باسمه تعالی
کفارات
که خوانده شد چه مخیّره و چه مرتبه و چه هردو جزء ظاهرا مسّوع است و فوریت ندارد،
از نظر فتاوی هم مگر آنجایی که تسامح و تساهل شود در حقیقت نوعی بی اعتنایی است و
الّا اصل، اصل برائت، برائت از فوریت اثبات کند که موسّع است، اطلاق خود ادلهاش
هم ادله کفارات میگفت این کار را انجام بدهید اما ندارد که فوراً، ادعاء اتفاق
فتوی هم در این قضیه شده است.
فقط
یک حرفی میشود زد و آن اینکه این کفارات به منزله توبه از گناه هست و توبه هم از
نظر فتاوی و هم از نظر روایات و آیات فوریت دارد برای اینکه توبه یعنی اظهار
پشیمانی از کار خلافی که کرده است این معنایش این است که کار خلاف کار بی خودی
بوده و نباید انجام میداده و پشیمان است و این دیگر موسّع معنا ندارد که بگوید
امروز پشیمان نیستم فردا پشیمان میشوم مثلا، این را بگوییم ادله کفارات به منزله
توبه هست و چون توبه فوریت دارد پس کفارات را هم بگوییم فوریت دارد، این به منزله
اجراء حکم مبدل بر بدل است یعنی بگوییم که کفارات بدل توبه است و توبه فوریت دارد پس
بگوییم کفارات هم که بدل از توبه هستند اینها هم فوریت دارند یک چنین چیزی اما
اجراء حکم مبدل بر بدل همه جا باز یک دلیلی میخواهد.
دو
مقام داریم، یک مقام اصل کفاره هست که فوریت دارد یا خیر، یکی هم بعد الاخذ هست
وقتی گرفت، حالا که گرفت باید فورا مصرف کند؟ یفعل ما یشاء، اساساً وقتی کفاره را
فقیر میگیرد دیگر ملک خودش هست میخواهد مصرف کند حالا در آنجایی که کفاره دارد که
حتما باید بخورد آن مسأله دیگری است به طوری که شبیه آن چیزی که در فطره گفتند
مثلا و الّا آنجا هم اگر گفتیم اطعام یعنی دفع الطعام الی الغیر همان طور که
جلسات قبلی عرض کردیم.
روایاتی
داریم که زیاد هم بود در تعبیر این روایات که خداوند اطعام را دوست دارد و روایات
متعددی بر اینکه اطعام کنید، اطعام کنید یعنی صبر کنید تا بخورد و ببینید بخورد یا
اینکه طعام الی الغیر یعنی طعام را به او بدهید و او هرکاری کرد، گرسنه هست طعام
را میخورد، گرسنه نیست میفروشد خلاصه این اشکالی ندارد، اگر چنانچه غذا را
دادیم به مسکین، مسکین در اثر فقر و بدبختی که داشت رفت فروخت قرضش را بدهد، این
کار خودش کرده و مشکلی نیست.
در کفاراتی که میخواهند اداء کنند یک
مسأله کنار گذاشتن کفاره است، جدا کردن از مال، یک مسأله هم ادائش هست که رسماً به
فقیر تحویل میدهیم، در دو قسمت میشود توکیل کنیم و یک کسی وکیل شود و
از طرف ما انجام دهد، مشکلی از این نظر ندارد.
کفارات
به طور کلی یا مالی هستند یا بدنی، مالیاتشان از اصل ترکه خارج میشود اگر شخص
مرده و تا حالا نداده است اما کفارات بدنی اینطور نیست که از اصل خارج شود و
ادائش بر ورثه لازم باشد، اگر چنانچه میّت وصیت کند که بدهی دارم اداء کنید این
را اداء میکنند از ثلث و الّا حکمی در این زمینه ندارد.
اگر
اطعام برایش ثابت شود و معیّن شود که اطعام ستّین مسکیناً را باید بدهد اینجا
اطعام یک حکم مالی است و باید اداء شود، اگر وصیّت کرده که وصیّت و اگر وصیّت هم
نکرده اگر گفتیم مطلق ظاهرش این است که این دِین مثل دِین اصلی است ولی اگر چنانچه
بدنی باشد، صیام ستّین یوماً این چون چیز بدنی هست و نه مالی اثبات اینکه حتما این
باید از ثلث اداء شود و اینها چنین چیزی اثبات نمیشود.