باسمه تعالی
در کفارات مرتبه صحبت بود
کسی که در قضاء شهر رمضان افطار کند روایت معتبر این بود که اطعام عشرة مساکین اگر
نتوانست صوم ثلاثة ایام ، صححیه برید عجلی 1/29، ولی بعضی روایات درست نقطه دیگری را
مطرح میکند.
در روایت 3
دارد که همان کفارهای که مربوط به شهر رمضان است در قضاء رمضان هم همان کفاره است
یعنی عتق رقبه یا اطعام ستین یا صوم ستّین یوم، روایت 3 باب 29 احکام شهر رمضان در
چاپ ما جلد 9: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ
مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ، محمد بن اسماعیل منظور ابن بزیع است، ابن بزیع از
ثقات بسیار معتبر، محمد بن اسماعیل دیگر هم داریم حدود 20 مورد محمد بن اسماعیل
داریم ولی اینجا آن کسی که کثیرالروایة هست و معروف هست، وقتی میگویند ذهنها به
او میخورد ابن بزیع است محمد بن اسماعیل بن بزیع عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ
حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ فقط به اعتبار ابن فضال موثقه هست
قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ رَجُلٍ صَامَ قَضَاءً مِنْ شَهْرِ
رَمَضَانَ» روزه قضاء ماه رمضان گرفته است «فَأَتَى النِّسَاءَ» در همان روزه
رابطه با زنها داشت «قَالَ عَلَيْهِ مِنَ الْكَفَّارَةِ مَا عَلَى الَّذِي
أَصَابَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ» همان کفارهای که مربوط به جماع در ماه رمضان هست
همان کفاره چرا؟ برای اینکه این قضاء آن است و مثل آن است «لِأَنَّ ذَلِكَ
الْيَوْمَ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ أَيَّامِ رَمَضَانَ» آن هم جزء
رمضان است.
این روایت هم
از نظر حکم صریحا مخالف با روایت صریحه برید هست و روایت هشام بن سالم و هم مشهور
و کاد ان یکون اجماع و هم تعبیر اینکه قضاء چون قضاء رمضان است این هم جزء ایام
رمضان است این چه حرفی است؟ رمضان اداء هست و این قضاء هست، اداء و قضاء در فقه به
منزله دو چیز مباین هستند اصلا، دو حقیقت هستند، به روایات ما در باب قضاء فوت
تغییر میکند، فات، اداء که نشده است فات این قضاء به جای او هست، فوت یعنی آن
نیست لذا معتقد هستیم که در نماز خیلی چیزها را لازم نیست نیت کند اما اداء و قضاء
باید نیت شود، دو حقیقت هستند که نماز ظهر ادائی دارد میخواند یا قضائی این باید
معلوم باشد، به هرحال برای روایت توجیهاتی کردند که دیروز هم اشاره کردیم به طور
علی الاجمال.
یک روایت دیگر
هم هست در روایت 4 که یک مطلبی دارد درست نقطه مقابل همه اینها، وَ عَنْهُ عَنْ
أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ
عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع «أَنَّهُ سُئِلَ
عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ عَلَيْهِ أَيَّامٌ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ» قضاء به
عهدهاش هست «إِلَى أَنْ قَالَ سُئِلَ فَإِنْ نَوَى الصَّوْمَ ثُمَّ أَفْطَرَ
بَعْدَ مَا زَالَتِ الشَّمْسُ» عمار از امام این سؤال را کرد اگر این شخص نیت روزه
کرده تا بعد ازظهر هم روزهاش را داشته بعد ازظهر افطار کرد در قضاء رمضان عمار از
امام صادق نقل میکند که حضرت فرمود «قَالَ قَدْ أَسَاءَ» بد کرد اما تکلیفاً بد
کرد و وضعاً هیچ ندارد «وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ إِلَّا قَضَاءُ ذَلِكَ
الْيَوْمِ الَّذِي أَرَادَ أَنْ يَقْضِيَهُ» قضاء همین
روزی که از دست رفته است را انجام دهد و هیچ چیز دیگری ندارد.
راوی عمار است
همان طور که میدانید بارها هم صحبت شده است عمار در سرتاسر فقه
روایاتش خلاصه غیر معمول به است، از طهارت تا دیات روایاتی دارد که محرز عنه هست،
آدم ثقهای بوده ولی چگونه هست که روایاتش این گونه بوده، روایتی هم من دیدم که در
یک مسألهای مطلبی را گفته امام صادق با ناراحتی میفرماید من کی چنین حرفی زدم که
عمار از من این گونه نقل کرده، اشتباه میکرده، کثیرالاشتباه بوده که در سرتاسر
فقه روایات ایشان این گونه بوده، از طهارت تا دیات روایات غیر معقول به و محرز
عنها زیاد دارد.
لیس علیه شیء
الا قضاء ذلک الیوم این برخلاف روایاتی که گفتیم هم صحیحه برید عجلی، هم صحیحه
هشام بن سالم و هم این روایتی که آن هم محرز عنه است ولی بالاخره از این رد شد
روایت زراره که عرض کردیم.
مرحوم صدوق
بعد از اینکه این حدیث برید عجلی که گفت ده اطعام بدهد و الّا صوم ثلاثة ایام
ایشان میگوید و قد روی انّه ان افطر قبل الزوال فلا شیء علیه میگوید نقل شده است
که اگر قبل از ظهر افطار کرده که هیچ اشکالی ندارد این معلوم و ان افطر بعد الزوال
اگر بعد از ظهر افطار کرد فعلیه الکفارة مثل ما علی من افطر یوماً من شهر رمضان
مثل ماه رمضان میماند بنابراین مثل آن روایت که گفت این هم قضاء آن است و حکم آن
را دارد مثل آن میماند و این هم محرز عنه است، بالاخره بعد توجیه کرد و در نهایت
یردّ علمه الی اهله، این راجع به این کفاره مرتبهای که اینجا عرض شد.
یک جملهای
اضافه کنم، خیلیها دارند که این اطعام عشرة مساکین وقتی نشد صوم ثلاثة ایام این
سه روز صوم باید تتابع داشته باشد شبیه همان شهرین متتابعین که در کفاره دیگری که
صحبت شد ولی هیچ روایت در این مورد اینجا نداریم، حالا این از باب ذوق بوده و
اینکه استفاده کردیم از حکمی که دست شهرین متتابعات هست آنجا هست همان طور که آنجا
تتابع هست اینجا هم بگوییم تتابع است، کفاره است، سه روز را هم بعد بگوییم تفریق
کردنش این چیست که بخواهید تفریقش کنید مثلا.
اینها کفارات
مرتبه بود که عرض شد و اما کفاراتی هم داریم مخیّره که ترتیب نیست، اینجا ترتیب
بود بین دو چیز اطعام و عشرة مساکین و إن عجز صوم ثلاثة ایّام اما مخیّره از اول
چیزی معیّن نمیشود، تخییر بین دو چیز، سه چیز، کجا؟ یکی کفاره ابطال است در ماه
رمضان که معروف است و همه میدانیم، عتق رقبه یا اطعام ستین مسکنیاً یا صوم ستّین
یوم، تخییر است تقریباً مسأله اتفاقی هم هست لذا در این صحبتی نداریم.
مورد دوم
مخیّره که مثل همین است عهد است نه نذر و نه یمین، عهد صیغهاش هم عاهدت الله ان
افعل کذا نه والله و نه للله علیّ، حالا چطور صیغههایش تفاوتی که کرده حکمش این
گونه شده دیگر از نظر آنچه را که خداوند مقرر کرده در این جهت کفاره حنث عهد.
مشهور عقیدهشان
همین است که این مخیّر است روایت را میخوانیم بعضی ادعاء اجماع هم دارند، در باب
24 از ابواب کفارات روایت 2 این گونه دارد: باسناد شیخ عن حسین بن سعید یعنی
اهوازی عن اسماعیل، اسماعیل هم متعدد داریم اسماعیل بن معروف اسماعیل بن مهران است
یکی دو معروف دیگر هم داریم ولی بیشتر این است و معمول هم این است مثلا یک مطلبی
بنده عرض کنم بگوییم مرحوم آقای بروجردی چنین فرمودند هیچ در ذهن نمیآید یک آقای
بروجردی آقا شیخ حسین فلان مثلا، در ذهن میآید همان کسی که معروف است، آن که
بیشتر معروف است اسماعیل بن مهران است که ثقه هست عن حفص بن عمر عن ابیه عن ابی
بصیر عن احدهما «مَنْ جَعَلَ عَلَيْهِ عَهْدَ اللَّهِ وَ مِيثَاقَهُ فِي
أَمْرٍ لِلَّهِ طَاعَةً فَحَنِثَ» کسی بر خودش به عنوان پیمان با خدا، عهد با خدا،
میثاق با خدا، در یک کاری آن هم للله برای خدا بنابراین للله که میگویند معلوم میشود
هم میتواند عاهدت الله گفت هم عاهدت للله مثل آنجا که میگوییم للله علیّ، فحنث
حنث عهد کرد «فَعَلَيْهِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ
أَوْ إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً».
در روایت اول
این باب که شیخ باسناده عن محمد بن احمد بن یحیی عن محمد بن احمد العلوی الکوکبی
توثیق نشده، کثیرالروایة هم به آن صورت نیست عن العمرکی بوفکی از لقبش پیداست که
خیلی ثقه نیست آن کسی که الآن در ذهنم هست چیز ناجوری نیست حالا باز ببینم اشتباه
نکنم علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر ع قال «سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ عَاهَدَ
اللَّهَ فِي غَيْرِ مَعْصِيَةٍ مَا عَلَيْهِ إِنْ لَمْ يَفِ بِعَهْدِهِ قَالَ
يُعْتِقُ رَقَبَةً أَوْ يَتَصَدَّقُ بِصَدَقَةٍ أَوْ يَصُومُ شَهْرَيْنِ
مُتَتَابِعَيْنِ»
اینجا ندارد که اطعام ستّین مسکینا، یتصدق بگوییم این اشاره هست، یتصدق اشاره است
به همان اطعام ستّین مسکینا.
علی ای حال
طبق آن روایت دومی که تصریح دارد اطعام ستّین مسکینا أو صیام شهرین متتابعین أو
عتق رقبة مشهور فتوا دادند تقریبا مخالفی در این مسأله نیست بنابراین این هم جزء
کفارات مخیّره هست بعضی در این قضیه ادعاء اجماع هم دارند.
یکی دیگر از
کفارات مخیّره کفاره جزّ المرأة شعرها فی المصاب، اگر زن موی خود را بکند، جز یعنی
قطع البته قطع با نتف فرق دارد، نتف ریشه کن کردن است ولی جز قطع کردن است مثل
اینکه مثلا با قیچی قطع کند، حالا به هرحال باید احتیاط کرد، کفاره جزّ المرأة
شعرها فی المصاب در مصیبت حالا چه مصیبتی از این جهتش فرقی نمیکند، مصیبت شوهرش
مرده یا بچهها مردهاند.
باب 31 از
همین ابواب کفارات روایت 1 شیخ طوسی باسناده عن احمد بن محمد بن داوود قمی فی
نوادره من شرح حالی راجع به ایشان نیافتم حالا یا از چشم من رفته یا اینکه نیست عن
محمد بن عیسی عن اخیه جعفر بن عیسی عن خالد بن سدیر اخی حنان بن سدیر ٍ قَالَ:
«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ شَقَ ثَوْبَهُ عَلَى أَبِيهِ» یک
کسی پیراهن دریده در مصیبت پدر «أَوْ عَلَى أُمِّهِ أَوْ عَلَى أَخِيهِ» در مصیبت مادر
یا در مصیبت برادر «أَوْ عَلَى قَرِيبٍ لَهُ» یا یکی از قوم و خویشها «فَقَالَ
لَا بَأْسَ بِشَقِّ الْجُيُوبِ» گریبان چاک زدن اشکال ندارد «قَدْ شَقَّ مُوسَى
بْنُ عِمْرَانَ عَلَى أَخِيهِ هَارُونَ» موسی هم شقّ گریبان کرد منتهی «وَ لَا
يَشُقَّ الْوَالِدُ عَلَى وَلَدِهِ وَ لَا زَوْجٌ عَلَى امْرَأَتِهِ» پدر نباید در
مصیبت فرزند گریبان چاک کند و مرد هم دربرابر مصیبت زنش «وَ تَشُقُّ الْمَرْأَةُ
عَلَى زَوْجِهَا» زن بر مصیبت شوهر گریبان چاک میکند «وَ إِذَا شَقَّ زَوْجٌ
عَلَى امْرَأَتِهِ أَوْ وَالِدٌ عَلَى وَلَدِهِ فَكَفَّارَتُهُ حِنْثُ يَمِينٍ»
اگر مرد بر زن گریبان چاک کند یا پدر بر فرزند کفارهاش حنث یمین است که میخوانیم
«وَ لَا صَلَاةَ لَهُمَا حَتَّى يُكَفِّرَا أَوْ يَتُوبَا من ذلک» نمازشان هم قبول
نمیشود تا کفاره بدهند یا توبه کنند یعنی اینقدر مهم است که نمازهایش قبول
نیست؟! «فَإِذَا خَدَشَتِ الْمَرْأَةُ وَجْهَهَا» اگر زن خدشه به صورت زد «أَوْ
جَزَّتْ شَعْرَهَا» مو قطع کرد، عرض کردم جز به نظر من قطع هست «أَوْ نَتَفَتْهُ»
این نتف درست مقابل آن آمده است، این کندن است او بریدن است «فَفِي جَزِّ
الشَّعْرِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ
إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِيناً» خیلی به
نظر سخت میآید این گونه باشد، حالا تتمه روایت هست باز میبینیم به خاطر قسمتهای
دیگری که در این روایت هست.
سند که مشکل
دارد آن احمد بن داوود القمی اصلا من ندیدم، به اصطلاح مهمل است، بعضی ادعاء اجماع
مقابل این کردند که تعارض با اجماع میشود چنین نقل شده، پس ضعف سند دارد، بعضی
گفتند ضعف دلالت هم دارد، به نظرم اینکه دلالتش بد نبود، این قسمت روایت را باز
ببینید «فَإِذَا خَدَشَتِ الْمَرْأَةُ وَجْهَهَا أَوْ جَزَّتْ شَعْرَهَا أَوْ
نَتَفَتْهُ فَفِي جَزِّ الشَّعْرِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِيَامُ شَهْرَيْنِ
مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينا» این به نظر نمیآید که مشکلی
داشته باشد لذا بعضیهای دیگر هم گفتند که ظهور روایت خوب است.
علی ای حال
ظهور که هست، سند هم که میتوانیم جواب بدهیم به عنوان شهرت عملی چون فتوای مشهور
بر این است و روایت دیگری هم در این زمینه نداریم در جزّ بنابراین دلالتش منجبر
است.
بد نیست این
را عرض کنیم، در انجبار گاهی انجبار سندی داریم گاهی انجبار دلالی، انجبار سندی
معروف است که سند ضعیف است ولی اگر اصحاب به آن تمسک کردهاند این تقویت میشود و
منجبر است تقریباً همه این را قبول دارند، البته یک حرفی هم آنجا هست و آن این
است که اگر اصحاب به یک روایتی تمسک کردند که به نظر ما این ضعیف است این مشهور
این است که منجبر است، اگر تمسک به این روایت نکردند این روایت انجبار سندی پیدا
نمیکند اما فتوا محکمتر است برای اینکه اگر به این روایت تمسک کردند معلوم میشود
حرف اصحاب همه همین است بنابراین ما اگر دیدیم که این روایت دلالت ندارد حرف اصحاب
بی اعتبار میشود اما اگر چنانچه اصحاب به این روایت تمسک نکردند فتوایشان کلاً
این بوده، این هم اگر ضعیف بود به آنها مربوط میشد اینها یک دلیل دیگری دارند
لذا کار آنها محکمتر میشود، اگر بگوییم اصحاب به این روایت تمسک کرده است این
هم که ضعیف است بگویید که انجبار ولی اگر چنانچه به این تمسک نکردند شاید یک دلیل
دیگری داشتند که به ما نرسیده است آن وجهش بهتر میشود بنابراین بین اینکه به این
تمسک کردند یا به این تمسک نکردند چندان فرقی از نظر انجبار نیست حالا کلش این
انجبار سندی است.
اما یک انجبار
هم داریم انجبار دلالی که به نظر ما این روایت مثلا دلالتی ندارد ولی اصحاب به آن
تمسک کردند، بعضیها مثل مرحوم آقا شیخ محمدحسن اصفهانی یک جایی من از ایشان ضبط
کردم ایشان میفرماید که فهم اصحاب دلیل است، خود فهم اصحاب دلیل است، به تعبیر
مرحوم آقای بروجردی اصحاب بطانه فقه هستند جزء کسانی که اسرار فقه دستشان هست به
اصطلاح، بنابراین وقتی آنها میگویند معنای روایت این است مثل اینکه مثلا فرض
کنید در غیر فقه در نظریه نسبیه انیشتین مثلا شاگردهای انیشتین میگویند ما بودیم
که ایشان این گونه گفت حالا یک نفر در فلان کشور دیگر زندگی میکند بگوید من دقت
در کلام انیشتین کردم این حرفی که شاگردهایش میخواهند بزنند نیست چیز دیگری میخواهد
بگوید، این را کسی قبول نمیکند، اینها حضور دارند و نزدیک تر هستند، غرض انجبار
سندی و دلالی بود.
مرحوم سیدنا
الاستاد امام(ره) ایشان در یک جایی دارند که اگر دلیل هم نیست لکن از مؤیدات قویه
هست لاریب اینکه این از مؤیدات قویه هست فهم اصحاب را میگویند که فهم اصحاب اگر
دلیل هم نیست از مؤیدات قویه هست.
بنابراین
بگوییم عمل به این حدیث که کردند چون دلیل دیگری راجع به این نداریم چون این منجبر
میشود سنداً دلالت هم که نیاز به انجبار ندارد معنایش معلوم است، اگر کسی بگوید
که بعضی ادعاء اجماع مقابل این کردند، بله ادعاء هست مثل خیلی ادعاءهای دیگر،
مرحوم سید مرتضی ادعاء کرده است مفاد همین روایت درست است و فتوا به این میدهیم
حالا اگر از آن طرف کسی ادعاء اجماع کرده است این دیگر قبول نیست.
عنوان کنیم،
ما دو مورد خواندیم مرتبه، مخیّره، سوم ما اجتمع فیه الامران هم مرتبه هست و هم
مخیّره یعنی اول ترتیب بعد تخییر یا اول تخییر بعد ترتیب، این کفاره حنث الیمین
است.