باسمه تعالی
یکی از آقایان دو سه صفحهای نوشتهاند راجع به ظهار، خیلی خوب نوشتند البته شاید بعضی
جهاتش هنوز مانده است اما بر سرهم نوشته خیلی خوبی بود، اولا به نظرشان ظهر معلوم
نیست که معنایش یعنی پشت و مشتق از ظهور هم میدانند، میگویند ظهار مسلماً از ظهر
گرفته شده و مصدر دوم فعل ظاهرَ است، ظاهر و ظهار ولی ظهار جمع ظهر نیست چون جمع
ظهر ظهور و اظهر و ظهران است به طوری که در کتب لغت این گونه آمده است، حالا به
هرحال به چه مناسبت ظهر را گفتهاند، در این ماندهایم، ایشان ندیدم درست توضیح
بدهد.
در ظهار ظاهرا
چیز دیگری نداشته باشیم، گفتیم کفارات یا مرتبه هستند یا مخیّره یا جمع بین ترتیب
و تخییر و یا جمع دو چیز، سه چیز، در کفاره مرتبه یکی از آن ظهار بود که اولین
مورد را ذکر کردند، در وسائل هم کفاره ظهار تقریبا اولین کفاره است که ذکر شده،
دوم کفاره قتل خطائی، کفاره قتل خطاء هم سوره نساء آیه 92 «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ
أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً» مؤمن حق ندارد مؤمنی را بکشد مگر خطائی،
آن وقت این استثناء هست؟ یعنی اگر خطائی شد جایز است بکشد؟ این تعبیر به نظر شما تعبیر
خوبی هست؟ مؤمن حق ندارد مؤمنی را بکشد الّا خطائی حق دارد، آیا این درست است؟ این
تعبیر که اگر خطاء بود حق دارد این مناسب فهم عقلائی نیست «وَ مَنْ قَتَلَ
مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ» اتفاقی است که رقبه کافر به درد
نمیخورد و دنباله این بحث هم میآید، غیر از اینکه کفارهاش تحریر رقبه هست «وَ
دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ يَصَّدَّقُوا» مگر اینکه آنها
بگذرند «فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» اگر این جزء
کفار است «فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ» اگر از گروهی است که با شما دشمن هستند
«وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ» صلح یعنی، گروهی است
که مقتول هستند، گروهی است که با آنها مصالحه دارد «فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى
أَهْلِهِ وَ تَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ
مُتَتابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً».
توبة من الله
یعنی رجوع لطف خداست؟ این از طرف خدا بازگشت عنایتی به این میشود پس میشود یک
توبه از عبد یک توبه از خدا، توبه عبد این است که برمیگردد به خداوند و خدا هم
توجه جدیدی به این میکند فمن لم یجد فصیام شهرین متتابعین توبة من الله و کان
الله علیما حکیما، بعدش هم راجع به عمد است «وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً
مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ
لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيما».
به هرحال مشخص
است که دیه دارد و دیه آن هم ترتیبی است که تحریر رقبة مؤمنة اگر لم یجد فصیام
شهرین متتابعین توبة من الله، آن ترتیبش یکی عتق رقبة و یکی هم شهرین متتابعین
روزه، در تتابعش محل حرف است، شاید صحبت در این فلم یجد فصیام شهرین این مربوط به
کل قتل مؤمن است یا من قوم بینکم و بینهم میثاق؟
دوباره عبارت
آیه را دقت کنید «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ
مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ» این یک، دیه هم
باید بدهد «وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ يَصَّدَّقُوا»
«فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ» یعنی مقتول «عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ
كانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ ميثاقٌ» قرارداد مصالحه دارید «فَدِيَةٌ
مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ وَ تَحْريرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ» حالا اگر رقبه مؤمن
نشد «فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ شَهْرَيْنِ مُتَتابِعَيْن» آیا این فمن لم یجد
به کل میخورد؟ ظاهرا این گونه است، یا اینکه این شقّ اخیر میخورد که فإن کان من
قوم بینکم و بینهم میثاق فدیة مسلّمة و تحریر رقبة فمن لم یجد تحریر رقبة فصیام
شهرین، ظاهرش این است تمام این مواردی که تحریر رقبه دارد که سه مورد است در هر سه
مورد اگر نشد صیام شهرین، مورد اول من قتل مؤمناً خطأ تحریر رقبة مؤمنة، مورد دوم
کان من قوم عدوٍّ لکم و هو مؤمن این هم تحریر رقبة مؤمنة، مورد سوم اگر بینکم و
بینهم قرارداد مصالحه بوده و این مقتول از آنها بوده و کشته شد این هم تحریر رقبة
مؤمنة، در هر سه مورد تحریر رقبة مؤمنة، اگر نشد صیام شهرین و بنابراین متتابعین
هم به همه اینها میخورد.
از روایات هم
در باب 10 از ابواب کفارات دارد، صحیحه عبدالله بن سنان قال الصادق ع «كَفَّارَةُ
الدَّمِ إِذَا قَتَلَ الرَّجُلُ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً» این که هیچ «إِلَى
أَنْ قَالَ وَ إِذَا قَتَلَ خَطَأً أَدَّى دِيَتَهُ إِلَى أَوْلِيَائِهِ ثُمَّ
أَعْتَقَ رَقَبَةً فَإِنْ لَمْ يَجِدْ» اگر رقبه نشد «صَامَ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ»
باز اینجا هم صراحت به تتابع دارد «فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ» اگر صوم شهرین هم نشد
«أَطْعَمَ سِتِّينَ مِسْكِيناً مُدّاً مُدّاً وَ كَذَلِكَ إِذَا وُهِبَتْ لَهُ
دِيَةُ الْمَقْتُولِ» اگر دیه نخواستند باز باید کفاره را بدهد «فَالْكَفَّارَةُ
عَلَيْهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ رَبِّهِ لَازِمَةٌ».
دو نکته در
این روایت هست که قابل توجه است اول اینکه اگر آن دو مورد نشد یعنی عتق رقبه نشد،
صوم شهرین هم نشد اطعم ستّین مسکینا که در قرآن نبود، دوم اینکه در قرآن نداشت
الّا ان یصّدقوا کفاره حتما هست تأکید به این صورت نداشت، همین مقدار داشت که آنها
اگر گذشتند دیگر لازم نیست اما اینجا دارد که اگر آنها از دیه هم گذشتند کفاره را
بین خود و خدا باید بدهی، این دو نکته در روایت جالب است، روایت هم صحیحه هست و
مشکلی از این نظر ندارد، تقریبا از نظر فتوا اتّفاقی هم هست، حالا چرا در قرآن این
ذکر نشده است این هم نکتهای است که ما نفهمیدیم، در قرآن تحریر رقبة را دارد، صوم
شهرین متتابعین را هم دارد اما اطعام ستّین مسکیناً را ندارد، به هرحال عدم ذکر
است نه ذکر العدم باید طبق روایت عمل کرد و اختلافی هم در فتوا از این نظر نیست.
از مرحوم
سلّار و از مفید هم نقل شده و بعضیهای دیگر قائل به تخییر شدند، گفتند ترتیب نیست
که اول عتق رقبة اگر نشد صوم شهرین متتابعین بلکه تخییر است. غیر از اینهایی که
نام بردم سلار، ابن حمزه، از مفید هم نقل شده معتقد به تخییر، دلیل اینها در
تخییر چیست خیلی عجیب است، آیه قرآن صریح است، روایت هم صریح است، فقه با همه زحمتهایی
که کشیده شده که زحماتشان در طول تاریخ ولی کبودهای زیادی هم به چشم میخورد که
واقعا باید کار کرد، از قرآن که صریح است و روایت هم صریح است چگونه چنین نظری
دارند نمیدانیم.
مورد سوم از
کفاره ترتیب اگر کسی در قضاء ماه رمضان افطار کند گفتند ترتیب است، به چه نحوی
است؟ اطعام عشرة مساکین اگر نشد صوم ثلاثة ایّام دیگر آن چیزهای دیگر را ندارد.
روایات این
بحث در باب 29 از احکام شهر رمضان آمده است، در باب 29 روایات متعدد است اما مخالف
هم در آن دارد، صحیحه برید عجلی عن الباقر ع «فِي رَجُلٍ أَتَى أَهْلَهُ فِي
يَوْمٍ يَقْضِيهِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ» در قضاء رمضان «قَالَ إِنْ كَانَ
أَتَى أَهْلَهُ قَبْلَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَلَا شَيْءَ عَلَيْهِ» اگر قبل از ظهر
افطار را انجام داده کفاره ندارد بعدا یک روز دیگر شروع میکند «إِلَّا يَوْمٌ
مَكَانَ يَوْمٍ» بعداً یک روز به جای آن روز میگیرد «وَ إِنْ كَانَ أَتَى
أَهْلَهُ بَعْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ» اگر بعد از ظهر افطار را انجام داده «فَإِنَّ
عَلَيْهِ أَنْ يَتَصَدَّقَ عَلَى عَشَرَةِ مَسَاكِينَ» ده مسکین اطعام کند «فَإِنْ
لَمْ يَقْدِرْ عَلَيْهِ صَامَ يَوْماً مَكَانَ يَوْمٍ وَ صَامَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ
كَفَّارَةً لِمَا صَنَعَ»، در بعضی
روایات دارد کفارة علی عشرة مساکین لکل مسکین مدّ این هم بیان شده.
مدّ و صاع و
اینها همان طور که میدانید دقیقاً اندازهاش مشخص نیست اما بعضیها گفتند 750
گرم به وضع روز خودمان بعضیها هم 900 گرم گفتند، در کتاب المکیال آنجا خیلی به
اختلاف نقل میشود که چگونه هست اندازهاش، آخرش هم میرسد بالاخره اینکه کیل از
چه چیزی هست در نهایت میرسد به چند جو یا چند گندمی که کنار هم بگذارند مثلا چقدر
جا میگیرد، ریشه اولیه آن میشود، چند گندم بر چند حبّه تا برسد به زبان خودمان
به گرم و اینها، علی ای حال معروف همین است که مد حدود 750 گرم و صاع هم که سه
برابر آن، به هرحال در این روایت ترتیبش خیلی روشن است که اگر قبل از ظهر است
کفاره ندارد و اگر بعد ازظهر است کفاره دارد که سه روز روزه بعد از ده مسکین.
در روایت 2 هم
که صحیحه هشام بن سالم است همین طور است قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع «رَجُلٌ
وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ وَ هُوَ يَقْضِي شَهْرَ رَمَضَانَ» قضاء آن را میگرفته
و در قضاء این کار را کرده است «فَقَالَ إِنْ كَانَ وَقَعَ عَلَيْهَا قَبْلَ
صَلَاةِ الْعَصْرِ» قبل صلاة العصر این میزان قراردادش است «فَلَا شَيْءَ
عَلَيْهِ يَصُومُ يَوْماً بَدَلَ يَوْمٍ وَ إِنْ فَعَلَ بَعْدَ الْعَصْرِ صَامَ
ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ أَطْعَمَ عَشَرَةَ مَسَاكِينَ فَإِنْ لَمْ يُمْكِنْهُ صَامَ
ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ كَفَّارَةً لِذَلِكَ».
روایت مشکلی
ندارد جز همین که به جای اینکه بگوید قبل از ظهر و بعد از ظهر گفت قبل نماز عصر و
بعد از نماز عصر، ظاهرا باید نکتهاش این باشد چون ظهر با عصر معمولا جمع میشود و
عصر که میگویند یعنی بعد از ظهر، چهار رکعت نماز که چیزی نیست، میزان همان ظهر و
بعد از ظهر گرفته شود، به خاطر اینکه جمع افضل است، این را هم بد نیست بگوییم
معمولا میگویند تفریق افضل است ولی به نظر نمیرسد که این گونه باشد به خاطر
اینکه اول الوقت رضوان الله روایت معتبر است، اگر اول وقت رضوان است و رضوان من
الله اکبر، رضوان از همه چیز مهمتر است بنابراین اینکه میگویند تفریق افضل است
به نظر من خلاف روایت است، رضوان من الله اکبر و اول وقت هم رضوان است، آخر وقت
غفران و اول وقت رضوان و به هر طرف نزدیک شود حکم همان را دارد.
حالا علی ای
حال اینجا به نظر میرسد چون عصر و ظهر نزدیک هستند و فاصله نمیکنند نوعاً هم با
جمع میخوانند که زودتر میخواهند به کارهایشان برسند علی ای حال میزان را عصر
گرفته است، در یک قسمت روایت عصر و در یک قسمت روایت صلاة العصر، عصرش که پیدا است
منظور، بعدالعصر نزدیک غروب میشود پس صلاة العصر میزان است که قسمت اول روایت است
که آن هم به اعتبار اینکه با ظهر با هم سریع انجام میشود.
اما یک روایت
در مقابل این دو روایتی که خواندیم هست ببینیم چگونه معنا میشود، روایت 3/29
صحیحه زراره سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع «عَنْ رَجُلٍ صَامَ قَضَاءً مِنْ شَهْرِ
رَمَضَانَ» یک کسی روزه قضاء میگیرد «فَأَتَى النِّسَاءَ قَالَ عَلَيْهِ مِنَ
الْكَفَّارَةِ مَا عَلَى الَّذِي أَصَابَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ» میگوید کفارهاش
همانی است که اگر کسی در ماه رمضان این کار را کند چطور است، اگر حرام است جمع است
اگر حلال است عتق رقبة و صیام ستّین و اطعام ستّین، ایشان میگوید «عَلَيْهِ مِنَ
الْكَفَّارَةِ مَا عَلَى الَّذِي أَصَابَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لِأَنَّ ذَلِكَ
الْيَوْمَ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ أَيَّامِ رَمَضَانَ» دلیلش هم
این است میگوید این روزی که قضاء ماه رمضان دارد میگیرد پیش خدا از ایّام رمضان
است، این چون قضاء آن است حکم آن را دارد، درحالی که آن روایات داشت که عشرة
مساکین اگر نشد هم صوم صلاة ایّام این میگوید عتق رقبة و صیام ستّین و اطعام
ستّین.
مرحوم شیخ
طوسی این را از باب استحباب گرفته است، یعنی چه؟ میخواهد بگوید واجبش همان بود که
در آن روایت بود اما این چون بیشتر است بگوییم مستحب است، در حدود مشخصه فکر نکنم
استحباب خیلی عرفیت و عقلانیتی داشته باشد، حدود مشخصه است.
یک توجیه
دیگری کردند و آن اینکه بگوییم منظور مطلق افطار نیست، افطار همراه با توهین و
استخفاف است یعنی میگوید این حرفها چیست گفتهاند، یک چنین طوری باشد که حمل بر
استخفاف و توهین است آن وقت اینجا بیشتر میشود کفارهاش.
یک توجیه سومی
هم شده است و آن اینکه این روایت نمیخواهد مقدار کفاره را بگوید اصل کفاره را میگوید،
میگوید همان طوری که در قضاء ماه رمضان کفاره هست اینجا هم کفاره است، همان طوری
که در افطار در ماه رمضان کفاره هست اینجا هم که قضاء رمضان است کفاره است، اصل
کفاره نه اینکه حتما مقدار کفاره، بالاخره یکی از این سه توجیه را باید بپذیریم،
این سه توجیه را هیچ کدام را نمیشود پذیرفت باید طرد شود.
حالا علی ای
حال این سه توجیه هیچ کدام قابل عمل نیست، از نظر عمل و اتفاق فتوا هم همراه با آن
دو روایت است، به هرحال قضاء شهر رمضان همان است که اطعام عشرة مساکین، اگر نشد
صوم ثلاثة ایّام، اگر افطار بعد از ظهر باشد، اگر قبل از ظهر است که اصلا چیزی
ندارد.