باسمه تعالی
در اینکه خود واقف میتواند
از وقف استفاده کند یا خیر دو جور عنوان داریم، اول عنوان تملیک دوم عنوان توزیع،
در تملیکش را تقریباً اتفاقی است که جایز نیست، وقف بر خود که معنا ندارد، اگر وقف
بر یک عنوانی شامل این هست و این هم در نظر دارد این اگر منظور تملیک است این هم
مثل اینکه شخصاً هم این را تملیک کرده است درست نیست انّما الکلام آنجایی که
تملیک ندارد بر این مورد که برای خودش باشد ولی توزیع در مصرف، یک وقت بحث تملیک
است یک وقت توزیع است، یک وقت مصرف است و یک وقت ایجاد ملکیت است، اگر وقف کند بر
و لو عنوان ولی منظورش تملیک است و تملیک به این واقف هم خودش به خودش تملیک کند
این را هیچ کسی جایز نمیداند ولی بیان مصرف وقف کرده بر گروهی اینها صرف میشود
در آنجاها، توزیع میشود برای یکایک این افراد از جمله برای خود این واقف توزیع
گفته میشود.
این فیه خلاف که آیا وقف
به این صورت اشکال دارد؟ مشهور قائل هستند که وقف به این صورت اشکال ندارد تملیک
که نیست، تملیک خودش بر خودش این تصور درستی ندارد اما توزیع و مصرف یک عنوان است
العلماء، الفقراء و همین طور مردم این شهر و از این قبیل بنابراین اینها را گفتند
مطلقا جایز است و مشهور عقیدهشان این است.
عدهای معتقدند که جایز
نیست که از افراد خاصی نقل شده است علامه هم در مختلف دارد بعضی افراد از جمله ابن
ادریس، بعضی معتقدند که جایز نیست مگر اینکه نیت کند خروج این یک نفر را، خودش را،
وقف میکنم بر گروهی، این گروه مصرف هستند و خود من هم جزء اینها نیستم قصد کنم
خروج را، خروج خود از این مورد وقف، بعضیها
هم گفته اند یجوز الّا مع نیة الدخول جایز است که این استفاده کند خودش الّا اینکه
اگر نیت کند دخول را یعنی نیت کند که من هم در این عنوان هستم این در حقیقت معنایش
این است میگوییم تملیک نکن، میگویی نخیر من تملیک میکند میخواهم هم بکنم، یک
چنین چیزی میشود، اقوال مختلف در این زمینه هست.
اصل قضیه غیر از فتاوایی
که بیشتر این گونه هست در بعضی روایات هم هست ببینیم چه چیزی از آن استفاده میشود،
به جهت دیگری این روایات را خواندیم.
در باب 3 از همین ابواب
وقوف و صدقات روایت 1:
«كَتَبْتُ
إِلَيْهِ يَعْنِي أَبَا الْحَسَنِ ع- جُعِلْتُ فِدَاكَ لَيْسَ لِي وَلَدٌ وَ
لِيَ ضِيَاعٌ وَرِثْتُهَا عَنْ أَبِي» یک قطعه های کشاورزی دارم که از پدرم به ارث
بردم «وَ بَعْضُهَا اسْتَفَدْتُهَا» بعضیها را هم خودم به دست آوردم و کار کردم «وَ
لَا آمَنُ الْحَدَثَانَ» در امان نیستم از حوادث روزگار که «فَإِنْ لَمْ يَكُنْ
لِي وَلَدٌ وَ حَدَثَ بِي حَدَثٌ فَمَا تَرَى» اگر بچه ای ندارم و حوادث بوجود
بیاید چه کار کنم؟ «جُعِلْتُ فِدَاكَ لِي أَنْ أَقِفَ بَعْضَهَا عَلَى فُقَرَاءِ
إِخْوَانِي وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ» میگوید به نظر من این است، نظر شما چیست که
این را وقف کنم بر فقراء و مؤمنین و مستضعفین «أَوْ أَبِيعَهَا وَ أَتَصَدَّقَ
بِثَمَنِهَا عَلَيْهِمْ فِي حَيَاتِي» یا بفروشم و صدقه بدهم بر فقراء اخوان و
مستضعفین، چرا این کار را میکنم «فَإِنِّي أَتَخَوَّفُ أَنْ لَا يَنْفُذَ
الْوَقْفُ بَعْدَ مَوْتِي» من میترسم که بعد از مردن من این وقف نفوذ پیدا نکند
یعنی ورثه کار را انجام ندهند «فَإِنْ وَقَفْتُهَا فِي حَيَاتِي» حالا اگر وقف
کردم و در زمان خود حیات حق استفاده دارم یا خیر «فَلِي أَنْ آكُلَ مِنْهَا
أَيَّامَ حَيَاتِي» میتوانم از آن استفاده کنم «أَمْ لَا» یا خیر «فَكَتَبَ ع»
حضرت جواب داد «فَهِمْتُ كِتَابَكَ فِي أَمْرِ ضِيَاعِكَ» مطلبی که راجع به ضیاع و
کشاورزی خودت گفتی متوجه شدم «فَلَيْسَ لَكَ أَن تَأْكُلَ مِنْهَا مِنَ
الصَّدَقَةِ» نباید از این استفاده کنی «فَإِنْ أَنْتَ أَكَلْتَ مِنْهَا لَمْ
يَنْفُذْ» اگر خودت هم بخوری این درست نیست «إِنْ كَانَ لَكَ وَرَثَةٌ» ورثه هم
داشته باشی این نجاتی نیست کانّ میخواهد بگوید تو هم حق خوردن نداری پس زندهای
کارت را درست کن «فَبِعْ» بفروش «وَ تَصَدَّقْ بِبَعْضِ ثَمَنِهَا فِي حَيَاتِكَ
وَ إِنْ تَصَدَّقْتَ» حالا اگر صدقه به دیگران دادی «أَمْسَكْتَ لِنَفْسِكَ مَا
يَقُوتُكَ» برای قوت و غذای خودت هم یک مقدار نگه دار «مِثْلَ مَا صَنَعَ أَمِيرُ
الْمُؤْمِنِينَ ع»
که حضرت امیر هم یک چنین وقفی این گونه کرده است.
در روایت 4
همین باب: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ
عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ
زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ ع «أَنَّ رَجُلًا تَصَدَّقَ
بِدَارٍ لَهُ وَ هُوَ سَاكِنٌ فِيهَا» یک کسی صدقه داده و خانهاش هم خودش نشسته
و دارد استفاده میکند در همین خانه «فَقَالَ الْحِينَ اخْرُجْ مِنْهَا» فرمود همین
الآن بلند شو و تخلیه کن.
از این گونه
روایات استفاده شده است که وقف بر نفس چه به عنوان تملیک چه به عنوان توزیع در
مصرف جایز نیست، این حالا چگونه هست؟
آن که میشود
گفت قدر میتقّن است تملیک است، اگر هم ما توزیع را بگوییم این از اول در انشاء وقف
این بیاید که وقف کردم بر این جمع و برای خودم که بیاید اما اینکه یک وقف عامی
کرده بر عنوان و این عنوان هم خود منطبق بر این است این هم نمیگوید وقف بر خودم،
از طریق آن عنوان شامل این هم میشود این از این روایات استفاده نمیشود، هم روایت
اول و هم روایت چهارم فقط مسأله مصرف است نه تملیک و مصرف قدر میتقّن یعنی مصرف که
در خود انشاء بیاید این معنا که میخواهد به خودمم باشد، آن داشت که میخواهم خودم
هم استفاده کنم.
این وقف بر
نفس چقدر سعه عنوانی و وجودی دارد، وقف بر خودم نمیکنم چه به عنوان تملیک و چه به
عنوان توزیع ولی وقف بر نزدیکان چطور؟ میگویی مهمان زیاد دارم و مهمانها بیایند
از این استفاده کنند یا یک قید دیگری بگویم هرکسی که از اینجا عبور میکند اینها
بتوانند استفاده کنند، آیا این وقف بر نفس و لو به عنوان توزیع میشود؟ اگر شرط
کند که مهمانهای من باید اینجا پذیرایی شوند یا هرکسی عبور کند به عنوان مارّه
این استفاده کند از این، بالاتر اینکه در نظر بگیرد که مخارج اهل و عیال واقف را
هم از اینجا بردارند بگوید وقف کردم این زمین را چه توضیحاً و چه تملیکاً هر کدام
جایز دانستید بگوییم به شرط اینکه مخارج عیالاتم از اینجا داده شود و حتی در نفقه
واجب بعد از اینها اگر منقطع الآخر بگوییم معنایش این میشود که بعداً هم بگوییم
ملک خودم برای بعد از آن منقطع الآخر میشود، حالا در زمانی که وقف الآن هست و در
زمان خودم این نیت را کردم میتوانم توسعه بدهم همان طوری که وقف بر خودم جایز
نیست وقف بر اهل و عیال آنهایی که واجب النفقه من هستند جایز است؟
اینجا جای قدر
متیقّن گیری است، آنکه ما روایات داریم راجع به خودش هست نه واجب النفقةهایش حتی
وجوب النفقة تملیکی یعنی در واجب النفقة مثل زوجه داده میشود ملکیت به خود زوجه،
به هرصورت در آنجا هرچه که باشد به هرحال آیا اینها را میشود گرفت که شرط کنیم؟
بعید نیست بگوییم که قدر متیقّن است از آن ادله تملیک بر خودش هست، تملیک بر نفس
هست، توزیع هم اگر باشد توزیع در مصرف از اول تصریح میکنی باز به عنوان خودش،
واقف میگوید این وقف باشد ولی من حق داشته باشم که خودم از این استفاده کنم و
توزیعاً فضلاً ان تملیکاً خودم بتوانم بهره ببرم.
آیا واقف میتواند
استثناء کند بعض موقوف علیه را، بعض عین این جنس را؟ این ظاهرا اشکالی ندارد، از
اول میگوید وقف کردم سه چهارم این صدمتر جا را مثلا نه اینکه اول عام است بعد میگوید
اینجا این مقدارش برای من، نه از اول وقف محدود است به آن گفته میشود شرط استثناء
مقداری از عین، قاعدتاً اشکالی ندارد یا شبیه این وقف میکند که یک مقدارش به
عنوان حق تولیه به من برگردد این یک قدری در ذهن مشکل میآید و باید فکر کرد، وقف
کرده است تملیکاً یا توزیعاً ولی میگوید مقداری از این عین یا منافع این عین در
برابر کار خودم، حق التولیه.
خیلی مشکلی که
ما از وقف بر نفس این را نفهمیم و بگوییم این هم بله جایز است، واجب النفقه شخص از
خود شخص جدا نیست، از نظر شرعی به خود شخص میگویند بخور که نمیری باید استفاده
کنی در زندگی، کسی هم که واجب النفقه هست انسان باید مثل خودش خرج او را بدهد
البته از بعضی روایات استفاده میشود که اول ابدأ بنفسک اول خودت استفاده کن بعد
از خودت مسأله واجب النفقة و اینها هست.
اینجا به نظر
یک قدری مشکل میآید چه بگوییم، نمیگوید ملک خودم، نمیگوید توزیعاً به خاطر این
عنوان عام مال من و حق داشته باشم از توزیع مثل توزیع استفاده کنم میگوید اصلا
حقی در این ملک داشته باشم به عنوان تولیت آن موارد دیگری که عرض کردیم به عنوان
تملیک یا توزیع خودش هست، این به عنوان مصرف در مقابل کار، حال اگر چنانچه واقف یک
چیزی را وقف کرده است بعد خودش فقیر شده است مورد آنجا هم هست همان طور که فقیر
مصداق مساکن و فقراء هست در باب زکات حالا در اینجا هم وقف کرده است و بعد از وقف
خودش فقیر شده است مصداق خود آن عنوان حالا بالاتر از فقر و اینها میآید در این
خانه برق کشی میکند یعنی خود واقف کارگر شده است، حالا میآید جارو میکند و
مانند اینها نمیشود به این بدهیم به عنوان کارش که کاری که کرده، فرقی نیست بین
این و دیگری به عبارت دیگر آنکه در برابر حق التولیه میگیرد مثل پولی که در
مقابل کارهای دیگری در این محل وقف انجام میدهد، همان طور که در برابر کارهای
دیگر یجوز که تصرف کند اینجا هم ظاهرا همین است و مشکلی از این نظر ندارد.
چون این گونه
موارد گفتیم حقّی پیدا میکند غیر از آن موارد قبلی این اخیری در برابر کار، در
برابر کار میشود مثل کارهای دیگری که انجام میدهد، خودش مصداق این عنوان هم باشد
یا نباشد دخالتی ندارد میخواهند یکی اینجا را تمیز کنند آمده است گفته خودم تمیز
میکنم، آیا هیچ راهی هست که رسماً یک استفادهای کند و از این بهره ببرد؟ یعنی نه
تملیک است و نه توزیع در مصرف به عنوان عامی است که بر این منطبق است بلکه دربرابر
کار حالا در برابر کار هم نمیگوییم یک طرحی بریزیم که بتواند مالک استفاده کند چه
طرحی میشود ریخت که مالک استفاده کند از این جایی که وقف کرده است؟
گفتیم به
عنوان تملیک بر خود نمیشود، به عنوان توزیع در مصرف این هم میگوییم نمیشود بر
فرض بگوییم که این روایات دلالت دارد، در برابر کار اشکال ندارد مثل اینکه کارگری
از بیرون آوردهایم اساساً چه راهی هست که واقف بتواند دوباره از این عین خودش
استفاده کند؟
به اینها
گفته میشود در بعضی کتابها از باب حیل شرعیه، حِیل شرعیه یعنی یک کاری کنیم که
ملک از دستم به طور کلی نرود، وقف میکنم ولی خودم اولویت دارد میخواهم یک کاری
کنم و یک طوری وقف کنم که ملک از دستم نرود، چه راهی در اینجا هست؟ یکی از استفادهها
که در بعضی کتابها آمده است این است اجاره بدهد اول این زمین را، این مورد وقف
را، این اجاره داده و هنوز وقف نشده است بعد از اینکه اجاره محقق شد حالا وقف کند
پس نه اینکه اول وقف شده بعد اجاره، اول این ملک را اجاره میدهد وقتی اجاره داد
حق اجارهاش، مال الاجارهاش به خودش میرسد و استفاده بعدش بلافاصله وقف میکند،
اولی که اجاره داده نسبت به وقف این میشود مسلوب المنفعة، اجاره وقتی میدهد
منفعتش را برای خودش گرفته است، این به دیگران اجاره داده است پول مال الاجاره را
میگیرد و مصرف میکند وقف که میکند میشود وقف این ملک و لو با استثناء منافع
این بیست ساله چون قبلا این منافع برای خودش شده است، این در حقیقت یک نحو دیگر
شرعیه هست.
بعضیها
معتقدند که از حیل شرعیه اصلا نمیشود استفاده کرد یعنی مصداق قانون نیست؟ یک
کارگری آمده است کار میکند قبلا این ملک برای خودش بوده یا نبوده، بعداً میخواهد
وقف شود یا نشود، علی ای حال الآن یک زمینی است این هم خودش مصداق این عنوان است و
میآید کار میکند بنابراین ببینیم چطور است.
حیل در خیلی
جاها به کار میرود و مورد استفاده در فقه قرار گرفته است، در باب نماز دارد اگر
کسی مشکلاتی برایش پیش آمد کرد از طریق نسیان و سهو اینها مردم شاید این گونه شود
زود خلاص میکنند کار را، شک کردی رها کن دوباره از اول بخوان، در روایت معتبر
داریم که بر یک شخص فقیه احتال الفقیه فلا یعیدها دنبال حیله میگردد منظور راه
چاره که حدالمقدور نمازش را اعاده نکند.
مرحوم علامه در
بعضی کتبش این را عنوان کرده است که میشود از این طریقها استفاده کند، متأخرین و
قدما و مخصوصا متأخرین همین اعتقاد را دارند که از حیل میشود استفاده کرد، حالا
در اموال هم همین طور میتوانیم از این راههای حلیه استفاده کنیم.
در باب رباء
گفته میشود که راه حیله در آنجا هست یک راهش هم اینکه متعارف است و از قدیم هم
در جامعه بوده، یک میلیون به شما وام میدهد بدون اضافه یعنی این گونه بگوییم روشن
تر که شما وام میگیرید میخواهد آن وام دهنده یک قدری سود هم ببرد چه کار کند که
سود ببرد؟ اگر پول شرط شود در وام این رباء هست اما یک کاری کند که عکس شود، وام
شرط در سود شود یعنی در این قرار دیگری که کنار وام است مثلا میگوید این خانه را
به شما اجاره دادم خانهای که اجارهاش ماهی صد تومان هم نیست میگوید ماهیانه پنج
میلیون، میگوید این خانه را به شما اجاره دادم ماهیانه پنج میلیون به شرط اینکه
فلان مبلغ پول به من وام بدهی مجّانی.
مشابه این آنجاست
که پول را خرید و فروش کند، بگوید این یک میلیون را به شما فروختم به یک میلیون و
دویست هزار تومان، رسماً خرید و فروش است، اشکال این چیست؟
وام داده است
مجّانی این مشکلی ندارد، این وام دادن را هم شرط در اجاره کرده است نه اجاره شرط
در وام، اگر اجاره شرط در وام باشد این رباء هست، میگوید من این منزل را به شما
اجاره میدهم به این قیمت به شرط اینکه شما فلان مقدار وام به من مجانی بدهی، در
وام چیزی شرط نشده بلکه وام شرط در اجاره شده است این رباء نیست همه تقریباً قبول
دارند.
یک وقتی است
که اجاره را شرط میکنید در وام این رباء میشود برای اینکه وام یک نفعی برای شما
بیاورد این رباء هست، الآن وام را گرفتید مجّانی برای آن طرف اگر اجاره شرط در وام
شود میشود سودی برده است، میگوید وام میگیرم به شرط اینکه این مقدار اجاره به
من بدهی.
مرحوم امام در
تحریر میگویند چون به عنوان فرار از حرام به حلال است این اشکال دارد، رباء قرضی
به هر صورت حرام است، رباء معاملی چطور؟ همه میدانند شرط کرده مکیل و موزون، اگر مکیل
است یا موزون است این اشکال دارد کم و زیاد نمیتواند، یک خروار گندم میدهد به یک
خروار و یک کیلو میفروشد به قیمت بالا ایشان میگویند اشکال دارد، چرا اشکال
دارد؟ برای اینکه پیدا هست این میخواهد آن سود رباء را ببرد منتهی به عنوان رباء خجالت
میکشد بگیرد به عنوان حیله این گونه خرید و فروش، این خرید و فروشی که در حقیقت
زیربنائش در ذهنشان وام ربوی بوده این رباء میشود، آیا این حرف درست است؟
روایات متعددی
ما داریم نعم الفرار الفرار من الحرام الی الحلال، این به قصد فرار از حرام به
حلال بوده ولی خیلی هم کاری خوبی کرده است برای اینکه مبتلاء به حرام نشود.
این در خود
قوانین روز هم مطرح هست، یک وقت است صریحا شخص مقابله میکند با قانون حکومتی این
موفقیت ندارد درست نیست، یک وقت است میگویند قانون را به اصطلاح دور میزند، روی
مواد دیگری پیدا میکند که این مورد انطباق آن مواد قرار میگیرد این اشکال ندارد،
اینجا هم نعم الفرار الفرار من الحرام الی الحلال.
شارع قانون
گذاشته است که فقط در مکیل و موزون رباء معاملی هست نه در چیزهای دیگر و پول را هم
همه میدانیم نه مکیل است نه موزون، نه پیمانهای پول را معامله میکنند و نه
موزون است که بگویند کیلویی است مثلا.
فقهاء خیلی
این را قبول کردند که اول این زمین را اجاره میدهد به مبلغی بعد وقف میکند در
حقیقت از این بیست سال اجاره این سود حسابی برده است.