش می­رسد و استفاده بعدش بلافاصله وقف می­کند، اولی که اجاره داده نسبت به وقف این می­شود مسلوب المنفعة، اجاره وقتی می­دهد منفعتش را برای خودش گرفته است، این به دیگران اجاره داده است پول مال الاجاره را می­گیرد و مصرف می­کند وقف که می­کند می­شود وقف این ملک و لو با استثناء منافع این بیست ساله چون قبلا این منافع برای خودش شده است، این در حقیقت یک نحو دیگر شرعیه هست.

بعضی­ها معتقدند که از حیل شرعیه اصلا نمی­شود استفاده کرد یعنی مصداق قانون نیست؟ یک کارگری آمده است کار می­کند قبلا این ملک برای خودش بوده یا نبوده، بعداً می­خواهد وقف شود یا نشود، علی ای حال الآن یک زمینی است این هم خودش مصداق این عنوان است و می­آید کار می­کند بنابراین ببینیم چطور است.

حیل در خیلی جاها به کار می­رود و مورد استفاده در فقه قرار گرفته است، در باب نماز دارد اگر کسی مشکلاتی برایش پیش آمد کرد از طریق نسیان و سهو این­ها مردم شاید این گونه شود زود خلاص می­کنند کار را، شک کردی رها کن دوباره از اول بخوان، در روایت معتبر داریم که بر یک شخص فقیه احتال الفقیه فلا یعیدها دنبال حیله می­گردد منظور راه چاره که حدالمقدور نمازش را اعاده نکند.

مرحوم علامه در بعضی کتبش این را عنوان کرده است که می­شود از این طریق­ها استفاده کند، متأخرین و قدما و مخصوصا متأخرین همین اعتقاد را دارند که از حیل می­شود استفاده کرد، حالا در اموال هم همین طور می­توانیم از این راه­های حلیه استفاده کنیم.

در باب رباء گفته می­شود که راه حیله در آن­جا هست یک راهش هم اینکه متعارف است و از قدیم هم در جامعه بوده، یک میلیون به شما وام می­دهد بدون اضافه یعنی این گونه بگوییم روشن تر که شما وام می­گیرید می­خواهد آن وام دهنده یک قدری سود هم ببرد چه کار کند که سود ببرد؟ اگر پول شرط شود در وام این رباء هست اما یک کاری کند که عکس شود، وام شرط در سود شود یعنی در این قرار دیگری که کنار وام است مثلا می­گوید این خانه را به شما اجاره دادم خانه­ای که اجاره­اش ماهی صد تومان هم نیست می­گوید ماهیانه پنج میلیون، می­گوید این خانه را به شما اجاره دادم ماهیانه پنج میلیون به شرط اینکه فلان مبلغ پول به من وام بدهی مجّانی.

مشابه این آن­جاست که پول را خرید و فروش کند، بگوید این یک میلیون را به شما فروختم به یک میلیون و دویست هزار تومان، رسماً خرید و فروش است، اشکال این چیست؟

وام داده است مجّانی این مشکلی ندارد، این وام دادن را هم شرط در اجاره کرده است نه اجاره شرط در وام، اگر اجاره شرط در وام باشد این رباء هست، می­گوید من این منزل را به شما اجاره می­دهم به این قیمت به شرط اینکه شما فلان مقدار وام به من مجانی بدهی، در وام چیزی شرط نشده بلکه وام شرط در اجاره شده است این رباء نیست همه تقریباً قبول دارند.

یک وقتی است که اجاره را شرط می­کنید در وام این رباء می­شود برای اینکه وام یک نفعی برای شما بیاورد این رباء هست، الآن وام را گرفتید مجّانی برای آن طرف اگر اجاره شرط در وام شود می­شود سودی برده است، می­گوید وام می­گیرم به شرط اینکه این مقدار اجاره به من بدهی.

مرحوم امام در تحریر می­گویند چون به عنوان فرار از حرام به حلال است این اشکال دارد، رباء قرضی به هر صورت حرام است، رباء معاملی چطور؟ همه می­دانند شرط کرده مکیل و موزون، اگر مکیل است یا موزون است این اشکال دارد کم و زیاد نمی­تواند، یک خروار گندم می­دهد به یک خروار و یک کیلو می­فروشد به قیمت بالا ایشان می­گویند اشکال دارد، چرا اشکال دارد؟ برای اینکه پیدا هست این می­خواهد آن سود رباء را ببرد منتهی به عنوان رباء خجالت می­کشد بگیرد به عنوان حیله این گونه خرید و فروش، این خرید و فروشی که در حقیقت زیربنائش در ذهنشان وام ربوی بوده این رباء می­شود، آیا این حرف درست است؟

روایات متعددی ما داریم نعم الفرار الفرار من الحرام الی الحلال، این به قصد فرار از حرام به حلال بوده ولی خیلی هم کاری خوبی کرده است برای اینکه مبتلاء به حرام نشود.

این در خود قوانین روز هم مطرح هست، یک وقت است صریحا شخص مقابله می­کند با قانون حکومتی این موفقیت ندارد درست نیست، یک وقت است می­گویند قانون را به اصطلاح دور می­زند، روی مواد دیگری پیدا می­کند که این مورد انطباق آن مواد قرار می­گیرد این اشکال ندارد، اینجا هم نعم الفرار الفرار من الحرام الی الحلال.

شارع قانون گذاشته است که فقط در مکیل و موزون رباء معاملی هست نه در چیزهای دیگر و پول را هم همه می­دانیم نه مکیل است نه موزون، نه پیمانه­ای پول را معامله می­کنند و نه موزون است که بگویند کیلویی است مثلا.

فقهاء خیلی این را قبول کردند که اول این زمین را اجاره می­دهد به مبلغی بعد وقف می­کند در حقیقت از این بیست سال اجاره این سود حسابی برده است.

 

 

 



[1] وسائل باب3 وقوف و صدقات ح1

[2] وسائل باب3 وقوف و صدقات ح4






   سه‌شنبه 28 بهمن 1399




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما