باسمه تعالی
صحبت بود که وقف با چه
چیزی اثبات میشود گفتیم که با علم و اطمینان و شیاع و بیّنه، یکی هم با یَد، اگر
یَد شخصی بر یک چیزی هست به عنوان تولیت وقف این هم یک ید است، ید فقط ید مالکانه
نیست، ید دارد و خودش با اقرار به این است که این ید من ید تولیتی است این اثبات
کننده هست و همین طور ید همراه با تصرفات تولیتی، تصرفاتی انجام میدهد و خودش هم معتقد است که این تصرفات از باب تولیت و یا
موقوف علیهم بودن است، تصرفات ید است و این ید موارد متعددی دارد، گاهی ید به
عنوان ملکیت طلق است و گاهی به عنوان ملکیت غیر طلق است و گاهی هم خودش اقرار دارد
که به عنوان موقوف علیهم یا تولیت وقفی هست، به هرحال اینها راههایی است که با
آن وقف اثبات میشود.
یکی از مسائلی
که در وقف مورد توجه هست اشاره شد که گاهی وقف خرابی پیش میآید به طوری که دیگر
قابل استفاده نیست، اگر به اینجا برسد به اذن متولی و یا حاکم شرع اگر شد از طریق
مصرف کردن بعضی از اجزاء خود وقف سعی میکنند وقف را تعمیر کنند، اگر از خودش که بخواهند
تعمیر کنند نشد با فروشش، فروش کنند و تعمیر کنند، اگر چنانچه به هیچ وجه نشود
قابل فروش و تبدیل است، از بعضی روایات هم استفاده میشود که بیع امثل است، به
نظرم باب 6 از ابواب وقف یک روایت دارد روایت 6 باسناد شیخ عن علی بن مهزیار «وَ
كَتَبْتُ إِلَيْهِ إِنَ الرَّجُلَ ذَكَرَ أَنَّ بَيْنَ مَنْ وَقَفَ عَلَيْهِمْ
هَذِهِ الضَّيْعَةَ اخْتِلَافاً شَدِيداً» میگوید به امام نوشتم که یک کسی میگوید
بین موقوف علیهم یک اختلاف شدیدی هست «وَ أَنَّهُ لَيْسَ يَأْمَنُوا أَنْ
يَتَفَاقَمَ ذَلِكَ بَيْنَهُمْ بَعْدَهُ» این شخص در امان نیست که میگوید بعد از
خودش تفاقم پیش میآید که به معنای دعوا و خصومت «فَإِنْ كَانَ تَرَى أَنْ يَبِيعَ
هَذَا الْوَقْفَ» به امام میگوید اگر نظر شما این باشد که این وقف را بفروشد «وَ
يَدْفَعَ إِلَى كُلِّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ مَا وَقَفَ لَهُ مِنْ ذَلِكَ» از این وقف
به هریک از آنها یک چیزی بدهد «أَمَرْتَهُ فَكَتَبَ إِلَيْهِ بِخَطِّهِ وَ
أَعْلِمْهُ أَنَّ رَأْيِي لَهُ» حضرت به خط خودش نوشته و من میدانم که این عقیده
خودشان بوده این گونه دارد «إِنْ كَانَ قَدْ عَلِمَ الِاخْتِلَافَ مَا بَيْنَ
أَصْحَابِ الْوَقْفِ» اگر میداند اختلاف زیاد است بین اصحاب الوقف در این صورت «أَنْ
يَبِيعَ الْوَقْفَ أَمْثَلُ» اگر عقیدهاش این است که وقف را بفروشد بهتر است «فَإِنَّهُ
رُبَّمَا جَاءَ فِي الِاخْتِلَافِ تَلَفُ الْأَمْوَالِ وَ النُّفُوسِ» گاهی در
اختلافات تلف اموال و نفوس پیش میآید، مورد روایت اختلاف است ولی از کبرای کلی
استفاده میشود که هرکجا که امثل است در این موارد جایز است که بفروشند.
از اینجا
معلوم میشود که نه فقط در خرابی، در اختلاف و مشابه این فروش وقف جایز است بلکه
هر کجا تبدیل به احسن همان طور که در مردم هم شایع هست میگویند تبدیل به احسن چون
دارد ان یبیع الوقف امثل اگر میبیند بفروشد بهتر است بفروشد، این همانی است که در
میان مردم شایع است میگویند تبدیل به احسن بنابراین در این گونه موارد که
اختلافات و خرابی و هرگونه خرابی یا خرابی طبیعی یا اختلاف مردمی و امثال اینها
پیش میآید جایز است که وقف را بفروشند.
سند قضیه صدوق
باسناد عن عباس بن معروف عن علی بن مهزیار، ظاهرا همین سند است، کافی هم نقل کرده
است ولی ذیل حدیث دیگری است که روشن نیست چه باشد ولی آن چیزی که هست ذیلش مرحوم
شیخ حر عاملی میگوید کافی هم نقل کرده است ولی در پاورقی دارند که ما پیدا نکردیم
که در کافی هست اما صدوق به همان سندی که عرض کردم حدیث را نقل کرده است و سند هم
بد نیست، عقل هم این را میگوید، میخواهد این وقف از بین نرود و نه فقط از بین
نرود بلکه به بهترین وجه استفاده شود حالا اگر چنانچه یک چیزی مدرسه کنند آن مدرسه
خوب است اما طلبهای در آن نیست که درس بخواند، مسجد کنند روزی سه بار در آن نماز
خوانده شود، هر کسی میفهمد این بهتر است، هر مواردی که امثل و تبدیل به احسن شود
قاعدتاً از این روایت این گونه استفاده میشود.
مطلب دیگر
اینکه ملکیت در غیر وقف به طور کلی انواعی دارد گاهی ملکیت رقبه هست، ملکیت خود
عین است و ملکیت طلق هم هست باز و آزاد میتواند بفروشد میتواند نگهدارد اختیار
با خودش هست، گاهی ملکیت عین نیست ملکیت منفعت است مثل اینکه کسی خانه خودش را
اجاره میدهد ملکیت منفعت تملیک کرده منفعت این خانه را به دیگری، گاهی تملکیت
انتفاع است و نه تملیک منفعت و نه تملیک عین، تملیک عین این خانه را فروخته است،
تملیک منفعت خانه را اجاره داده است، تملیک انتفاع بهره بری از این را به کسی
تحبیس کرده است به صورت مجّان در حقیقت مثل عاریه، عاریه تملیک انتفاع است نه
تملیک منفعت، منفعت ملک آن طرف نشده است اجازه داده است که از آن بهره برداری کند
میگویند سکنی را به او داده است، این انواع تملیکات هست، آیا در وقف هم همین معنا
هست، تملیک عین، تملیک منفعت، تملیک انتفاع؟
تملیک عین البته
تملیک غیر طلقی، تملیک عین طلقی یعنی هرکاری میخواهد انجام دهد با این انجام میدهد،
بفروشد یا نگهدارد طلق است یعنی آزاد است برای خودش، تملیک غیر طلقی ملک هست ولی
آزاد نیست که هرکاری بخواهد انجام دهد، تملیک غیر طلق برای تملیک عین آنجایی که
وقف بر اولادش کرده است میگوید این خانه وقف بر اولاد خودم، این مال این اولاد
است اما حق فروش ندارند و تملیک غیر طلق است، حق فروش ندارند باید نگهدارند و
نسلا بعد نسل از این خانه استفاده میکنند و حق فروش نیست گاهی تملیک منفعت است
فقط نه تملیک عین، وقف بر عناوین مثل فقراء و مانند این، در وقف بر عناوین کلیه
این طور نیست که این عین خارجی ملک طلق اینها باشد، ملک غیر طلق یا بگویید ملک
منفعت است، گاهی از اوقات ملک منفعت هم نیست لعل ملک انتفاع باشد حالا این ببینیم
که چگونه موارد مختلفی هست.
به محض وقفیت
از ملک واقف بیرون میرود این مسلّم است، در هر وقفی به محض اینکه وقف شد از ملک
واقف بیرون میرود، اگر وقف بر جهات است، وقف بر حرم، وقف بر مسجد، وقف بر مدرسه،
وقف بر جهت گفته میشود این فکّ ملک است و ملک هیچ کسی نمیشود از ملک واقف درآمد
فکّ ملک، ملک به هم خورد و باز شد و ملک هیچ کسی هم نمیشود فکّ ملک است، در ملک
جهات گفته میشود که این فکّ ملک است و ملک کسی نیست، آن وقت یک چیزی ملک هیچ کسی
نباشد چگونه است یعنی مثل مباحات اولیه است نه مثل آن هم نیست کسی حق ندارد بردارد
ملک هیچ کسی نیست و ملک هیچ کسی هم نمیشود، فرق دارد با مباحات اولیه با حیازت این
فکّ ملک است.
گاهی فکّ ملک
نیست فکّ ملک قبلی هست و به ملک گروه خاصی، قبیله خاصی درمیآید در وقف خاص بر
اولاد، قبیله این به این صورت است، ملک قبلی که برای واقف بوده فک شده به ملک این
قبیله درآمده، به ملک اولاد درآمده است، گاهی از اوقات ملک عناوین عنوان فقراء و
مانند اینها این چطورهست؟ آیا وقفش وقف منفعت است یا وقف انتفاع هست؟
اینجا به
تردید سخن گفته شده است در نظرات آقایان میگوید وقف کردم بر فقراء، بر طلّاب، بر
زوّار و مانند این عناوین، وقف نیست بر مشهد الرضاء مثلا بلکه وقف بر زوّار مشهد
هست، آیا این وقف منفعت است که منفعت را تملیک آنها کردیم یا وقف بر انتفاع است
که وقف کردیم که زوّار استفاده کنند، وقف انتفاع با وقف منفعت فرق دارد، در اجاره
تملیک منفعت است یعنی این استفاده را به ملک او کرده است در مقابل پولی که میگیرد،
گاهی از اوقات ملک منفعت نیست، ملک انتفاع است، به طور عاریه و مجّانی گفته است
دست تو باشد حالا خواستی استفاده هم کنی استفاده کردی ملک انتفاع است، در این محل
حرف است که چگونه این را انجام دهیم یا بگوییم ملک بر عنوان هم مثل ملک بر جهات
است، در ملک بر جهات فکّ ملک است و ملک هیچ کسی نیست آیا اینجا هم میتوانیم
بگوییم این گونه است که وقف شده بر زوّار مشهد فکّ ملک قبلی شده است از واقف بعد
بگوییم به ملک اینها هم درنیامده است ملک انتفاع است فقط تا حد بهره برداری.
اصل ملک رقبه
در وقف ملک طلق نیست آزاد نیست که بخواهد بفروشد، این انواع ملکی که در وقف تصور
میشود، اجمالا بعد از تمامیت وقف ملک واقف دیگر تمام میشود و او دیگر نمیتواند
کاری انجام دهد، اگر وقف از بین میرود گفتیم میتواند بفروشد برای تبدیل به احسن،
آیا در ملک جهات هم میشود فروخت؟ یعنی مسجد را بفروشند ملک جهات، مسجد را بفروشند
و مانند اینها را، آیا میشود اینها را بفروشند؟ اگر به هیچ وجه دیگر قابل
استفاده نیست بعید نیست این را بفروشند و یک جای دیگر درست میکنند به همین نام،
به همین خصوصیات، بعید نیست این معنا استفاده شود و لو آن روایت 6/6 که خواندیم
برای وقف خاص بود ولی بگوییم فرق نمیکند میزان این است که وقف از بین نرود معمولا
قبول نمیکنند میگویند مسجد و مانند اینها که بالاخره جهات است کسی حق فروش
ندارد، اگر خراب شود به کلی هم از بین برود قابل فروش نیست، این خلاف نظر واقف
قاعدتاً حساب میشود که یک چیزی را با زحمت تهیه کرده و با اخلاص وقف کرده حالا
بگوییم که تماشا کن و نتوانی کاری انجام دهی، بعضیها تصریح دارند که لایجوز بیعها
بلا اشکال حق فروش ندارند.
در اینکه این
مال است شکی نیست، زمین است، ملک است، این خاک ارزش است این مال است، در اینکه این
دارد از بین میرود این را هم که داریم میبینیم که واقعا از بین میرود، این چطور
میشود؟
یک وقتی خیلی
سال پیش قبل از سال 40 من به مرحوم امام گفتم کسی که زمینش در خیابان افتاده است این
چطور است؟ گفتند بالاخره پولی که میگیرد اگر راضی نبود چرا پول را گرفت، گفتم
نگرفته است به عنوان رضایت بلکه چون میبیند این را هم نگیرد این هم از دستش رفته
است و الّا قیمتی که شهرداری میدهد مثلا به قیمت واقعی نیست میگوید اگر پول
نگیریم این هم از دستم میرود و این غیر از رضایت است ولی علی ای حال پول را در
مقابل این میگیرد و این در وقف خاص، بگوییم عین مطلب در وقف عام هم هست، در وقف
بر جهات هم هست، حالا گرچه آقایان در وقف بر جهات به هیچ وجه قبول نمیکنند اما در
آلات مثل فرش مسجد این چرا اجازه فروش داده شده است به قید اینکه در خود آنجا مصرف
شود و اگر نه در جای دیگری که مشابه همین است از آن استفاده شود بعید نیست که این هم
از ادله استفاده میشود این معنا، فکر میکنم خصوصیات وقف را یکی یکی بخواهیم
بررسی کنیم خیلی طول میکشد، اگر موافق هستید که همین طور ادامه دهیم و الّا که
وارد حبس و رقبی و اینها شویم.