صفحه نخست / درس خارج فقه / دروس سال تحصیلی 98-99

کفارات جلسه یازدهم







باسمه تعالی


تعبیر قرآن کسوه هست هم در مسائل زن و شوهری و هم در این مسائل کفارات، کسوه این طور است که از لغت استفاده می­شود لباس است نه ثوب ولی روایات ثوب را بیشتر دارد، کسوه هم هست اما ثوب را بیشتر دارد، در ثوب دوخته بودن لحاظ نشده است چنان­چه اگر احرام ثوب می­گویید با اینکه باید حتما دوخته نباشد ولی در لباس دوخته بودن لحاظ شده است حالا این تفاوت چرا این گونه شده است؟

به نظر می­رسد همان­طور که جلسه قبل عرض شد میزان آن ثمره­‌اش هست یواری عورته بنابراین نه ثوب و نه لباس هیچ کدام اصلیت نیستند، اصلیت قضیه یواری عورته هست، در باب 14، 15، 12 از همین ابواب کفارات بیشتر همانی است که عرض کردیم.

در قضیه لباس و همین طور مسأله اطعام متعارف بودن مطرح می­شود، تعارف در طعام از روایات هم استفاده می­شود که منظور از تعارف یعنی حد وسط غذاهایی که مردم می­خورند، تعارف در لباس چیست؟ یعنی مثلا نه لباس درجه یک و نه لباس درجه پایین آیا این دخالت دارد، بعضی­ها گفتند تعارف، متعارف بودن، در لباس متعارف این است که وقتی می­خواهند کادو یک جایی ببرند لباس نو می­برند، حالا یا پارچه یا لباس اما نو می­برند اما در اینجا اینکه تصریح دارند بعضی فقهاء و عبارت هم که به طور مطلق است میزان پوشش است، بنابراین و لو لباس­هایی که خود طرف سال­ها پوشیده حالا می­خواهد در این راه بدهد اشکال ندارد، میزان تعارف در قضیه است، تعارف قضیه ممکن است کسی اشکال کند درجایی که می­خواهیم بدهیم تعارف این نیست که لباس کهنه خودش را بدهد ولی در مسائلی که به تعبیر ما مذهبی هست، به تعبیر دیگر در مسیر خدا انجام می­شود بهترش آن است که تا حالا استفاده دیگری نشده باشد اما لزوم ندارد در راه خدا لباس­های پوشیده خودش را به فقیر بدهد یا به دیگران بدهد بنابراین اینکه در کتاب­های فقهی تعارف را هم در غذا و هم در لباس مطرح کردند نه به این معنا که حتما باید طبق متعارف عمل شود بلکه کفایت را می­گوید، بنابراین همان­طور که در غذا، گندم، آرد و مانند این­ها حدوسط هست و متعارف است و عمل می­شود در لباس هم تقریبا همین­طور، لباس کهنه باشد، نو باشد حتی پاره باشد و دوخته شده مثلا ولی آن­قدر پوسیده نباشد تا می­نشینند پاره شود.

در امالی صدوق روایتی هست که پیغمبر پیراهنی که تنش بود کهنه شده بود و وقتی می­خواست بنشیند پاره می­شد، یک نفر آمد 12 درهم به حضرت داد گفت این 12 درهم را دادم فقط برای اینکه شما لباس بخرید و لباس نو بپوشید، حضرت پول­ها را به حضرت امیر داد حضرت رفت بازار یک لباس 12 درهمی خرید، وقتی آورد پیغمبر فرمود این فوق متعارف است و من متعارف می­خواهم کانّ عبارت این گونه هست، فرمود بیش از حد لزوم ما هست برو پس بده، حضرت برگرداند و 12 درهم را آورد و بعد همراه پیغمبر بازار رفتند یک لباس 4 درهمی خریدند برگشتند میان راه یک کنیزی گریه می­کرد، پرسیدند چه شده؟ گفت پولی به من داده بودند گوشت بخرم پول را گم کردم پیغمبر پرسید چه مقدار بوده؟ گفت 4درهم و 4 درهم را به او داد بعد حرکت کرد یک 4 درهم یک جای دیگر خرج شد بعد پیغمبر فرمود عجب پول با برکتی، دو برهنه را پوشاند و یک برده را آزاد کرد چون وقتی رفتند در خانه آن کنیز همین که پیغمبر سلام کرد بر اهل آن خانه آن­ها بعد جواب دادند گفتند یا رسول الله دیر ما جواب سلام شما را دادیم می­خواستیم صدای شما در فضای خانه ما بپیچد.

در لباس و همین غذا هم همین­طور ترامی اشکال ندارد و جایز است منظور از ترامی یعنی کسی به عنوان کفاره­اش لباس به فقیر می­دهد، فقیر یک بدهی کفاره دارد از طرف خودش به دیگری می­دهد این اشکال ندارد که می­تواند چند دست بگردد، جهتش هم این است وقتی کفاره را به فقیر می­دهند فقیر مالک می­شود وقتی مالک شد به هرطریقی بخواهد مصرف کند مشکلی ندارد، آیا می­شود به یک نفر فقیر چند لباس داد؟ از یک نفر خیر اما اگر چنان­چه افراد متعددی کفاره به عهده دارند و می­خواهند بدهند حالا تصادفاً به همین فقیر برخورد کرده است، زید کفاره خودش را به این داده و عمرو هم بعد برخورد کرده به این، این­ها اشکال ندارد.

آیا به واجب النفقه می­شود کفاره را داد؟ محل اشکال است، همان طور که در زکات مال و زکات بدن یعنی فطره به واجب النفقه داده نمی­شود این هم محل اشکال است، بعضی خواستند بگویند که کفارات را نمی­گیرد ولی به هرحال اینجا محل اشکال است قیاسا بر او یا به هرحال این هم احتیاط شده است اما صراحتی در بعضی ادله اینجا ندارد.

آیا فقیر باید عادل باشد؟ خیر چنین شرطی ندارد، فسق نکرده باشد؟ خیر این شرط هم نیست، اما خیلی گفتند که متجاهر به فسق نباشد متجاهر به معنای اینکه علناً در بین مردم گناه می­کند و دیگران هم می­بینند و این شخص هم اصلا برایش مهم نیست، بعضی تعبیر می­کنند یعنی لا اوبالی باشد یعنی خجالت از مردم نمی­کشد این­گونه تعبیر کردند، چرا؟ اگر عدالت شرط نیست، فسق مانع نیست حالا فسق را علنی انجام دهد یا مخفیانه انجام دهد بالاخره فقیر است و استحقاق دارد که کفاره بگیرد، دلیل چه چیزی بر این دارید؟

بعضی خواستند بگویند از باب اعانت بر اثم حرام است بنابراین نباید به عنوان کفاره انجام شود یعنی ادله کفاره انصراف دارد از مواردی که اعانت بر اثم است، کفاره در مسیر خدا می­خواهد مصرف شود و قصد قربت می­خواهد آن وقت قصد قربت کند با کاری که در مسیر گناه مصرف می­شود یا اگر این هم در مسیر گناه مصرف نشود اما فقیر را کمک می­کند که در مسیر گناه قدم بردارد، به این جهت گفته­اند که نمی­شود بر او داد، آیا اعانت بر اثم واقعاً حرام است؟

آن چیزی که سریع قرآن است تعاون بر اثم است «لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوان‏[1]» اما اعانت بر اثم دلیلی نداریم، مرحوم سیدنا الاستاد امام یک جایی دارند که تعاون که حرام است جمع دو اعانت است پس اگر می­گوییم تعاون حرام است به خاطر اینکه دو اعانت است پس اعانت زیربنایش هست، اعانت بر اثم حرام است، آیا این مطلب درست است؟ تعاون جمع دو اعانت است، اگر جمع دو اعانت گفتند نمی­شود معنایش این است فردش هم نمی­شود؟ اعانت بر اثم اساساً به چه دلیل بگوییم حرام است؟ اگر چنان­چه فیما أثِمَ باشد این بعید نیست عرفاً استفاده شود یعنی این کمک می­کند او را در مسیر همین گناه اما این کمک کرده و او در این مسیر استفاده کرده، این چطور است؟

یک کسی می­رود نانوایی نان می­گیرد، کباب می­خرد، کباب می­خورد، قوی می­شود، قوی که شد دردسر مسائل فحشاء پیدا می­کند و در آن مسیر صرف می­کند پولش را و قدرت و قوه خودش را و بگوییم نانوا که به این نان داده، کباب که به این کباب داده است کار حرامی کردند؟ خلاصه دلیل روشنی بر حرمت اعانت بر اثم نیست الّا در آن­جایی که فیما اَثِم باشد و در مسیر عبادت باشد، در مسیر عبادت سازش ندارد به معنای عبادت، فیما أثِم هم باشد یعنی خود این که کمک می­کند در حقیقت خودش در مسیر همین گناه هست در حقیقت، تسبیب می­کند این بله این گونه هست.

اگر عتق رقبه ندارد آیا بدلی دارد؟ بدلی برای عتق رقبه ذکر نشده است، اگر هست انجام می­دهد، اگر پیدا نمی­شود یا پول ندارد معذور است، سراغ چیزهای دیگر می­رود، بدل نیست اما در اطعام ستین مسکیناً و همین طور کسوه اگر نشد گفتند منتقل می­شود به 18 روز روزه، در بعضی روایات همین ابوابی که عرض کردیم از جمله باب 8 روایت وهب بن حفص عن ابی بصیر عن الصادق ع «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ‏ رَجُلٍ‏ ظَاهَرَ مِنِ‏ امْرَأَتِهِ فَلَمْ يَجِدْ مَا يُعْتِقُ وَ لَا مَا يَتَصَدَّقُ وَ لَا يَقْوَى عَلَى الصِّيَامِ» عتق نمی­تواند انجام دهد، صدقه یعنی همان اطعام را نمی­تواند انجام بدهد، روزه هم قدرت ندارد انجام دهد چه کار کند؟ «قَالَ يَصُومُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً[2]» 18 روز روزه بگیرد کانّ برای هر 10 روزی 3 روز درنظر گرفته شده است کانّ این گونه باشد، این 18 روز به جای آن دو ماه به اصطلاح، از بعضی روایات دیگر هم این معنا استفاده می­شود.  

روایت 4 از باب 6 کفارات موثقه اسحاق بن عمار «الظِّهَارُ إِذَا عَجَزَ صَاحِبُهُ عَنِ الْكَفَّارَةِ فَلْيَسْتَغْفِرْ رَبَّهُ» اگر ظهار کرد و حالا نمی­تواند کفاره بدهد استغفار کند «وَ يَنْوِي أَنْ لَا يَعُودَ قَبْلَ أَنْ يُوَاقِعَ» قصدش این باشد تا کفاره نداده عمل نزدیکی انجام ندهد «ثُمَّ لْيُوَاقِعْ وَ قَدْ أَجْزَأَ ذَلِكَ عَنْهُ مِنَ الْكَفَّارَةِ فَإِذَا وَجَدَ السَّبِيلَ إِلَى مَا يُكَفِّرُ يَوْماً مِنَ الْأَيَّامِ فَلْيُكَفِّرْ» اگر بعدها توانست تکفیر کند و کفاره را انجام دهد «وَ إِنْ تَصَدَّقَ وَ أَطْعَمَ نَفْسَهُ وَ عِيَالَهُ فَإِنَّهُ يُجْزِئُهُ» اگر صدقه داد و اطعام کرد به خودش و عیالاتش بعداً همین مجزی است «إِذَا كَانَ مُحْتَاجاً» اگر فقیری را نمی­تواند کفاره بدهد همین­که خودش و عیالاتش بخورند، بعید نیست از این استفاده شود یعنی خودش موقعی که مصداق فقیر است بخورد و لو در مالیات این گونه معنا ندارد و هیچ کسی هم فتوا نمی­دهد که نمی­تواند بدهد به خودش بدهد و خودش هم بخورد در زکات فطره این را داریم که یک کفاره اگر دارند به دست تمام افراد خانه بدهد بخورد از خودشان بخورد این را دارد اما اینکه مالیات را خودت بردار و بخور این چه مالیاتی است ولی اگر محتاج است گفتند خودش بخورد اشکال نداد «وَ إِلَّا يَجِدْ ذَلِكَ» این را هم ندارد که اگر خود اهل خانه هم بخورند استغفار کند «فَلْيَسْتَغْفِرْ رَبَّهُ وَ يَنْوِي أَنْ لَا يَعُودَ فَحَسْبُهُ ذَلِكَ وَ اللَّهِ كَفَّارَةً[3]» این خودش کفاره می­شود.

در روایت 3 همین باب 6 «إِنَ‏ الِاسْتِغْفَارَ تَوْبَةٌ وَ كَفَّارَةٌ لِكُلِّ مَنْ لَمْ يَجِدِ السَّبِيلَ إِلَى شَيْ‏ءٍ مِنَ الْكَفَّارَةِ[4]» استغفار به منزله توبه است و کفاره است برای هرکسی که راهی به کفاره ندارد و نمی­تواند انجام دهد، عقلاً هم همین گونه هست و پیداست که چگونه می­شود.

اگر روزه انجام داد بعد عتق رقبه پیدا شد، اگر کامل انجام داده است دیگر کفاره تمام شده است اما اگر ناقص انجام داده است حالا خسته شده است می­تواند رهایش کند و عتق رقبه را انجام دهد، این مطلب معلوم، برای اینکه احد مصادیقش یک کفاره است در آن­جا.

کسی که کفاره می­خواهد بدهد آیا آدم غیر بالغ را هم شامل می­شود و آنها هم باید کفاره بدهند؟ حالا در ظهار در او شاید تصور نشود ولی در موارد دیگری هر نوع چیزی که پیش می­آید که کفاره دارد اینجا آیا بلوغ و عقل و این­ها شرط است؟ بعید نیست، برای اینکه این ملکف نیست، اگر کاری کرده که کفاره دارد برای بزرگان و بچه نابالغ هست این کفاره بر او نیست الّا اینکه اگر گفتیم بچه ده ساله می­تواند کارهایی را انجام دهد قبلاً هم گفتیم یمینش هم کفاره دارد در خصوص یمین البته، خطاب بچه ده سال در وصیّت، در وقف قبلا خواندیم، وقف بچه ده ساله، وصیت بچه ده ساله اگر این را گفتیم آن وقت در خصوص بعضی کفارات شاید ولی به طور عام، به طور مطلق بگوییم کسی که نابالغ است و تکلیف ندارد بگوییم اگر این شد آن وقت باید کفاره بدهد این خیلی روشن نیست.

یک اشکال سندی هم در بعضی روایاتش هست در غیر ظهار به اصطلاح، در ابواب بقیة الصوم الواجب در کتاب الصوم باب 9 آن­جا هم روایتی دارد که اگر نتوانستید کارهای دیگر را انجام دهید 18 روز روزه بگیرید، بعضی از روایاتش اشکال سندی دارد اما همه این گونه نیست.

در آن دو ماه گفتیم تتابع در آن شرط است و باید دو ماه پیوسته باشد یا یک ماه را تمام کند یک روز هم از ماه دوم انجام دهد تتابع است برای اینکه دو ماه به هم وصل شد، حالا آیا در این 18 روز هم تتابع شرط است که آن کار را نتوانسته انجام دهد حالا 18 روز را می­خواهد انجام دهد آیا تتابع شرط است؟ هیچ دلیلی بر این پیدا نکردیم الّا اینکه بگوییم یک چیزی وقتی به عنوان بدل از چیز دیگری هست حکم مُبدل بر بدل بار است، حالا آیا همه جا این گونه هست؟ می­شود به عنوان یک دلیلی یا حکم اصل بر فرع بار است، این 18 روز فرع بر آن دو ماه هست پس آن حکم دو ماه بر آن 18 روز بگوییم بار است، این یک قدری می­شود گفت یک قیاس است، به چه دلیل بگوییم که اگر در دو ماه تتابع شرط است، 18 روز در آن تتابع است اما خیلی­ها به لزوم تتابع فتوا دادند به هرحال خیلی از مسائل باید با احتیاط حل شود.

در بعضی روایات دارد که اگر صیام و اطعام و عتق رقبه و این­ها را هیچ کدام نتوانست انجام دهد تصدق بما یطیق هرچه می­تواند صدقه بدهد، این در بعضی روایات استثنائاً این گونه آمده است، تصدق بما یطیق یعنی از همان دو ماه اطعام؟ مثلا یک روز اطعام کند، ده روز اطعام کند یا ربطی به آن ندارد، این حکم جدایی که صدقه مطلقا، اگر این نشد آن وقت استغفار کند و لو یک دفعه استغفار بنابراین عتق رقبة، صیام ستّین یوم، اطعام ستّین مسکین، اگر این­ها نشد 18 روز، اگر 18 روز نشد طبق جمع به این ادله این گونه می­شود، اگر 18 روز هم نشد تصدق بما یطیق، اگر صدقه بما یطیق هم هیچ نمی­تواند مثل آن کسی که آمد پیش پیغمبر گفت خودم از همه محتاج تر هستم و پیغمبر به او خرما داد و این­ها بگوییم آن وقت اگر هیچ چیزی نشد صدقه پس عتق رقبة، اطعام ستّین، صوم ستّین یوم بعد صوم 18 روز بعد هم صدقه به هر مقدار که می­تواند بعد هم استغفار و لو یک مرتبه.

 

 

 

 

 



[1] المائده: 2

[2] وسائل باب8 کفارات ح1

[3] وسائل باب6 کفارات ح4

[4] وسائل باب6 کفارات ح3






   سه‌شنبه 26 اسفند 1399




فرم دریافت نظرات

جهت استفتاء با شماره تلفن 02537740913 یک ساعت به ظهر یا مغرب به افق تهران تماس حاصل فرمایید.

istifta atsign ayat-gerami.ir |  info atsign ayat-gerami.ir | ارتباط با ما