صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

وقف جلسه دهم






باسمه تعالی


مؤمنین نور دارند «يَوْمَ‏ تَرَى‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ وَ الْمُؤْمِنات‏ يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِم‏»، دیگران که بی نورند از آن­ها خواهش می­کنند که به ما نگاه کنید تا از نور شما استفاده کنیم، «قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُم»‏ برگردید دنیا و خودتان نور بگیرید چه شده که آن­ها نور دارند و این­ها نور ندارند، آن­ها در شک و شبهه ماندند «ارْتَبْتُم‏ وَ تَرَبَّصْتُم‏» در آن شبهات چه شبهات فکری و چه امیالی نمی­توانند به نور فطری خودشان برسند در نتیجه آن استعداد از بین می­رود همه استعداد کمال دارند، همه می­تواند به آن مقام برسند ولی استعداد خودشان را از دست می­دهند در حقیقت قلب مرده می­شود بعد از اینکه قلب مرد باز دوباره خدا می­تواند دست انسان­ها را بگیرد انّ الله یحی الارض بعد موتها چه می­شود که قلب مرده می­شود و بعد خدا باز از راه لطف دستگیری می­کند، قلب مرده را زنده می­کند، چگونه دستگیری می­کند و اقرض الله قرض حسنا آن­هایی که دل به خدا می­دهند در راه خدا مالشان، جانشان، تمام زندگی خود را وقف خدا می­کنند، چه می­شود انسان از مردگی نجات می­یابد پیگیری می­خواهد اگر بکوشد و آن استعداد خودش را برگرداند از مرگ نجات پیدا می­کند دوباره زندگی نورانی برمی­گردد به آن حالت «يَوْمَ‏ تَرَى‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ وَ الْمُؤْمِنات‏ يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِم و ایمانهم» دیگران آروز می­کنند که آن نور را داشته باشند، دیگر آن­جا پشیمانی سودی ندارد و دیگر نمی­تواند انسان نور پیدا کند.

در همین دنیا کسانی در خواب، در بیداری می­بینند نور است ولی نورشان درحال از دست رفتن است، گاهی بعضی افراد خواب می­بیند که می­پرد به او می­گویند یک قدری اعمالت را بهتر کند بیشتر بتوانی پرش کنی، طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت یعنی امیال نفسانی و هر تمایلی، امیال شهرت، امیال جمع ثروت، طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت به درآی تا ببینی طیران آدمیت.

در باب وقف یک بحثی در واقف است، یک بحثی هم در موقوف و یک بحثی هم در موقوف علیه، واقف، بالغ، عاقل، غیر محجور به حسب قاعده همین که بالغ نبود درست نیست اما چون داشتیم که وصیت ده ساله قبول است بنابراین می­تواند وصیت کند به وقف و اگر وصیت به وقف کند وصیت درست است بنابراین وقف هم درست است، معنا ندارد که وصیت به وقف درست باشد و وقف باطل، نداریم که وصیت به وقف ولی وصیت به طور مطلق ده ساله درست است معنایش این است که آن­ها هم درست است.

محجور نباشد اگر محجور نبود وقفش درست است، کافر می­تواند واقف باشد شبهه این بود که قصد قربت می­خواهد جواب داده شد که قصد قربت هم می­آید، کافر می­تواند قصد قربت داشته باشد کفار در مسجد خودشان خیلی از اوقات قصد قربت دارند کاری که انجام می­دهند این همه خرجی که برای کلیساها می­شود خرجی که برای معابد خودشان در هر مکتبی می­شود این­ها کارهایی است که خیلی از آن­ها به قصد قربت انجام می­شود و این کافی است.

گفتیم کافر می­تواند وقف کند، در چه مواردی؟ یا مواردی که مسلمان هم می­تواند وقف کند یا مواردی که در مذهب خودش درست است که وقف کند، هر وقفی که درست نیست، مسلمان وقف می­کند یک محلی را برای فروش خمر و مشروبات این را قبول نمی­کنیم، کافر اگر حلال می­داند آن مشروبات را بله فرق می­کند اگر حرام می­داند نه مسلمان تصریح می­کند این را و نه کافر بنابراین وقفش درست نیست حالا واقعا کافر اگر وقف می­کند منزلش را برای صرف مشروبات الکلی این چطور است؟ آن شاعر قزوینی می­گوید پدرم وصیت کرد این باغ را انگورش را بفروشیم و برای روضه خوانی صرف کنیم بعد می­گوید پدرم متوجه نبود به چه دردی می­خورد بیایند آواز بخوانند و گریه کنند مردم، می­گوید من این­ها را مشروبات الکلی درست کردم و رفقا را هم دعوت کردم همه می­گویند و می­خندند امیدوارم حالا که رفته است آن دنیا بفهمد که کار من درست است، بعضی این گونه هستند، همه چیز که از دست می­رود استعداد و فهم طرف هم از دست می­رود.

علی ای حال در آن­چه که مسلمان قبول دارد یا مذهب خودش درست است او می­تواند وقف کند، به هرحال این علی الاجمال قبلا صحبت شده است و دیگر معطل نشویم.

اما موقوف اولا باید عین باشد نه دِین، مملوک باشد که قابل استفاده باشد، منفعت محلّله داشته باشد، آن­چه که منفعت محلله نیست وقفش هم درست نیست، عین بماند در عینی که از منفعت آن استفاده می­کنیم به خاطر حبّس الاصل و سبل الثمرة که خواندیم، وقف مبنی بر دوام است پس بنابراین باید عینش بماند، قبضش ممکن باشد منعفت قبضش به چه صورت هست؟ منفعت به هرحال باید طوری باشد که قابل قبض باشد، اینکه نوعاً گفتند وقف منعفت درست نیست، منفعت تمام می­شود و قبض در آن نیست، دِین که از کسی طلب دارد و بخواهد آن را وقف کند باز آن­جا اصل و حبس الاصل معنا ندارد بنابراین وقفش درست نیست، البته ادعاء اجماع هم شده بر این معنا که وقف دین صحیح نیست باید منفعت باشد، باید عین باشد که منفعتش استفاده کنند و عینش بماند.

اما قابل خدشه هست، حالا منفعت مستمره در ذهن عرف این بقاء ندارد؟ یک جایی را یک پُلی می­کشند پل را وقف نمی­کند عبور از اینجا را مثلا وقف می­کند یا یک خانه­ای را وقف نمی­کند سکونت در اینجا را وقف می­کند این نمی­شود بگوییم که این منفعت چون ماندنی و همیشگی است خود منفعت را وقف کند به اصطلاح، بعید نیست این­ها عرفیت داشته باشد ولی ادعاء اجماع شده و گفته­اند عینش اصل حساب می­شود حبس الاصل عین را باید وقف شود، ادعاء اجماع شده است، شهرت و این­ها، بعید نیست کسی بتواند بگوید که منفعت مستمر ماندنی حساب می­شود عرفاً.

وقف مشاع صحیح است؟ بله، یک قسمت از ده قسمت خانه، یک قسمت از چند قسمت این مغازه و امثال این­ها وقف مشاع از این نظر اشکال ندارد.

وقف در آن­چه که مسلمان مالک نمی­شود، وقف خمور و مانند این­ها، یا اساسا به هیچ ملکیتی در نمی­آید، وقف حر، یک آدم حری را وقف کنند، حالا البته عرفا این گفته می­شود که فلانی خودش را وقف خدمت کرده است این اعتبار مسامحی است، یک آدم حر نمی­شود بگوییم که این وقف شده است.

وقف چیزی که از بین می­رود یعنی وقفش با اتلاف است، نانوایی را وقف می­کند اما نان را نمی­شود وقف کرد چون با اتلافش از بین می­رود و ماندنی نیست، آلات لهو و قمار و مانند این­ها قابل وقف نیست چون برای مسلمان حلال نیست.

به طور کلی وقف یا وقف عام است یا وقف خاص، وقف عام هم یا وقف بر جهت و مصلحت است یا وقف بر جهت و مصلحت نیست وقف بر عنوان است، وقف بر عنوان مثل فقرا، علماء و مانند این­ها، وقف بر جهت مثل فرش برای مسجد، وقف خاص هم که وقف می­کند برای اولاد خودش، ذریه خودش این­ها وقف خاص است.

در وقف خاص موقوف علیه باید باشد که می­خواهید وقف کنید پس ابتداءً نمی­شود وقف بر معدوم کرد، وقف می­کنم این خانه را برای نوه ما که هنوز پدرش هم نیامده تا چه برسد به خودش، این وقف بر معدوم است ابتداءً حالا غیر ابتدائی اشکال ندارد، وقف می­کند برای پسرش که موجود است و بچه­های این پسر که بعداً می­آیند این وقف بر معدوم ابتداءً نیست، این معدوم تبعی است.

عقلاء استنکار دارند که وقف بر معدوم ابتدائی، یک نوع سفاهت هم می­دانند، بله برای خودش و آن­چه که بعداً می­شود اشکال ندارد و الا ابتداءً ادعاء اجماع هم بر این مسأله هست، تملیک بر معدوم هم عقلائی نیست، قبض هم آن وقت نمی­شود، در وقف قبض می­خواهد و معدوم قبض محقق نمی­شود، یک نوع تعلیق است و تعلیق را هم گفتیم درست نیست می­گوید اگر وقف می­کند بر نوه­ام که نیامده یعنی وقف می­کنم بر آن ­کسی که اگر بیاید بنابراین در وقف خاص باید که موقوف علیه وجود داشته باشد ابتداءً نمی­شود بر معدوم وقف شود، اینکه می­گویند ابتداءً نمی­شود پس بنابراین تبعاً می­شود مثل اینکه رسم است که مثل وقف کردم برای اولاد ذکور خودم و طبقات بعد از این­ها که بعداً می­آیند اشکال ندارد، وقف شده بر طبقه اول که موجود است و آن طبقات بعدی که بعداً می­آیند.

در موقوف علیه هم یک شرایطی است که آن هم باید رعایت شود، در کتاب­های فقهی برای موقوف علیهم مواردی را به خصوص ذکر می­کنند عنوانش را به اصطلاح، آقایان بعضی پرسیدند کتاب­ها را، جواهر موارد خاص این موقوف علیهم را ذکر دارد در این آخر مرحوم آقای آقا سید احمد خونساری در جامع المدارک که شرح مختصر النافع ایشان نوشتند و خوب هم نوشتند در عین اختصار، یکی یکی عناوینی در کتاب­ها آمده است، وقف بر همسایه، وقف بر عنوان مسلمان، وقف بر شیعه، وقف بر فِرَق، این ها در موقوف علیهم ذکر شده است.

مسلمان اگر وقف کند و لو نگوید که بر مسلمان پیداست که وقف می­کند بر مسلمان، شیعه وقف کند پیداست وقف می­کند بر شیعه و از این قبیل موارد.

موارد متعددی را ذکر کردند به عنوان موارد خاص، شیعه وقتی وقف می­کند پیداست که برای شیعه وقف می­کند چنانچه کار اگر وقف می­کند پیداست بر هم مسلک خودش وقف می­کند، وقف بر مسلمان یعنی چه؟ مسلمان چه کسی است؟ در کتب فقهی این مطرح است که میزان در اسلام شهادتین است، شما در نظر دارید که شهادتین مبناء اسلام است حتی اگر کسی منکر معاد باشد ولی شهادتین را قبول دارد مسلمان می­شود بعضی آقایان معتقدند که غیر از شهادتین اعتقاد به ضروریات هم باید باشد که یکی از آن هم معاد است و آن هم معاد جسمانی به اصطلاح، معتقدند که اعتقاد به ضروریات هم جزء آن هست مثل اعتقاد به شهادتین است این محل حرف است، اصلش همان شهادتین است و در روایات هم دارد بنابراین همین که شهادتین را معتقد هست کافی است.

وقف بر مؤمنین یعنی چه؟ یعنی شیعیان آن هم اثنی عشری، بعید نیست این گونه باشد نه وقف مثلا بر زیدیه، بعید نیست وقف بر مؤمن که می­گوید یعنی اثنی عشری، وقف بر شیعه همین طور، وقف فی سبیل­الله کل چیزی که وسیله ارتباط با خدا هست، وقف بر جیران، همسایه ­ها، محل بحث است که همسایه یعنی چه؟ مرحوم صاحب حدائق نقل می­کنند روایات هم دارد که از هرطرف تا چهل خانه جزء همسایه هستند، در عرف هم این گونه می­گویند ولی بعضی­ها دارند از هر طرف تا چهل ذراع، هر ذراعی چقدر است بیست و چهار انگشت است، خیلی­ها این گونه بیان کردند، در باب 86 از احکام اشیاء حج قضیه همسایه را هم آن­جا آورده است.

وقف بر اموات، باید صرف در مصالح آخرتی این مرده­ ها، این­ها مرده­های شیعی وقتی شیعه وقف می­کند خلاصه عناوینی زیادی عرض کردم مرحوم آقای خوانساری در جامع المدارک دارند که هرکدام عناوین گوینده دخالت دارد، وقتی گوینده ­ای می­گوید این گوینده منظورش این است فرق می­کند کیسانیه باشد یعنی وقتی وقف می­کند منظورش پیروان محمد حنفیه، زیدیه باشد پیروان زید و موارد مختلف هست.

 

 

 




   سه‌شنبه 28 بهمن 1399




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما