باسمه تعالی
درباره شهادت این سردار
هرچه بگوییم کم گفتیم صحبت هم شده و بیانیه هم داده شده است، بحث را شروع کنیم و
ثوابش را به همه شهدای راه اسلام نثار کنیم.
وقف بر کافر حربی
چطور است؟ از آیه کریمه که «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ
الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَه» شاید این
معنا استفاده شود در سوره مجادله که این یک نحو مودّه هست و طرح دوستی است وقف بر
او کردن یعنی کمک مادی بر آنها کردن.
ممکن است
بگوییم این آنجایی است که موجب تقویت آنها شود صرف وقف شاید تقویت نشود مثل الآن
معامله اجناسی که مربوط به اسرائیل است، به آمریکا و جاهای دیگر که با سر عداوت
داشته باشند یک وقت است جنسی از آنها میخریم و تقویت اقتصادی آنها میشود این
خلاف آیه است، اگر موضوع تقویت نیست، ما بخریم یا نخریم جنسهایی که میفروشند و
چه بسا وقتی میخریم به نفع ما باشد به هرجهتی، خلاصه باید صدق موادّه کند، صرف
خرید یک جنس که چه بسا خودمان به آن نیاز داریم این دلیل بر تقویت شاید نباشد ولی
به هرحال دقت باید شود.
درباره مرتد
فطری، وقف بر اینها چطور است؟ آن هم بعید نیست همین طور باشد، بعضیها بین مرتد
فطری و مرتد ملی در این جهت فرق گذاشتند به نظر نمیآید که در این جهت فرقی باشد
چون میزان تقویت کفار است اتفاقا مرتد گاهی از اوقات معامله با او و تقویت او بدتر
از تقویت کافر حربی است، مرتد یعنی میگوید من رفتم اسلام را دیدم و دیدم به درد
نمیخورد و برگشتم خیلی این عوارض بدی دارد و بدتر از کافر حربی ابتدائی است به
اصطلاح، بنابراین مرتد چه فطری باشد و چه ملی باشد این قاعدتاً تقویت است، تقویت فرهنگی
و فکری معنای مرتد یعنی میگوید من رفتم دیدم دینشان به درد نمیخورد برگشتم، در
خودر قرآن هم دارد که میگفتند صبح ایمان بیاورید عصر که میشود برگردید این برای
اینکه تشکیک کنند در دل مؤمنین این تقویتش خیلی بیشتر است.
بله اگر تقویت
نشود تمام اینها مصداق آیه کریمه سوره ممتحنه آیه 8 در آن آیه دارد که اگر چنانچه
اینها موجب اذیت شما نباشد اشکال ندارد «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ
لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ
تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِم» اگر این
باشد اشکالی ندارد.
میتوان اصلا
گفت که اگر چنانچه نهی درباره اینها ندارند وقتی نهی نبود اصلا خوب است که انجام
شود این یک کار خیری است، خلاصه وقف بر کافر موارد مختلفی دارد مهمش همین که آیا
موادّه هست یا خیر است، این آیه 8 سوره ممتحنه به خوبی نشان میدهد ملاک چیست و
مشکلی از این نظر ندارد.
درباره همسایهها
مرحوم محقق ثانی و شهید ثانی اینها دارند که میزان عرف است که وقف بر همسایه تا
کجا را میگیرد و تا چند خانه و چند متر، میگویند میزان عرف است و علامه هم نظرش
این است، علامه، محقق ثانی و شهید ثانی و بعضیهای دیگر اینگونه هستند، مرحوم
محقق در شرایع دارد که اربعین ذراع من کل جانب از هرطرف تا چهل ذراع، آن وقت ذراع
را هم معین کردند که بیست و چهار انگشت، این میشود استخوان ساعد تا آرنج ظاهرا یک
چنین چیزی و نه سر انگشت، به هرحال بیست و چهار انگشت گفته شده است.
در بعضی
روایات دارد که اربعون دار من کل جانب، در باب 86 از ابواب احکام العشرة حج روایت
1 که روایت به دو طریق نقل شده است و هر دو طریق به عمرو بن عکرمة میرسد یک طریقش
تا عمرو معتبر است کاملا اما خود عمرو بن عکرمه هیچ توثیقی ندارد، جامع الرواة هم
دو جا ایشان را اسم برده و هردو جا هیچ توثیقی ندارد روایتی هم ندارد، در تمام فقه
همین یک روایت را ایشان دارد، نه کثیرالروایة هست نه معمول الروایة هست که بناء ما
همیشه این بوده که اگر کثیرالروایة، معمول الروایة و متین الروایة اینها یک نوع
وثوق است.
به هرحال در
روایت اول میگوید کسی از اصحاب یا همین خود عمرو بن عکرمه خانهای خریده بعد آمد
پیش پیغمبر و از همسایه گله کرد گفت همسایه خیلی اذیت میکنم، پیغمبر به حضرت
امیر(س) و سلمان و اباذر و یک نفر دیگر که عمرو میگوید نسیت که آن یک نفر دیگر چه
کسی است احتمالا میگوید مقداد بود حضرت دستور داد که بروید اعلام کنید مردم جمع
شوند الصلاة جامع بعد اعلام کنید ما آمن بالله و رسوله کسی که همسایهاش را اذیت
کند «لَمْ يَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَه» همسایهاش از شر او در امان نباشد این
ایمان به خدا و قیامت ندارد بعد دارد «أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى كُلِّ أَرْبَعِينَ
دَاراً مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ
شِمَالِهِ» عمرو بن
عکرمه اومأ بیده یا پیغمبر اومأ بیده این معلوم نیست که به کجا میخورد، بعد از
اینکه فرمود به آن چهار نفر که اینها بروند در مسجد اعلام کنند که ما آمن بالله والیوم
الآخر کسی که همسایهاش را اذیت کند بعد دارد که اومأ بیده که پیغمبر اشاره کرد با
دست به این چهار نفر که معنایش این میشود به این چهار نفر میفهماند که شما چهار
نفر بروید در مسجد و این را هم بگویید با عمرو بن عکرمة أومأ بیده که یک جایی از پیغمبر
شنیده و حالا اینجا آورده است معلوم نیست، حالا اگر حمل متعارف احترام به پیغمبر
باشد قاعدتاً میخواهد بگوید پیغمبر این کار را کرده است و الا مقابل حرف پیغمبر عمرو
بیاید یک چنین قانونی بگوید خیلی به نظر بعید به نظر میرسد، أومأ بیده که از هر
طرف چهال خانه، خانهها اندازهاش چقدر است؟ همین قم تا دهه چهل خانههای وسیعی
بود و کم کم خانهها تنگ شد، در تهران حالا دیگر شاید خانه ویلایی کم پیدا شود و
همه آپارتمانی شد، برنامهای شد که ساختمانها عمودی باشند نه افقی حالا این دار
چگونه داری بوده.
محقق و اینها
خیلی راحت کردند و به عرف ارجاع کردند که ببینید عرف همسایه را تا چه قدر میگویند،
خلاصه خیلی جاها هست، در وقف چاره نداریم جز اینکه به عرف مراجعه کنیم و چیز دیگری
نمیشود به دست آورد، وقف بر ارحام، اگر گفت وقف کردم بر ارحام خودم، به اقارب بعید
نیست ارحام و اقارب هردو طبق طبقات ارث حساب شود، طبق همانجا باید حساب شود.
وقف بر اولاد
چه مذکر و چه مؤنث و چه حمل علی السواء به اینها تعلّق میگیرد، موارد متعددی شده
که بحث موضوعی است منتهی چون در کتب آمده است بد نیست این را بگوییم، بحث موضوعی
است و بحث فقهی مهمی نیست، اگر وقف کردند بر علماء، علماء طب را هم میگیرد، نجوم
را هم میگیرد یا نه انصراف دارد به علماء شرع معمولا در مردم که این گونه هست به
آنها نمیگویند علماء عالم، اگر گفتند اهل قم، اهل مشهد، اهل نجف، اینجا قاعدتاً
کسانی که اینجا زندگی آنها هست یا آمدند مجاور شدند، اگر بگویند آنهایی که از
وشنوه در قم آمدند برای کار این ظاهرا معنایش این است دیگر از وشنوه آمده اینجا
مانده برای کار نه وطنش هست و نه مجاور است، موقت است برای کار، اگر گفتند که وقف
کردیم بر مسجد این باید صرف چه شود؟ وقف بر مسجد و وقف بر حسینیه، این قاعدتاً
برای اجرت خادم، خرید فرش، تعمیر، اگر پولی اضافه آمد بعضی گفتند به امام جماعت هم
از این بدهید حالا این امام جماعت بعد از فرش و خادم است این چطور است و این را هم
بعضی خواستند به عرف ارجاع دهند، معلوم نیست این گونه باشد.
اگر گفت وقف
کردم برای امام حسین(س) منظور ظاهرا اقامه عزا هست در درجه اول و بعد هم وسائل
فراهم کردن برای تعزیه و عزا هست متعارف است مثلا چایی میدهند در مجالش عزا و آن
شامل میشود، فرش زیرپای عزاداران میافتد و مانند اینها.
وقف بر امام
زمان چطور میشود؟ بعضی گفتند این وقف بر مجتهدین است حاکم شرع اما میشود گفت
موارد فرق میکند، وقف بر امام زمان در درجه اول شاید مربوط به تقویت فرهنگی نام
امام زمان است، اقامه مجالس برای رفع شبهات از طول عمر امام زمان و مانند اینها
همه را شامل میشود. کسی که وقف کند بگوید بدهید به کسانی که به من منسوب هستند
این به من منسوب هستند چه کسی را میگیرد؟ فقط که اولاد و اینها ظاهرا نیست و یک
قدری وسیع تر است، خویشان نزدیک، برادر و خواهر، شاید خاله، عمه و عمو و مانند اینها
را هم بگیرد شاید عرف مواردش هم مختلف باشد.
اگر گفت کسانی
که منسوب به پیغمبر هستند، منسوب به امام صادق هستند، منسوب به امام حسین هستند،
این ظاهرا شامل آنهایی میشود که از طریق پدر منسوب هستند و از طریق مادر را نمیگویند،
نسبت هست از آیه قرآن هم استفاده میشود و اینها هم جزء اولاد هستند اما منتسبین
یعنی آن کسانی که از طریق پسر و از طریق مذکر وصل میشوند، آن کسانی که مادرشان
سید است اینها هم بالاخره منسوب هستند معلوم اما خمس به آنها نمیدهید میگویید
چون آن اسم شامل اینها نیست، خمس را باید به هاشمی بدهید، به قریشی بدهید، عنوان
هاشمی و قریشی منسوب از طرف پدر است مثل همه قبائل مثلا اگر گفتند به بنی تمیم
مثلا این قدر کمک کنید، بنی تمیم شامل کسانی که از طریق مادر منسوب به بنی تمیم
هستند یک کسی آمده رفته است یک دختر از آنها گرفته است ولی از یک قبیله دیگری است
بچههایش هم از قبیله دیگر میشوند نه از بنی تمیم، گاهی گفته شده و در حوزه هم
شنیده شده که از طریق مادر هم میشود خمس داد نه این طور نیست عنوان هاشمی و قریشی
باید انطباق پیدا کند و این از طریق پدر است مثل همان مثالی که عرض کردم، حالا اگر
یک کسی از قبیله دیگری آمده دختر از بنی تمیم گرفت بچههای او که بنی تمیمی نمیشوند،
بچههایش از آن قبیله دیگر میشوند.
وقف وقتی
انجام شد دیگر نمیشود تغییرش داد و عوضش کرد، به ادخال یا به اخراج یعنی وقف کرده
بعد این وقف شمولش یک قدری محدود است توسعه دهد که افراد دیگری هم وارد شوند بعد
از تمامیت وقف این قاعدتا نمیشود، وقف وقتی انجام شد مثل یک عقدی است که بلکه
تمام شد میگویید بعتک این فرش را بعد بگویید فقط به تو نباشد و به عمویت هم باشد بعتک
هم به تو و هم به عمو مثلا، این نمیگیرد، این هم همین طور است وقتی وقف تمام شد
دیگر تمام شده است نمیشود چیزی نه داخل کرد و نه خارج کرد و کم کرد، نه میشود
توسعه داد و نه میشود محدودش کرد.
اگر در متن
عقد شرط کند مثلا بگوید وقفت این مال را بر این گروه مگر اینکه بعداً بخواهم چیزی
اضافه کنم یا بگوید ولی به شرط اینکه اگر خواستم چیزی اضافه کنم با شرط، آیا با
شرط میشود ادخال یا اخراج کرد؟ روایات مختلف است.
در باب 5 از
ابواب وقوف و صدقات بعضی روایت هست که ببینیم چه میتوان استفاده کرد از آن، روایت
1/5 مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ
عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ
(عَنْ أَبِيهِ) عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ:
سَأَلْتُ
أَبَا الْحَسَنِ ع «عَنِ الرَّجُلِ يَتَصَدَّقُ عَلَى بَعْضِ وُلْدِهِ
بِطَرَفٍ مِنْ مَالِهِ» یک کسی صدقه انجام داد بر بعضی از بچههایش گفتیم صدقه
اصطلاحی است که درباره وقف زیاد به کار برده میشود قسمتی از مال خودش را بر بعضی
از فرزندانش معیّن کرد «ثُمَّ يَبْدُو لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ أَنْ يُدْخِلَ مَعَهُ
غَيْرَهُ مِنْ وُلْدِهِ» بعداً به نظرش آمد که غیر از آن بچههایی که قبلا گفته
است یک بچههای دیگری هم داخل کند اینجا حدیث فرمود «قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ»
اشکال ندارد، سند هم بد نیست و سند کاملا معتبر است «وَ عَنِ الرَّجُلِ
يَتَصَدَّقُ بِبَعْضِ مَالِهِ عَلَى بَعْضِ وُلْدِهِ وَ يُبَيِّنُهُ لَهُمْ»
برایشان توضیح هم میدهد که میگوید مالی که من وقف کردم بر بعض کدام بعض است «أَ
لَهُ أَنْ يُدْخِلَ مَعَهُمْ مِنْ وُلْدِهِ غَيْرَهُمْ بَعْدَ أَنْ أَبَانَهُمْ
بِصَدَقَةٍ» آیا میتواند بعضی از دیگران را هم داخل کند، در بچههایش غیر آنهایی
که گفت بعضیهای دیگر را هم وارد کند بعد اینکه قبلا توضیح داده بوده و روشن کرده
بوده و چیز مبهمی نبوده «قَالَ لَيْسَ لَهُ ذَلِكَ» نه حق ندارد «إِلَّا أَنْ
يَشْتَرِطَ أَنَّهُ مَنْ وُلِدَ لَهُ فَهُوَ مِثْلُ مَنْ تَصَدَّقَ عَلَيْهِ» مگر
اینکه شرط کند که آنچه که از بچههای این هستند مثل آنهایی است که قبلا گفته است
و نام برده است این هم مثل آنها «فَذَلِكَ لَهُ» اگر شرط
کرده باشد، این چه موقع شرط میکند؟ الّا ان یشترط قاعدتاً یعنی درحال وقف، چیز
دیگری ما نداریم الّا ان یشترط درحال وقف را معنا میکند.
ولی روایات
متعدد است، روایت 2 این باب را ببینید، این روایت اول دو قسمت داشت و قسمت دوم هم
مقیّد است، روایت 2: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: «سَأَلْتُ
أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الرَّجُلِ يَتَصَدَّقُ عَلَى بَعْضِ
وُلْدِهِ بِطَرَفٍ مِنْ مَالِهِ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ أَنْ يُدْخِلَ
مَعَهُ غَيْرَهُ مِنْ وُلْدِهِ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ»
مرحوم شیخ
حرعاملی میگوید این که فرموده لا بأس به مربوط به آنکه هنوز صدقه تمام نشده بوده
یعنی قبض نشده وقتی قبض نشده همان طور که در صدقه این گونه هست در وقف هم این گونه
هست، وقف قبضش دخالت دارد و مثل هبه میماند مادامی که قبض نشده هم به حد لزوم
نرسیده است پس کانّ برگشت میخورد به خود صیغه کانّ این گونه هست گفته که اگر در
صیغه بگویید اشکال ندارد و در صیغه نگویید اشکال دارد.
پس بگوییم آن
شرط هم به این قبض برگردد، بعضی آقایان میگویند دو چیز است یکی شرط است و یکی قبض
اگر شرط کند که بعدا درحال عقد یعنی، اگر شرط کند بعدا میتواند کم و زیادش کند که
اینجا زیاد کردن مطرح شده است اگر شرط کند و همین طور اگر قبض نشده و حالا میخواهد
قبض کند موقع قبض اینها را اضافه کند این هم میشود بعد ایشان میگویند از کلمات
شیخ طوسی هم این استفاده میشود هذا معمول علی عدم القبض کما یفهم من کلام الشیخ و
من الاحادیث السابقة.
روایت اول
تعبیر اولش این بود که لا بأس میتواند اینها را اضافه کند، دنباله همان روایت
اول گفت اگر شرط کند میتواند بعدا اضافه کند، این شرط چه موقع باید باشد، قاعدتاً
دست عرف بدهیم از این عبارت میفهمد یعنی موقع ایقاع وقف و قرار وقف همان موقع شرط
کند، در آن قبض ندارد شرط است، پس اینکه مرحوم شیخ گفته است منظور حالت قبض است این
از کجا درآورده است از روایتی به دست نمیآید، اینکه بگوییم این روایت برای عدم
قبض است اگر قبض نکرده است میتواند، اگر قبض نشده است که اصلا ایقاع وقف انجام
نشده است وقتی انجام نشده است اینکه میگوید لا بأس به میخواهد بگوید قبل از وقف،
اگر قبل از وقف چیزی را کم و زیاد کند میشود و بعد از وقف دیگر نمیشود.
پس معنایش این
است که این شرط نیست دیگر این خود حقیقت است و خود ایقاع وقف است، حالا علی ای حال
اگر وقف تمام شده است دیگر جمع این کلمات این گونه میشود آن قسمت آخر روایت اول
قید است و تیکه اول روایت و روایت قید بر اینها قرار دهیم و همین طور روایت سوم
که صحیحه هم هست فضل بن شاذان عن الصادق ع «فِي الرَّجُلِ يَجْعَلُ لِوُلْدِهِ
شَيْئاً وَ هُمْ صِغَارٌ ثُمَّ يَبْدُو لَهُ أَنْ يَجْعَلَ مَعَهُمْ غَيْرَهُمْ
مِنْ وُلْدِهِ قَالَ لَا بَأْسَ» معنایش این
است که عقد هنوز انجام نشده است.