صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

کفارات جلسه دهم






باسمه تعالی


در کفاره دو ماه ظاهر دو ماه یعنی هلالی یعنی از این دیدن ماه تا دیدن ماه بعد یک ماه حساب می­شود به عبارت دیگر در ادله ما قرآن و روایات شهران، ظهور شهران دو ماه هلالی است یعنی پس اگر کسی وسط ماه ظهار یا چیزهای دیگری که موجب کفاره است و به وجود آمده باید صبر کند ماه تمام شود اول ماه آینده هلال ماه را که دید شروع کند برای کفاره چون ظاهرش این است شهران یعنی دو ماه، روایات هم بعضی تصریح دارد که ظاهرش همان هلالیان است.

اما سیره عملی، ارتکاز متشرعه بر اینکه این دخالت ندارد حتما از اول ماه شروع شود، اگر انکسار باشد یعنی وسط ماه می­خواهد شروع کند این هم کافی است منتهی در هلالیان ممکن است گاهی ماه ناقص باشد و 29 روز باشد و آن کافی است برای اینکه شهران بر آن صادق است اما اگر انکسار شد از وسط ماه شروع کرد اینجا روی نقص حساب نمی­شود بلکه 30 روز حساب می­شود، فتوای همگان بر این هست و اختلافی در این جهت نیست که اگر انکسار بود و هلالیان نبود 30 روز حساب می­شود ولی اگر هلالیان بود اگر ناقص بود نقصش حساب می­شود.

در اطعام مساکین فرق نمی­کند که دعوت کنیم غذا بخورند یا به آن­ها غذا بدهیم، غذا بدهیم چقدر بدهیم؟ همان طوری که از جلسات قبل هم معلوم شد یک مُد طعام، مُد یعنی چه؟ یک قدری باید درباره­اش فکر کرد اولا می­تواند به همه غذا بدهند که خودشان بخورند هرکجا که دوست دارند، می­توانند دعوت شوند و می­تواند هم تبعیض شود همان یک کفاره نصفش را تسلیماً و نصفش را اشباع و سیر کردن.

از آیات و ادله استفاده می­شود که اختیار با خودش هست و صریح بعضی روایات هست که هرکجا در قرآن کلمه أو آمده است یعنی اختیار با خودتان است از جمله در باب 12 روایت 7 این گونه دارد «فَوَّضَ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ فِي‏ كَفَّارَةِ الْيَمِينِ‏ كَمَا فَوَّضَ إِلَى الْإِمَامِ فِي الْمُحَارِبِ» خداوند از کفاره یمین اختیار را به خود مردم داده است همان­طور که در محارب اختیار مجازات را به امام داده است «أَنْ يَصْنَعَ مَا يَشَاءُ» هرطور که می­خواهد انجام دهد، پیداست که روی مصالحی هست مثلا روی تفاوت شرایط آن­جا دارد که یا تبعید است یا اعدام است یا قطع دست و پا هست، در کفاره یمین هم اختیار با خودم مردم است بعد این تعبیر را دارد «وَ قَالَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ فِي الْقُرْآنِ أَوْ فَصَاحِبُهُ فِيهِ بِالْخِيَارِ[1]» این در کفاره هم این گونه هست، این اصل مسأله، در این جهت شبهه­ای ندارد.

اما اگر می­دهد چقدر بدهد صحبت این است، در بعضی کتاب­های لغت دیده‌­ایم که نوشتند لیتر تقریباً یک کیلوگرم بعد نوشته‌­اند مُد مساوی 18 لیتر، خیلی به نظر عجیب آمد، یکی از منجد در مُد، یکی برهان قاطع فارسی این هم همین­طور، یک اشتباهی شده است بعضی ­جاهای دیگر هم شاید باشد، مُد را مساوی 18 لیتر هر لیتر هم تقریباً یک کیلو پس مُد مساوی است با 18 کیلو، خیلی به نظر عجیب هست، هم برهان قاطع فارسی که کتاب خوبی هم هست و استفاده دارد و هم المنجد در لغت مُد بعد از اینکه توضیح می­دهد مُد از ریشه امداد هست و در حقیقت کمک هست و اتصال اجزاء به هم و از این حرف­ها معنا می­کند که مُد چطور هست و چند لیتر است.

بعضی جاها دیدم که کلمه عراق را آورده­اند و نوشته‌­اند در کشور عراق این گونه هست ولی این­طوری که غرض در روایات مطرح هست کلمه مُد است و آن­چه که در لسان فقهاء و در کتاب­ها و رساله­‌ها مطرح هست همان به معنای یک چارک است که حالا این هم در اینکه چه مقدار است باز یک صحبتی هست، گفتند 750 گرم، بعضی گفتند شبهه داریم ثابت نیست 900 گرم، واقعش این است که اگر چنان­چه شک کنیم آیا عنوان مُد وظیفه و تکلیف ما هست یا مُد حاکی از آن مقدار لازم است آن وقت مقدار را شک کنیم 750 گرم یا بیشتر، اگر عنوان مُد مورد تکلیف ما هست ما باید کاری کنیم که مُد تحقق پیدا کند نمی­دانیم مُد 750 گرم است یا بیشتر باید بیشتر را انجام دهیم، اگر بگوییم عنوان مُد وظیفه ما هست، اگر گفتیم که این مُد حاکی از آن واقع تکلیف است، اشاره به آن هست نه کلمه مُد و عنوان کلمه مُد، بحث در آن مقدار وزن است، آن مقدار وزن را نمی­دانیم وزن 750 گرم به عهده ما آمده است یا وزن 900 گرم و کمتر و بیشتر، اگر عنوان باشد باید احتیاط کرد، اگر واقعش هست خیر، برائت، نمی­دانیم تا چه مقدار برای ما وجوب داشته باشد، به نظر می­رسد که برائت باید باشد.

حالا علی فرض اینکه مُد باشد اما مرحوم شیخ طوسی و بعضی­های دیگر گفته­اند مُدّان، بعضی­ها ادعاء اجماع هم کردند که مُدّان، روایات متعددی هم البته مُدّان آمده است ولی شهرت بر مُد است بعضی جاها تصریح دارد روایت 13 از باب 12«سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ فِي‏ كَفَّارَةِ الْيَمِينِ‏ مَنْ‏ كَانَ‏ لَهُ‏ مَا يُطْعِمُ فَلَيْسَ لَهُ أَنْ يَصُومَ أَطْعَمَ عَشَرَةَ مَسَاكِينَ مُدّاً مُدّاً[2]» مدّاً مدّاً اشاره به نفرات است یعنی هر نفری یک مُد، روایات متعدد دیگری هم در این زمینه هست.

در همین باب 12 از جمله روایت اول صحیحه حلبی از طُرق مختلف است روایت آل الآل است از نظر سند «فی کفارة الیمین یطعم فِي‏ كَفَّارَةِ الْيَمِينِ‏ يُطْعِمُ‏ عَشَرَةَ مَسَاكِينَ‏ لِكُلِ‏ مِسْكِينٍ‏ مُدٌّ مِنْ حِنْطَةٍ أَوْ مُدٌّ مِنْ دَقِيقٍ وَ حَفْنَةٌ[3]» حفنه را به حسب روایات دیگر خواندیم که آن اضافه­ای که می­دهد به خاطر خرج آرد کردن و کارهای دیگرش هست و روایات دیگری در این زمینه که هست.

پس بنابراین مدّان حالا مرحوم شیخ چطور این­گونه فرمودند ادعاء اجماع کردند دیگر به تعبیر مرحوم آقای بروجردی شیخ اینقدر کارش زیاد است که شاید راجع به این مسأله پنج دقیقه وقت این کار را داشته است اینقدر گرفتاری ایشان زیاد است، از عجایب اینکه در عالم برزخ هم ایشان گرفتاری زیاد دارند بعضی در نوعی مکاشفات و این­ها خواستند با شیخ طوسی رابطه برقرار کنند گفتند ایشان سرشان خیلی شلوغ است که وقت ندارد درحالی که با خیلی­های دیگر به آسانی ارتباط برقرار شده، هم از علماء هم از ائمه علیه السلام ولی شیخ طوسی را گفتند کارش خیلی زیاد است و وقت ندارد.

در لباس چقدر داده شود عرفاً صدق لباس می­کند، در کسه آیا یک لباس زیر مثلا یک شرت کافی است؟ در بعضی روایات دارد که یستر عورته اگر این باشد که یک شرت بسیار تنگ خیلی بد فقط عورتینش را بپوشاند بعد بگوییم این کافی است، احتمال دارد اورته، همان طور که در زن تمام وجودش عورت است منظور این است که در نظر مردم باید پوشیده شود عورت بگوییم به این معنا، اگر به این معنا باشد زن و مرد خیلی فرقی نمی­کند یعنی در نظر مردم عیب است که بخواهد با شرت در خیابان بیاید مثلا، یستر عورته نه عورت به آن معنا بلکه به معنای آن­که باید پوشیده شود پوشیدن همه هیکل به اصطلاح حالا یک زیرپیراهن چطور اینکه یستر عورته نیست، شرت و پیراهن سرهم، این بسته به محیط­ها هست، محیط­های گرم سیر این­گونه استفاده می­کنند.

در برخی روایات دارد که ثوب نباشد ثوبان باشد، دو تیکه پارچه باشد بنابراین در زیرپیراهن و شرت دو تیکه­ای رعایت شده اما عورتش به معنای آن­چه که در نظر مردم عیب است آن رعایت نشده است پس جمع بین ثوبین و عورت باید باشد یا اینکه بگوییم ثوبین هم دخالت ندارد میزان آن است که در نظر مردم آن­که عیب است باید پوشیده شود بنابراین یک دشداشه خیلی بهتر از این است که یک شرط و یک زیرپیراهن در آن صورت خیلی بهتر است.

حالا بنابراین پس ثوب و ثوبین در حقیقت میزان نیست، میزان آن یستر عورته است و عورت هم نه به معنای قُبل و دُبل بلکه به معنای آن چیزی که عیب است در نظر جامعه که باید پوشیده شود به نظر این می­آید، کسوتین، آیا بچه تازه متولد شده می­شود به این کفاره داد؟ اطعامش که نیست غذا خور نشده است ولی کسوه لباسی که تنش می­کنند بچه تازه متولد شده بالاخره یک پیراهنی چیزی تنش می­کنند بالاخره، آیا این ثوبت و ثوبان این را هم می­گیرد؟ بعید نیست که در ذهن انصراف است، ذهن منصرف می­شود به انسان متعارف نه بچه یک ماهه و تازه متولد شده و این­ها، بنابراین مشکل است که بگوییم.

در روایت 11 از باب 12 این گونه دارد «فِي‏ كَفَّارَةِ الْيَمِينِ‏ ثَوْبَيْنِ‏ لِكُلِ‏ رَجُلٍ[4]» ثوبین، به یک بچه کوچک به هیچ وجه رجل گفته نمی­شود تازه متولد شده، حالا واقعا ثوبین دخالت دارد یا اینکه همان که عرض کردیم‏ میزان پوشش عورتین نه به معنای آن عورتین، عورت به معنای جامع و آیا واقعا ثوبت دخالت دارد؟ ثوب را به پارچه دوخته می­گویند حالا اگر پارچه ندوخته را روی دوشش بیندازد آن چطور است؟ تمام بدن پوشیده است اما ثوب نیست لباس احرام می­شود، به اصطلاح دوخته نیست، به خود لغت ثوب نگاه کنیم ثوب دوخته­ای در آن نیست، در لباس دوخته حساب می­شود متعارف ولی ثوب دوخته در آن رعایت نشده است بنابراین چه دوخته و چه ندوخته مثل دو لباس احرام این­ها باید بگوییم که کافی است.

در باب 14 از امام می­پرسد «فَمَنْ‏ وَجَدَ الْكِسْوَةَ» اگر کسوه دارد کسوه بدهد یا حتما اطعام؟ «قَالَ ثَوْبٌ يُوَارِي به عَوْرَتَهُ[5]» اما در روایت دوم «وَ الْكِسْوَةُ ثَوْبَان‏[6]» جمع این روایات باهم دیگر این است که بعضی ثوبان دارد و بعضی­ها ثوب دارد، میزان این­ها نیست.

عرض می­کنم روایات مختلف است ثوبٌ، ثوبٌ واحد، ثوبان اما در بعضی روایات که دنبالش قید دارد ثوبٌ یواری عورته معلوم می­شود میزان موارات عورت است بنابراین چه ثوب باشد چه ثوبان، اگر ثوب است موارات عورتین دارد آن هم عورت نه به معنای عورتین به آن معنا روایت هم دارد عورته نه عورتین، این نشان می­دهد آن چیزی که عیب است، اگر میزان یواری عورته هست اگر یک لباس دارد اما گاهی دو لباس نیست، یک زیرپیراهنی و یک شرت سؤال عورته به معنای متعارفی که عرض کردیم نیست اما اگر دشداشه بله کاملا هست برای اینکه یکی هم هست.

چنان­چه اگر این گونه قوانین به عرف هم مراجعه شود همین معنا را می­فهمند و متعارف را می­فهمند، در قانون باید طوری باشد که عرف مردم هم قانون را بفهمند، اگر در متن قانون یک چیزهایی آمده است که در عرف اصلا مطرح هست و یک کسی نمی­فهمد این بازدهی ندارد، قانون باید طوری نوشته شود که بازدهی داشته باشد، بازدهی هم متفرع بر این است که مطلب روشن باشد برای مردم، این است که باید به متعارف رجوع شود.

عین این قضیه در اطعام هم مطرح هست، چه چیزی بخورد، اطعام شود اما چه چیزی بخورد، اشباع یا بدهیم ببرد چه باشد؟ در بعضی روایات دارد که همان طور که در قرآن دارد «مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْليكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُم‏» در ذهن راوی است که این اوسط یعنی چه؟ حضرت معنا می­کند «وَ الْوَسَطُ الْخَلُّ وَ الزَّيْتُ» سرکه و زیتون، سرکه و زیتون تنهایی بخورد؟ چقدر سرکه بخورد مگر، این پیداست که به عنوان اِدام این مطرح بوده نه به عنوان خود غذا، سرکه را کسی به عنوان غذا نمی­خورد، زیتون را هم همین­طور «وَ أَرْفَعُهُ الْخُبْزُ وَ اللَّحْمُ[7]» درجه بالاترش نان و گوشت هست متوسطش سرکه و زیتون خیلی عجیب است.

در اوسط ما تطعمون اهلیکم می­فرماید که کما اینکه در خانه بعضی زیاد می­خورند، بعضی کم می­خورند و بعضی حداقل حداقلش مُد است، باز همین­ها رجوع به متعارف می­شود، به هرحال من فکر می­کنم میزان آن حکم است یواری عورته، می­خواهد یک ثوب باشد یا دو ثوب باشد، در اینجا هم میزان غذای متعارف است که مردم می­خورند می­خواهد خلّ و زیت فرض کنیم یا لحم و نان، علی ای حال میزان عرفیت قضیه هست و عورت هم عورتی که در عرف مطرح هست نه عورتین به آن معنا و مُد هم جمع روایاتش با همدیگر این است که به نظر می­رسد مُدش حداقل است و مازادش به اختیار خود شخص است، اگر مُدان هم شیخ گفته است شاید هم یک چنین جهتی مَدنظر بوده.

 

 

 

 

 

 



[1] وسائل باب12 وجوب الکفاراة المخیره ح7

[2] وسائل باب12 وجوب کفارة المخیره ح13

[3] وسائل باب12 وجوب کفارة المخیره ح1

[4] وسائل باب12 وجوب کفارة المخیرة

[5] وسائل باب14 ح1

[6] وسائل باب14 ح2

[7] وسائل باب14 ح2






   سه‌شنبه 26 اسفند 1399




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما