باسمه تعالی
تعبیر
قرآن کسوه هست هم در مسائل زن و شوهری و هم در این مسائل کفارات، کسوه این طور است
که از لغت استفاده میشود لباس است نه ثوب ولی روایات ثوب را بیشتر دارد، کسوه هم
هست اما ثوب را بیشتر دارد، در ثوب دوخته بودن لحاظ نشده است چنانچه اگر احرام
ثوب میگویید با اینکه باید حتما دوخته نباشد ولی در لباس دوخته بودن لحاظ شده است
حالا این تفاوت چرا این گونه شده است؟
به
نظر میرسد همانطور که جلسه قبل عرض شد میزان آن ثمرهاش هست یواری عورته بنابراین
نه ثوب و نه لباس هیچ کدام اصلیت نیستند، اصلیت قضیه یواری عورته هست، در باب 14،
15، 12 از همین ابواب کفارات بیشتر همانی است که عرض کردیم.
در
قضیه لباس و همین طور مسأله اطعام متعارف بودن مطرح میشود، تعارف در طعام از
روایات هم استفاده میشود که منظور از تعارف یعنی حد وسط غذاهایی که مردم میخورند،
تعارف در لباس چیست؟ یعنی مثلا نه لباس درجه یک و نه لباس درجه پایین آیا این
دخالت دارد، بعضیها گفتند تعارف، متعارف بودن، در لباس متعارف این است که وقتی میخواهند
کادو یک جایی ببرند لباس نو میبرند، حالا یا پارچه یا لباس اما نو میبرند اما در
اینجا اینکه تصریح دارند بعضی فقهاء و عبارت هم که به طور مطلق است میزان پوشش
است، بنابراین و لو لباسهایی که خود طرف سالها پوشیده حالا میخواهد در این راه
بدهد اشکال ندارد، میزان تعارف در قضیه است، تعارف قضیه ممکن است کسی اشکال کند
درجایی که میخواهیم بدهیم تعارف این نیست که لباس کهنه خودش را بدهد ولی در
مسائلی که به تعبیر ما مذهبی هست، به تعبیر دیگر در مسیر خدا انجام میشود بهترش
آن است که تا حالا استفاده دیگری نشده باشد اما لزوم ندارد در راه خدا لباسهای پوشیده
خودش را به فقیر بدهد یا به دیگران بدهد بنابراین اینکه در کتابهای فقهی تعارف را
هم در غذا و هم در لباس مطرح کردند نه به این معنا که حتما باید طبق متعارف عمل
شود بلکه کفایت را میگوید، بنابراین همانطور که در غذا، گندم، آرد و مانند اینها
حدوسط هست و متعارف است و عمل میشود در لباس هم تقریبا همینطور، لباس کهنه باشد،
نو باشد حتی پاره باشد و دوخته شده مثلا ولی آنقدر پوسیده نباشد تا مینشینند
پاره شود.
در امالی صدوق روایتی هست که پیغمبر پیراهنی که
تنش بود کهنه شده بود و وقتی میخواست بنشیند پاره میشد، یک نفر آمد 12 درهم به
حضرت داد گفت این 12 درهم را دادم فقط برای اینکه شما لباس بخرید و لباس نو
بپوشید، حضرت پولها را به حضرت امیر داد حضرت رفت بازار یک لباس 12 درهمی خرید،
وقتی آورد پیغمبر فرمود این فوق متعارف است و من متعارف میخواهم کانّ عبارت این
گونه هست، فرمود بیش از حد لزوم ما هست برو پس بده، حضرت برگرداند و 12 درهم را
آورد و بعد همراه پیغمبر بازار رفتند یک لباس 4 درهمی خریدند برگشتند میان راه یک
کنیزی گریه میکرد، پرسیدند چه شده؟ گفت پولی به من داده بودند گوشت بخرم پول را
گم کردم پیغمبر پرسید چه مقدار بوده؟ گفت 4درهم و 4 درهم را به او داد بعد حرکت
کرد یک 4 درهم یک جای دیگر خرج شد بعد پیغمبر فرمود عجب پول با برکتی، دو برهنه را
پوشاند و یک برده را آزاد کرد چون وقتی رفتند در خانه آن کنیز همین که پیغمبر سلام
کرد بر اهل آن خانه آنها بعد جواب دادند گفتند یا رسول الله دیر ما جواب سلام شما
را دادیم میخواستیم صدای شما در فضای خانه ما بپیچد.
در
لباس و همین غذا هم همینطور ترامی اشکال ندارد و جایز است منظور از ترامی یعنی
کسی به عنوان کفارهاش لباس به فقیر میدهد، فقیر یک بدهی کفاره دارد از طرف خودش
به دیگری میدهد این اشکال ندارد که میتواند چند دست بگردد، جهتش هم این است وقتی
کفاره را به فقیر میدهند فقیر مالک میشود وقتی مالک شد به هرطریقی بخواهد مصرف
کند مشکلی ندارد، آیا میشود به یک نفر فقیر چند لباس داد؟ از یک نفر خیر اما اگر
چنانچه افراد متعددی کفاره به عهده دارند
و میخواهند بدهند حالا تصادفاً به همین فقیر برخورد کرده است، زید کفاره خودش را
به این داده و عمرو هم بعد برخورد کرده به این، اینها اشکال ندارد.
آیا
به واجب النفقه میشود کفاره را داد؟ محل اشکال است، همان طور که در زکات مال و
زکات بدن یعنی فطره به واجب النفقه داده نمیشود این هم محل اشکال است، بعضی
خواستند بگویند که کفارات را نمیگیرد ولی به هرحال اینجا محل اشکال است قیاسا بر
او یا به هرحال این هم احتیاط شده است اما صراحتی در بعضی ادله اینجا ندارد.
آیا
فقیر باید عادل باشد؟ خیر چنین شرطی ندارد، فسق نکرده باشد؟ خیر این شرط هم نیست،
اما خیلی گفتند که متجاهر به فسق نباشد متجاهر به معنای اینکه علناً در بین مردم
گناه میکند و دیگران هم میبینند و این شخص هم اصلا برایش مهم نیست، بعضی تعبیر
میکنند یعنی لا اوبالی باشد یعنی خجالت از مردم نمیکشد اینگونه تعبیر کردند،
چرا؟ اگر عدالت شرط نیست، فسق مانع نیست حالا فسق را علنی انجام دهد یا مخفیانه
انجام دهد بالاخره فقیر است و استحقاق دارد که کفاره بگیرد، دلیل چه چیزی بر این
دارید؟
بعضی
خواستند بگویند از باب اعانت بر اثم حرام است بنابراین نباید به عنوان کفاره انجام
شود یعنی ادله کفاره انصراف دارد از مواردی که اعانت بر اثم است، کفاره در مسیر خدا
میخواهد مصرف شود و قصد قربت میخواهد آن وقت قصد قربت کند با کاری که در مسیر
گناه مصرف میشود یا اگر این هم در مسیر گناه مصرف نشود اما فقیر را کمک میکند که
در مسیر گناه قدم بردارد، به این جهت گفتهاند که نمیشود بر او داد، آیا اعانت بر
اثم واقعاً حرام است؟
آن چیزی که سریع قرآن است تعاون بر اثم است «لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ
الْعُدْوان»
اما اعانت بر اثم دلیلی نداریم، مرحوم سیدنا الاستاد امام یک جایی دارند که تعاون
که حرام است جمع دو اعانت است پس اگر میگوییم تعاون حرام است به خاطر اینکه دو
اعانت است پس اعانت زیربنایش هست، اعانت بر اثم حرام است، آیا این مطلب درست است؟
تعاون جمع دو اعانت است، اگر جمع دو اعانت گفتند نمیشود معنایش این است فردش هم
نمیشود؟ اعانت بر اثم اساساً به چه دلیل بگوییم حرام است؟ اگر چنانچه فیما أثِمَ
باشد این بعید نیست عرفاً استفاده شود یعنی این کمک میکند او را در مسیر همین
گناه اما این کمک کرده و او در این مسیر استفاده کرده، این چطور است؟
یک کسی میرود نانوایی نان میگیرد، کباب میخرد، کباب میخورد، قوی میشود،
قوی که شد دردسر مسائل فحشاء پیدا میکند و در آن مسیر صرف میکند پولش را و قدرت
و قوه خودش را و بگوییم نانوا که به این نان داده، کباب که به این کباب داده است کار
حرامی کردند؟ خلاصه دلیل روشنی بر حرمت اعانت بر اثم نیست الّا در آنجایی که فیما
اَثِم باشد و در مسیر عبادت باشد، در مسیر عبادت سازش ندارد به معنای عبادت، فیما أثِم
هم باشد یعنی خود این که کمک میکند در حقیقت خودش در مسیر همین گناه هست در حقیقت،
تسبیب میکند این بله این گونه هست.
اگر عتق رقبه ندارد آیا بدلی دارد؟ بدلی برای عتق رقبه ذکر نشده است، اگر هست
انجام میدهد، اگر پیدا نمیشود یا پول ندارد معذور است، سراغ چیزهای دیگر میرود،
بدل نیست اما در اطعام ستین مسکیناً و همین طور کسوه اگر نشد گفتند منتقل میشود
به 18 روز روزه، در بعضی روایات همین ابوابی که عرض کردیم از جمله باب 8 روایت وهب
بن حفص عن ابی بصیر عن الصادق ع «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ
ظَاهَرَ مِنِ امْرَأَتِهِ فَلَمْ يَجِدْ مَا يُعْتِقُ وَ لَا مَا يَتَصَدَّقُ وَ
لَا يَقْوَى عَلَى الصِّيَامِ» عتق نمیتواند انجام دهد، صدقه یعنی همان اطعام را
نمیتواند انجام بدهد، روزه هم قدرت ندارد انجام دهد چه کار کند؟ «قَالَ يَصُومُ
ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً» 18
روز روزه بگیرد کانّ برای هر 10 روزی 3 روز درنظر گرفته شده است کانّ این گونه باشد،
این 18 روز به جای آن دو ماه به اصطلاح، از بعضی روایات دیگر هم این معنا استفاده
میشود.
روایت 4 از باب 6 کفارات موثقه اسحاق بن عمار «الظِّهَارُ إِذَا عَجَزَ
صَاحِبُهُ عَنِ الْكَفَّارَةِ فَلْيَسْتَغْفِرْ رَبَّهُ» اگر ظهار کرد و حالا نمیتواند
کفاره بدهد استغفار کند «وَ يَنْوِي أَنْ لَا يَعُودَ قَبْلَ أَنْ يُوَاقِعَ» قصدش
این باشد تا کفاره نداده عمل نزدیکی انجام ندهد «ثُمَّ لْيُوَاقِعْ وَ قَدْ
أَجْزَأَ ذَلِكَ عَنْهُ مِنَ الْكَفَّارَةِ فَإِذَا وَجَدَ السَّبِيلَ إِلَى مَا
يُكَفِّرُ يَوْماً مِنَ الْأَيَّامِ فَلْيُكَفِّرْ» اگر بعدها توانست تکفیر کند و
کفاره را انجام دهد «وَ إِنْ تَصَدَّقَ وَ أَطْعَمَ نَفْسَهُ وَ عِيَالَهُ
فَإِنَّهُ يُجْزِئُهُ» اگر صدقه داد و اطعام کرد به خودش و عیالاتش بعداً همین
مجزی است «إِذَا كَانَ مُحْتَاجاً» اگر فقیری را نمیتواند کفاره بدهد همینکه خودش
و عیالاتش بخورند، بعید نیست از این استفاده شود یعنی خودش موقعی که مصداق فقیر
است بخورد و لو در مالیات این گونه معنا ندارد و هیچ کسی هم فتوا نمیدهد که نمیتواند
بدهد به خودش بدهد و خودش هم بخورد در زکات فطره این را داریم که یک کفاره اگر دارند
به دست تمام افراد خانه بدهد بخورد از خودشان بخورد این را دارد اما اینکه مالیات
را خودت بردار و بخور این چه مالیاتی است ولی اگر محتاج است گفتند خودش بخورد
اشکال نداد «وَ إِلَّا يَجِدْ ذَلِكَ» این را هم ندارد که اگر خود اهل خانه هم
بخورند استغفار کند «فَلْيَسْتَغْفِرْ رَبَّهُ وَ يَنْوِي أَنْ لَا يَعُودَ
فَحَسْبُهُ ذَلِكَ وَ اللَّهِ كَفَّارَةً» این
خودش کفاره میشود.
در روایت 3 همین باب 6 «إِنَ الِاسْتِغْفَارَ تَوْبَةٌ وَ كَفَّارَةٌ لِكُلِّ
مَنْ لَمْ يَجِدِ السَّبِيلَ إِلَى شَيْءٍ مِنَ الْكَفَّارَةِ» استغفار
به منزله توبه است و کفاره است برای هرکسی که راهی به کفاره ندارد و نمیتواند
انجام دهد، عقلاً هم همین گونه هست و پیداست که چگونه میشود.
اگر روزه انجام داد بعد عتق رقبه پیدا شد، اگر کامل انجام داده است دیگر کفاره
تمام شده است اما اگر ناقص انجام داده است حالا خسته شده است میتواند رهایش کند و
عتق رقبه را انجام دهد، این مطلب معلوم، برای اینکه احد مصادیقش یک کفاره است در
آنجا.
کسی که کفاره میخواهد بدهد آیا آدم غیر بالغ را هم شامل میشود و آنها هم
باید کفاره بدهند؟ حالا در ظهار در او شاید تصور نشود ولی در موارد دیگری هر نوع
چیزی که پیش میآید که کفاره دارد اینجا آیا بلوغ و عقل و اینها شرط است؟ بعید
نیست، برای اینکه این ملکف نیست، اگر کاری کرده که کفاره دارد برای بزرگان و بچه
نابالغ هست این کفاره بر او نیست الّا اینکه اگر گفتیم بچه ده ساله میتواند
کارهایی را انجام دهد قبلاً هم گفتیم یمینش هم کفاره دارد در خصوص یمین البته،
خطاب بچه ده سال در وصیّت، در وقف قبلا خواندیم، وقف بچه ده ساله، وصیت بچه ده
ساله اگر این را گفتیم آن وقت در خصوص بعضی کفارات شاید ولی به طور عام، به طور
مطلق بگوییم کسی که نابالغ است و تکلیف ندارد بگوییم اگر این شد آن وقت باید کفاره
بدهد این خیلی روشن نیست.
یک اشکال سندی هم در بعضی روایاتش هست در غیر ظهار به اصطلاح، در ابواب بقیة
الصوم الواجب در کتاب الصوم باب 9 آنجا هم روایتی دارد که اگر نتوانستید کارهای
دیگر را انجام دهید 18 روز روزه بگیرید، بعضی از روایاتش اشکال سندی دارد اما همه
این گونه نیست.
در آن دو ماه گفتیم تتابع در آن شرط است و باید دو ماه پیوسته باشد یا یک ماه
را تمام کند یک روز هم از ماه دوم انجام دهد تتابع است برای اینکه دو ماه به هم
وصل شد، حالا آیا در این 18 روز هم تتابع شرط است که آن کار را نتوانسته انجام دهد
حالا 18 روز را میخواهد انجام دهد آیا تتابع شرط است؟ هیچ دلیلی بر این پیدا
نکردیم الّا اینکه بگوییم یک چیزی وقتی به عنوان بدل از چیز دیگری هست حکم مُبدل
بر بدل بار است، حالا آیا همه جا این گونه هست؟ میشود به عنوان یک دلیلی یا حکم
اصل بر فرع بار است، این 18 روز فرع بر آن دو ماه هست پس آن حکم دو ماه بر آن 18
روز بگوییم بار است، این یک قدری میشود گفت یک قیاس است، به چه دلیل بگوییم که اگر
در دو ماه تتابع شرط است، 18 روز در آن تتابع است اما خیلیها به لزوم تتابع فتوا
دادند به هرحال خیلی از مسائل باید با احتیاط حل شود.
در بعضی روایات دارد که اگر صیام و اطعام و عتق رقبه و اینها را هیچ کدام
نتوانست انجام دهد تصدق بما یطیق هرچه میتواند صدقه بدهد، این در بعضی روایات
استثنائاً این گونه آمده است، تصدق بما یطیق یعنی از همان دو ماه اطعام؟ مثلا یک
روز اطعام کند، ده روز اطعام کند یا ربطی به آن ندارد، این حکم جدایی که صدقه
مطلقا، اگر این نشد آن وقت استغفار کند و لو یک دفعه استغفار بنابراین عتق رقبة،
صیام ستّین یوم، اطعام ستّین مسکین، اگر اینها نشد 18 روز، اگر 18 روز نشد طبق
جمع به این ادله این گونه میشود، اگر 18 روز هم نشد تصدق بما یطیق، اگر صدقه بما
یطیق هم هیچ نمیتواند مثل آن کسی که آمد پیش پیغمبر گفت خودم از همه محتاج تر
هستم و پیغمبر به او خرما داد و اینها بگوییم آن وقت اگر هیچ چیزی نشد صدقه پس عتق
رقبة، اطعام ستّین، صوم ستّین یوم بعد صوم 18 روز بعد هم صدقه به هر مقدار که میتواند
بعد هم استغفار و لو یک مرتبه.